mashghe-zendegi.blogfa.com
یه جای دنج برای خاطراتمیه جای دنج برای خاطراتم - mashghe-zendegi.blogfa.com
http://mashghe-zendegi.blogfa.com/
یه جای دنج برای خاطراتم - mashghe-zendegi.blogfa.com
http://mashghe-zendegi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
3.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
17
SSL
EXTERNAL LINKS
127
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
3.125 sec
SCORE
6.2
یه جای دنج برای خاطراتم | mashghe-zendegi.blogfa.com Reviews
https://mashghe-zendegi.blogfa.com
یه جای دنج برای خاطراتم - mashghe-zendegi.blogfa.com
mashghe-zendegi.blogfa.com
یه جای دنج برای خاطراتم -
http://www.mashghe-zendegi.blogfa.com/post/300
یه جای دنج برای خاطراتم. از این زندگی کوفتی خسته شدم. دیگه داره حالم بهم میخوره. دلم میخواد بمیرم تا دیگه اینقد باعث شرمندگیش نشم. دلم میخواد بمیرمو خلاص بشم از دست همشون. تاريخ سه شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۳ساعت 17:41 نويسنده نسرین. تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت. در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت. از تنهایی معصومانه دستهایت. آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت. و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت. حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟ روزها و شبهای زندگی من.
یه جای دنج برای خاطراتم -
http://www.mashghe-zendegi.blogfa.com/post/302
یه جای دنج برای خاطراتم. برای اولین بار گرفتم. گفتم منتظرم باش زنگ میزنم بهت. دو دلم. بین آروم شدنی که تهش زندگیمو خراب میکنه و نا آرومی که معلوم نیست تهش چی میشه موندم کودومو انتخاب کنم. اگه کسایی که باید میبودن کنارم بودن،شاید هیچوقت حتی شمارشم نمیگرفتم چه رسد به دو دل شدن :'(. اون الان حالش عالیه، داره از خوشحالی تو آسمونا پرواز میکنه. نرفتم،حتی نزدیک خونشونم نشدم،میترسم از چشماش میترسم از نگاهش میترسم،از اینکه بفهمه تو دلم چه خبره میترسم. دیگه هیچی برام مهم نیست. تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت.
یه جای دنج برای خاطراتم -
http://www.mashghe-zendegi.blogfa.com/post/285
یه جای دنج برای خاطراتم. امیدی که دفن شده. ای کاش نمیومدم اینجا. دیگه داره حالم بهم میخوره. یه صدای کر کننده. بازم اشک و بازم اشک. ای کاش هیچوقت پامو توی دنیای مجازی نمیذاشتم. ای کاش هیچوقت احساس نمیکردم سنگینی نگاهشو، وقتی که یه گوشه وایساده بودو نگاهشو از من برنمیداشت. ای کاش هیچوقت وبلاگ نداشتم. ای کاش هیچوقت این کنکور لعنتی نبود. ای کاش هیچوقت . ای کاش هیچوقت یه سریا نمیومدن توی زندگیم. ای کاش میشد بمیرم. تاريخ شنبه هشتم آذر ۱۳۹۳ساعت 9:7 نويسنده نسرین. تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت. عشق من و کوثر.
یه جای دنج برای خاطراتم -
http://www.mashghe-zendegi.blogfa.com/post/287
یه جای دنج برای خاطراتم. تصمیم خودمو گرفتم. اصلا برام مهم نی کی چی میگه. فقط برام یک چیز مهمه و به عشق همون میخوام بیخیال خیلی چیزا بشم. وقتی من برای کسی ارزش ندارم،دلیلی نمیبینم که بخوام برا کسی ارزش قاعل بشم. دارم بیخیال خیلی چیزا میشم.گور بابای هرچیزی که خوشیمو ازم میگیره. وقتی چشام خیسه و کسی نی،وقتی که شب تا صبح بیدارمو بازم کسی نی.دلیلی برای بودنم کناره بقیه نمیبینم. مامانم راست میگفت زیادی،زیادی میاره. و منم همیشه برای همه زیادی گذاشتم. زیادی گذاشتم که الان زیادی شدم. از تنهایی معصومانه دستهایت.
