lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/post/404
بعضی چیزها را حتی ، اینجا هم نمی خواهم بنویسم . مثل علت لحظه ای که سرت رو روی میز گذاشتی . مثل زمانی که یک دفعه خون توی چشات دوید . مثل لحظه ای که لبهات لرزید. اینجوری بود که فهمیدم وقتی گفتی یه رام کننده خوب ، هیچ وقت نگران سرکشی اسبش نیست ، فقط داشتی دهن کجی میکردی به تقدیر. نگران تقدیر نباش ، من بهش اعتقادی ندارم این روزها. Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم. من و جايی ديگر. من يک زنم شايد يک مادر. خودم (ش . خ). پا برهنه تا ماه. دختر باران ( خونه جدید). پیاده رو (1 ).
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1389/7
عدسی گفت با ماشی. عدسی گفت با ماشی. به شعرهای پروین اعتصامی همیشه خندیدم! حتی با اینکه فهمیدم به زنی بی پروا به نام فروغ که درونش را - بی نگرانی از آنانکه نامشان آدمیان معاصرش بود – شعرگونه فریاد میزد، چه تهمتها و بهتانها و لیچارها حواله کرده اند . باز هم به عقلم نرسید که باید پروین اعتصامی را بخشید! تا اینکه بیشتر و بیشتر رنج زن بودن را در جامعه ام حس کردم . رنجی که با فشار بر زخمهایی که خودشان بر تنم زدند ، بیشتر و بیشتر می شود. و کسی نگوید زنیکه هرجایی! هم عاشق می شود و هم به کوه می زند! نخندی ، چون ز...
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1390/1
گیاهان را له نمی کنم. برف می بارید . هوا سرد بود و من مثل همیشه ، گوله شده کنار بخاری . فکر نمی کردم با برف بیایی! بهار آمده . بهار که می آید ، هوایی می شوم . سرکش می شوم . درست مثل مادیانی که هوای جفت گیری به سرش میزند . تو هی می خواهی مهارم کنی . می گویی :" از پس ا ت بر می آیم ، من سوارکار ماهری هستم .". من به دانه ای که در زمستان ، زیر خاک انرژی می گرفت تا در بهار سبز شود ، فکر می کنم. مادیان سرکشی هستم اما از له کردن گیاهان متنفرم . Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم.
lastdinner.persianblog.ir
گیاهان را له نمی کنم - شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/post/381
گیاهان را له نمی کنم. برف می بارید . هوا سرد بود و من مثل همیشه ، گوله شده کنار بخاری . فکر نمی کردم با برف بیایی! بهار آمده . بهار که می آید ، هوایی می شوم . سرکش می شوم . درست مثل مادیانی که هوای جفت گیری به سرش میزند . تو هی می خواهی مهارم کنی . می گویی :" از پس ا ت بر می آیم ، من سوارکار ماهری هستم .". من به دانه ای که در زمستان ، زیر خاک انرژی می گرفت تا در بهار سبز شود ، فکر می کنم. مادیان سرکشی هستم اما از له کردن گیاهان متنفرم . Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم.
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1390/2
چه زیباست وقتی ، بعد از اینکه در آغوش کسی بودی که همه وجودت را به او پیشکش کرده ای ، دقیقا بعد از اینکه گرم بوسیدی اش و گرم بوسیدتت. نوشته شده در جمعه ٢۳ اردیبهشت ،۱۳٩٠ساعت ۸:٥۳ ب.ظ توسط گنجشکک اشی مشی نظرات . Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم. من و جايی ديگر. من يک زنم شايد يک مادر. خودم (ش . خ). پا برهنه تا ماه. دختر باران ( خونه جدید). پیاده رو (1 ). زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
lastdinner.persianblog.ir
سه گانه نیاز - شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/post/335
زن بی تاب بود. بی تاب بی تاب . آیا کسی می فهمید؟ آیا هر یک از این رئوس خواهند فهمید؟ برای اولین بار سه مرد کنار هم و با هم در کنار زن بودند :. مردی که وجود زن را می خواست ، کسی که بی زن ادامه ای نداشت،. مردی که عاشقانه و بی آنکه بداند چرا ، روح زن را می پرستید ،. مردی که چشمان شرور و بی حیایش ، جسم زن را بی پروا تمنا میکرد. زن می ترسید . آیا هر یک از آن سه ، به حس دیگری پی خواهد برد؟ زن بی تاب بود . زن بارها و بارها هر سه را با هم و یکجا تمنا میکرد . آرزویی که برای اولین بار برآورده می شد . من و جايی ديگر.