یه جای دنج برای خاطراتم -
http://www.mashghe-zendegi.blogfa.com/post/297
یه جای دنج برای خاطراتم. نشد که پست قبلی آخرین پست باشه. خوبم ولی یه سری چیزا نمیذارن که این حس خوب باقی بمونه. خستم از بازی خوردن. سه هفته دیگه عروسیشه(فقط یه نیش خند تلخ). مامان بازم داره میره،باباهم نیست. حالا که میتونم برم دیگه نمیخوام که برم.دلم نمیخواد چیزی بشنوم که منو از این داغونتر کنه. دلم دیگه خیلی چیزارو نمیخواد. آدما وقتی جوگیر میشن حرف مفت زیاد میزنن. چقد کوتاهه حرفای مفت شیرینشون. چقد زود آدما عوض میشن. چقد زود همه چیز عوض میشه. چقد زود دلشونو میزنی. چقد راحت دل میکنن. دختری با رژ لب مشکی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
17
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - فصل هفتم
http://www.bi-obour.blogfa.com/category/7
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! کسی هم نیس که بخونه. باشد که فصلی نو، به معنای واقع کلمه، شروع بشه و برگردم برای روایتش . نوشته شده در یکشنبه ۱۸ مرداد۱۳۹۴ توسط عابر پیاده. گام امروزم چیز خاصی نبود. صبح پاشدم با مامانم و جناب خواهر رفتیم تره بار. بقیه روزم کلا تو خونه بودم. اعصابم داغونه که نمینویسم، نمیخونم و بیشتر از هرچیزی فکر نمیکنم! تو خانواده ما پارکینسون موروثیه. مادر بزرگ پدریم به تایید مامانم دقیقا نشونه هایی رو داشت قبل از مرگش که آقام هم داشت و دکتر گفته بود اسمش پار...
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » -
http://www.bi-obour.blogfa.com/post/286
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! کسی هم نیس که بخونه. باشد که فصلی نو، به معنای واقع کلمه، شروع بشه و برگردم برای روایتش . نوشته شده در یکشنبه ۱۸ مرداد۱۳۹۴ توسط عابر پیاده. یک پیاده روی کوتاه در یک مسیر خلوت. قدم هایی ظاهرا بی هدف در بستری از سکوت محض. سکوتی که پر از تشویش و تردید و ابهامه،. سکوتی که نشونی از سکوت نداره،. سکوتی که بین هم همه ی راه و بزرگراه گم میشه. سکوتی که هر روز نوشته میشه،. روایت خط ی یک پیاده راه. نظرات وبلاگ بدون تأیید بازه. اصراری ندارم چیزی نوشته بشه!
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - فصل سوّم
http://www.bi-obour.blogfa.com/category/3
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! فردا مینویسم واقعا حال ندارم ببخشید. پست دیروز رو نوشتم ولی اجالتا اون تازه دمه نوش جان ;). نوشته شده در پنجشنبه ۱ اسفند۱۳۹۲ توسط عابر پیاده. فردا مینویسم گام امروز رو . با عرض شرمندگی یه قولی دادم و باید انجامش بدم قبل از خواب. یه کم خسته م. فعلا با اجازه :). تا وقتی ننوشتمش نظراتش بسته ست. دیل ی داریم دیگه گاهی ، پیش میاد :). دیروز آخرین نفری بودم که از خونه زدم بیرون. قبل از رسیدن به دانشگاه تموم شد. بچه های مستقل اکران فیلم چ رو ترتیب داده بودن ...
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه »
http://www.bi-obour.blogfa.com/category/4
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! یک پیاده روی کوتاه در یک مسیر خلوت. قدم هایی ظاهرا بی هدف در بستری از سکوت محض. سکوتی که پر از تشویش و تردید و ابهامه،. سکوتی که نشونی از سکوت نداره،. سکوتی که بین هم همه ی راه و بزرگراه گم میشه. سکوتی که هر روز نوشته میشه،. روایت خط ی یک پیاده راه. نظرات وبلاگ بدون تأیید بازه. اصراری ندارم چیزی نوشته بشه! اگر خوندید و حرفی بود خوشحال میشم بگید. و البته لطفا خصوصی نباشه. پاسخ ها رو همین جا مینویسم. وبلاگ ها رو میخونم اما نظر نمیدم. گام او ل: 2.
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - گام پنجم
http://www.bi-obour.blogfa.com/post/280
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! راستش اونقدر شب شلوغی بود که گاهی بالکل یادم میرفت مامانم و خواهرم هم اومدن دانشگاه. من که همه ش در آمد و شد بودم و نمیشد یه جا ثابت گیرم آورد. مراسم تموم شده بود ولی کلی ریخت و پاشو باید جمع میکردیم دیگه. خلاصه با گاری راه افتادیم تو خیابونای دانشگاه و خرت پرت جمع کردن :). تهشم نماز جماعت از کف رفت و زدیم به فرادا و بعدشم خوااااااااب. ما خودمون بریم یا میای با هم بریم؟ هیچی دیگه باید تنهایی میرفتم خونه. خسته و خمیر بودم به معنای واقع کلمه. سکوتی که...
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - گام چهارم
http://www.bi-obour.blogfa.com/post/279
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! صبح با صدای تلفن از خواب بیدار شدم. خواهرم بود گفت جلوی بلوکمون دو تا جا پارک خالی شده، وایسم بری ماشینو بیاری اینجا؟ گفتم آره الآن میام. چشمام پر خواب بود. فقط خدا خدا میکردم گیج نزنم ماشینو بزنم جایی. از دو هفته قبل فوق آقام تا حالا نه تکون خورده بود ماشین، نه تمیز شده بود. به زحمت از پشت شیشه ش میدیدم جلومو. دیگه رفتم ماشینو آوردم جلو برج خودمون و بعدم اومدم از خونه چندتا تیکه پارچه و دو تا بطری آب بردم و شروع کردم به تمیز کاری. یک پیاده روی کوتا...
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - گام هجدهم
http://www.bi-obour.blogfa.com/post/285
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! واقعا همونطوری که تو یادداشت دیروز نوشتم، فکر نمیکنم. کلا مغز رو گذاشتم رو استندبای مدام مشغول رفرش کردن صفحه ی اخبار ورزشی خبرگزاریام و نمیذارم فکرم به واقعیت شخصیم معطوف بشه. باطری گوشیم خرابه و به همین دلیلی که توضیح دادم، فعلا تصمیم ندارم تعمیرش کنم یا اینکه عوضش کنم. و حتی از این به بعد بهش اجازه نمیدم جز در موارد خاص، از جیب کیفم بیرون بیاد! گام امروزم چیز خاصی نبود. صبح پاشدم با مامانم و جناب خواهر رفتیم تره بار. بقیه روزم کلا تو خونه بودم.
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه »
http://www.bi-obour.blogfa.com/category/6
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! یک پیاده روی کوتاه در یک مسیر خلوت. قدم هایی ظاهرا بی هدف در بستری از سکوت محض. سکوتی که پر از تشویش و تردید و ابهامه،. سکوتی که نشونی از سکوت نداره،. سکوتی که بین هم همه ی راه و بزرگراه گم میشه. سکوتی که هر روز نوشته میشه،. روایت خط ی یک پیاده راه. نظرات وبلاگ بدون تأیید بازه. اصراری ندارم چیزی نوشته بشه! اگر خوندید و حرفی بود خوشحال میشم بگید. و البته لطفا خصوصی نباشه. پاسخ ها رو همین جا مینویسم. وبلاگ ها رو میخونم اما نظر نمیدم. گام او ل: 2.
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - گام ششم
http://www.bi-obour.blogfa.com/post/281
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! دلم میخواست بنویسم و حتی یه شبم نبود که یادم نباشه پست ننوشتم اما حوصله م نمیکشید. همین الآنم با علم به اینکه نه جذابیت روایی داره، نه خونده میشه و نه حتی تاثیر مثبتی میذاره، دلم خواست بنویسم اما یه کم رعایت احوال خودمو میکنم و تیتروار میگم ماجراها رو بعد از گام پنجم تا همین دیروز که دوازدهم بود . تا رسیدم دانشگاه حدود 1.5 بود. رفتم دیدم هیشکی نیس. یعنی هیشکی هیشکی واقعا. رفتم نمازمو خوندم و برگشتم دیدم دو تا از بچه ها اومدن. بچه های دیگه کم کم از ر...