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1390/5
هر چند در خیال ، ولی نشسته ای روبه رویم و خیره نگاهم می کنی . هیچ خیالی نمی تواند اینقدر واقعی باشد اگر تو هم در همان خیال نباشی. صدایت توی گوشم می پیچد : بذار نگات کنم ، چقدر بزرگ شدی! نوشته شده در دوشنبه ۱٧ امرداد ،۱۳٩٠ساعت ۱۱:٤٥ ق.ظ توسط گنجشکک اشی مشی نظرات . مالیخولیای عجیبی تو رنج دادن من داری . و اینکه زود و در جوانی خواهی مرد . میگی :" وقتی مردم می یای سر خاکم؟ می گم :" مزخرف نگو." میگی :" می یای؟ می گم :" بهش اعتقادی ندارم . تا حالا اینکار رو نکردم." میگی :" ازت می خوام بیای.". من و جايی ديگر.
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1390/7
بعضی چیزها را حتی ، اینجا هم نمی خواهم بنویسم . مثل علت لحظه ای که سرت رو روی میز گذاشتی . مثل زمانی که یک دفعه خون توی چشات دوید . مثل لحظه ای که لبهات لرزید. اینجوری بود که فهمیدم وقتی گفتی یه رام کننده خوب ، هیچ وقت نگران سرکشی اسبش نیست ، فقط داشتی دهن کجی میکردی به تقدیر. نگران تقدیر نباش ، من بهش اعتقادی ندارم این روزها. Design By : Night Skin. مانی عسل خاله(سمی ). دنبال كلمه مي گردم. من و جايی ديگر. من يک زنم شايد يک مادر. خودم (ش . خ). پا برهنه تا ماه. دختر باران ( خونه جدید). پیاده رو (1 ).
lastdinner.persianblog.ir
نمی خوام بمیرم - شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/post/332
واااااااااااااااااای . چقدر دلم برای خودم می سوزه . من دلم نمی خواد بمیرم . من دلم می خواد همیشه زنده باشم . حداقل تا دنیا به همین شکل هست . تا وقتی که همه اون کس ها و چیزهایی که دوست دارم ، وجود دارن . من اگه مردم ، خیلی دلتون به حال من بسوزه . بدونید که تا آخرین لحظه ، با عزرائیل دست به یقه بودم . هانی بهم می گه هی باهاش ور برو و هی فکر و خیال کن! من بدنم در مقابل سرما خوردگی خیلی مقاوم هست . من تا حالا مریض نشدم تا ببینم هانی همین جوری با دقت ازم پرستاری می کنه یا نه؟ Design By : Night Skin.
lastdinner.persianblog.ir
شام آخر
http://lastdinner.persianblog.ir/1389/10
زن بی تاب بود. بی تاب بی تاب . آیا کسی می فهمید؟ آیا هر یک از این رئوس خواهند فهمید؟ برای اولین بار سه مرد کنار هم و با هم در کنار زن بودند :. مردی که وجود زن را می خواست ، کسی که بی زن ادامه ای نداشت،. مردی که عاشقانه و بی آنکه بداند چرا ، روح زن را می پرستید ،. مردی که چشمان شرور و بی حیایش ، جسم زن را بی پروا تمنا میکرد. زن می ترسید . آیا هر یک از آن سه ، به حس دیگری پی خواهد برد؟ زن بی تاب بود . زن بارها و بارها هر سه را با هم و یکجا تمنا میکرد . آرزویی که برای اولین بار برآورده می شد . من و جايی ديگر.