« روایت ِخطّی ِیک پیاده راه » - فصل اوّل
http://www.bi-obour.blogfa.com/category/1
روایت خط ی یک پیاده راه. مسیر ثابته متغیر قدم های ماست! نوشته شده در پنجشنبه ۱۵ فروردین۱۳۹۲ توسط عابر پیاده. نوشته شده در سه شنبه ۱۳ فروردین۱۳۹۲ توسط عابر پیاده. با به پایان رسیدن تعطیلات، نگارش روزانه این وبلاگ رو احتمالا میذارم کنار. باید ببینم چی میشه اما این یکی از مواردیه که دارم تو ذهنم حلاجیش میکنم. ببینیم به چه نتیجه ای میرسه. امیدوارم به همه خوش بگذره. نوشته شده در دوشنبه ۱۲ فروردین۱۳۹۲ توسط عابر پیاده. بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم. تعطیلات تموم شد و طبق معمول هیچ قدمی به جلو برداشته نشده.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
127
مشق‌خواستن
عاشقانههایی از جنس تو. میگفت: هیچوقت دربارهی عشق و دوست داشتن طرف مقابلت نباید این را گفت که اگر بروی یا نباشی هیچ میشوم. یعنی عبارت "بدون تو هیچم" تحقیر عشق است. وسلام. پن: با اینکه مست بودم. با اینکه تمام شهر را رقصیده بودم. بازهم بانوای تو شور گرفتم. و تمام عاشقان جهان را بیدار کردم. تمام فدیسان جهان را مست کردم. انجا ک خدا نبود. و انجا فقط تو بودی. تاريخ جمعه چهاردهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 15:40 نويسنده محمدعلی. میگویی آنموقع هنوز هم من، یادت میمانم؟ و منم گمترین گمشدهی عالم. یک نامه برای تولدت. توام روی ش...
مشق من
من چه باشم چه نباشم. من چه باشم چه نباشم. عشق بامن یا بی من در دلهاجاریست. من چه باشم چه نباشم. هر تن تشنه خواهددانست. من چه باشم چه نباشم. و نسیم سحری.مینوازد آرام. گونه ی ناز گل نرگس را. چه تفاوت دارد بودن ورفتن من. تا توهستی زندگی آن تو است. و امید دل من. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اسفند 1391ساعت 8 قبل از ظهر توسط مهشید. قدم ها را بلند و سریع بر میداشت. به سمت ساختمان پیچید. تک پله ی طویل ساختمان را. ببخشید آقا واریز ارز به اروپا دارید؟ مرد اولی راست ایستاد و قدمی به طرف پیشخوان برداشت"چقدر؟
مشق شب
چند وقت پیش شروع کردم به خواندن کتاب اعترافات روسو، روسو یک فیلسوف سیاسی است و در عصر روشنگری ظهور پیدا کرده است در زمانی که فردی به نام ولتر. در بیان ان چیزی که هست ( حتی اگر فیلسوفی بزرگ و مشهور باشد ) و وقتی به زندگی خودمان نگاه کردم دیدم ما هم در زندگی خود اسراری داریم ( ابته قبول دارم برخی از اسرار را نباید گفت ) و در برخی اوقات انقدر نسبت به بعضی از کارهایمان دروغ میگوییم که خودمان هم ان دروغ را باور میکنیم ، حالا سوال این جاست ایا ما جرات و صداقت اعتراف کردن را داریم؟ بوردیو در جایی منش را بدین گو...
§(¤_¤)§ (°_°)
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ دخترای ایرانی رو می آفرید دکمه. رو فشار داده بود. این دخترایی که تا بهشون میگی سلام خانوم میگن لطفا مزاحم نشو. خب لامصب وایسا ببین چیکار داره طرف بعد خود داف پنداری کن. یکی از کرم هایی که همیشه تو وجودم وول وول میکرده و ازش لذت میبردم این بوده که گوشیه دختری رو بگیرم و برم دفترچه تلفنش و اسم دوست پسراشو با هم عوض کنم. امتحان کنید به نتایج جالبی میرسین. دختره قیافش عین قاشق مربا خوری میمونه برداشته تو. درگیر من نشو، همدم نمیشوم. اعتماد به نفس بعضیا صاف تو لوزوالمعدمه. بغل و فقط ...
ƘHIΨΔL
م ن اگر می چین م از س ر دلتنگی است:). وب رو حذف نمیکنم فقط پستی دیگه گذاشته نمیشه:). کامنتا تایید نمیشن چون پستی گذاشته نمیشه حتی کامنتای این پست! شاید بعد کنکورم باز مطلب بذارم که احتمالش کمه و قراره حذف شه! دنبال پاو ر قی نباش حوصله شو ندارم که توضیح بدم:.
یه جای دنج برای خاطراتم
یه جای دنج برای خاطراتم. تو کجا و من کجا؟ آره واقعا.تو کجا و من کجا.😏. من دارم از غصه جون میدم تو از شادی. نمیدونم، شایدم واقعا تو شاد نیستی. شاد نیستی که میای سمت من. سمت آدم امحقی مثل من.احمقی ک گول حرفاتو بخوره. موندم چطور راضی شدم ک باهات بیام بیرون.اونم جایی ک تو میگفتی. خوشحالم،خوشحالم که نشد،خوشحالم که نیومدم ک اگر اومده بودم این آبروم بود ک ب تاراج میرفت. قلبم تیر میکشه، گاهی اونقدر که از درد ب خودم میپیچم. به قفسه سینم فشار میارم:چته لعنتی چته؟ دو دقه آروم بگیر. چه کنم؟ چه کنم که همدم نداری؟
مشق عشق
بشوی اوراق اگر هم درس مایی ، که علم عشق در دفتر نباشد. نوشته شده در شنبه 18 خرداد 1393برچسب:. ساعت 18:37 توسط شیرین. اینکه دیر میام برا این نیست که بی معرفت شدم. گرفتارم . گرفتار. منظورم بچه و این چیزا نیستا . آخه به یکی گفتم خودمو گرفتار کردم رفت. گفت خوش به حالت مبارکه قدم خیر باشه. اگه خدا بخواد دارم درسم رو ادامه میدم . کارای انتقالی که خیلی وقت قبل درست شده بود. دانشگاه هم لطف کرد و با گرفتن شهریه ی ثابت همه ی ترمایی رو که. غیبت داشتمبهم اجازه ی تحصیل علم و دانش رو داد . البته اصلا حسش رو ندارم.
مشق آبی
در اینجا اطلاعاتی در مورد فروشگاه قرار میگیرد ، جهت ویرایش به پنل کاربری مراجعه کنید. تاریخ تاسیس : 1394/02/08. تعداد محصولات اضافه شده : 15. تعداد فروشهای کاربر : 0. رنک فروش کاربر :. Powered By filefarsi.com. پکیج ارزشیابی های نوبت اول پایه سوم - دی ماه 95 پاسخنامه تشریحی. دسته بندی : پایه سوم. همه ی ارزشیابی های نوبت اول. دی ماه 95 - پایه سوم دبستان. پاسخنامه تشریحی آزمون های اصلی. این پوشه حاوی 10 آزمون است. به علت کثرت فایل ها ورنگی بودن. هنگام دانلودشکیباباشید( 6.56MB). خرید و دانلود 5,500 تومان.
مشق آفتاب
ماهنامه ادبی، هنری، سیاسی و اجتماعی. شنبه بیست و چهارم اسفند 1392. آوای من به جیغ پرندهای میماند/نویسنده: آملی نوتومب/مترجم: منصوره رحیمزاده. سخنی کوتاه درباره نویسنده. آملی نوتومب"یکی از مطرحترین و پرخوانندهترین نویسندگان حال حاضر فرانسه است.او نویسندهای بلژیکیالاصل است که به زبان فرانسه مینویسد و توانسته جوایز متعددی را برای آثار خود دریافت کند.نوتومب 41 ساله، تاکنون بیش از بیست رمان منتشر کرده که علاوه بر کسب جوایز فراوان، به زبانهای مختلف ترجمه و یا تبدیل به فیلم شدهاند و همه. چهارشنبه هفتم اسفند 1392.
مشق عربي
نمونه سوال عربی 3 تجربی وریاضی ترم اول 92 دبیرستان دخترانه نرجس منطقه 2 تهران همراه با پاسخ. نام ونام خانوادگی : آموزش وپرورش منطقه 2 تهران تعداد صفحات:. نام کلاس : دبیرستان د خترانه نرجس. تعداد سوالات : 16 سوال. نام درس : عربی 3 سال تحصيلي 93-92 تاریخ آزمون : 11 /10/92. پايه و رشته : سوم تجربي ورياضي آزمون پایانی نوبت اول مدت آزمون : 90 دقیقه. لطفا به سوالات خوش خط وبه ترتیب پاسخ دهید ) ( صفحه يك از دو ). پاسخ سوالات در پاسخ نامه). الح ص ة الأول ی : للت رجمة. ترجمي العبارات الت الية إل ی الفارسي ة :.
مشق آسمانی
به توکل نام اعظمت. کجایند مردان بی ادعا. بقیه در ادامه مطلب. نوشته شده در تاريخ شنبه سی و یکم خرداد 1393 توسط شاپرک های شعله شمع انتظار. سلام بر مولد و میلاد مولا. به ادامه مطلب حتما برید ضرر نمیکنید. نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت 1393 توسط شاپرک های شعله شمع انتظار. ولادت امیرالمؤمنین امام علی (ع) و روز پدر بر تمامی پدران مبارک باد. اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست. بطحا صدف گوهر يكدانه تست. گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب. اى نجل خليل خانه خود خانه تست. پیراهنی پر از ستاره بر تن کرده بود.
