medadesefeed.persianblog.ir

sepideh1386.persianblog.ir

دیدار می نمایی و پرهیز می کنی / بازار خویش و آتش ما تیز می کنی - و سپیده دم با دستهایت بیدار می شود

http://sepideh1386.persianblog.ir/post/142

و سپیده دم با دستهایت بیدار می شود. دیدار می نمایی و پرهیز می کنی / بازار خویش و آتش ما تیز می کنی. نویسنده : سپیده الوندی. ساعت ٦:٥٥ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ٥ اردیبهشت ۱۳٩٢. با تمام وجود چیزی را بخواهی اما همه ی ظرفیت های رسیدن به آن را نداشته باشی . این را " گروس عبدالملکیان " چهارشنبه یعنی دیروز گفت توی کارگاه شعرش . و من تمام دیروز تا حالا را دارم به این فکر می کنم که لغت نامه ی تجربه هایم چقدر این واژه را کم داشت . دلم هم نمی آید بهت لعنتی بگویم شعر. Http:/ sepideh-alvandi.persianblog.ir. مرا بگذار و بگذر .

sepideh1386.persianblog.ir

و سپیده دم با دستهایت بیدار می شود

http://sepideh1386.persianblog.ir/1392/2

و سپیده دم با دستهایت بیدار می شود. دیدار می نمایی و پرهیز می کنی / بازار خویش و آتش ما تیز می کنی. نویسنده : سپیده الوندی. ساعت ٦:٥٥ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ٥ اردیبهشت ۱۳٩٢. با تمام وجود چیزی را بخواهی اما همه ی ظرفیت های رسیدن به آن را نداشته باشی . این را " گروس عبدالملکیان " چهارشنبه یعنی دیروز گفت توی کارگاه شعرش . و من تمام دیروز تا حالا را دارم به این فکر می کنم که لغت نامه ی تجربه هایم چقدر این واژه را کم داشت . دلم هم نمی آید بهت لعنتی بگویم شعر. Http:/ sepideh-alvandi.persianblog.ir. مرا بگذار و بگذر .

shabeaahooha.blogfa.com

جنگل بترس از شب آهوها

http://www.shabeaahooha.blogfa.com/9004.aspx

جنگل بترس از شب آهوها. زیستنم را آغاز کرده ام در سرزمین ترکمن ها ( گنبد کاووس) با انبوهی از خوشبختی در فورانی از غربت. به خواندن غزلی دعوتید نذر بانوی دو عالم ( حضرت فاطمه زهرا (س). که برده دست به تقدیرم، زنی که خوشه ی پروین است. زنی که مثل شبی بی تاب، هوای گریه ی سنگین است. زمین به پای تو می افتد، قمر به دور تو می چرخد. که ساجدان تو چندان است، و عاشقان تو چندین است. کمان کشیده مگر باران، برآستانه ی ابرویت؟ به دامنت زده گلها دست، که پرشکوفه و رنگین است. بهشت سهم قدم هایت، بهار سینه ی غم هایت. این وبلاگ د...

shabeaahooha.blogfa.com

جنگل بترس از شب آهوها -

http://www.shabeaahooha.blogfa.com/post-16.aspx

جنگل بترس از شب آهوها. به نام خدا نذر نور چشم پیامبر. به زیر روسری اش برد گیسوانش را. و شرح داد نفس های نیمه جانش را. غزل مسافر چشمان توست ، بانو جان! که با هراس گرفته است جامه دانش را. هراس از اینکه مبادا تو دست رد بزنی. سکوت خسته ی ابیات ناتوانش را. سلام ، ق ر ه ع ی ن الر سول ، س ی د تی! غزل سه شنبه شبی داد امتحانش را. تمام شعر من آوارگان دربه در است. که در هوای تو گم کرده آشیانش را. تو از جمادی این بغض خیس سرزده ای. که تا هنوز جهان می دهد اذانش را. تو ام شاه شهیدان شدی که دستانش. بعد از سال ها سلام.

sketch.blogfa.com

اسکیس های قلم - گریمون هیچ، خندمون هیچ، باخته و برنده مون هیچ، تنها آغوش تو مونده، غیر ازاون هیچ،ای دریغ از تو...

http://www.sketch.blogfa.com/post-70.aspx

غمت در نهانخانه دل نشیند / به نازی که لیلی به محمل نشیند. گریمون هیچ، خندمون هیچ، باخته و برنده مون هیچ، تنها آغوش تو مونده، غیر ازاون هیچ،ای دریغ از تو. بندی به پای دارم و باری گران به دوش. در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام(غلامرضا شکوهی). این دو شعر را در سایت چوک. باور نمی کنی چنان گم شده ام. که با هر جستجو. بیش از پیش بر باد می روم. جز عادت های کویری ات. لحاف چهل تکه ای است. که بر اندام من کشیده نمی شود. نبودت به من آموخت. که رخت جنگ را در آورم. حالا، با همه چیز بیگانه ام. و با این وجود. به رفتن ب...

malafe.blogfa.com

مجید سعدآبادی -

http://malafe.blogfa.com/post-132.aspx

Literature. Poetry (ادبیات . شعر ). به لانه گنجشک، در دهانم. و جمله برای تو در دهان به فعل نرسید. باران نیمه راه برگشت. وگنجشک کنار پنجره گفت دوستت دارم. در دهه های مرگ. و هیچ کس نمی دانست. چگونه به فردا بیاید. و فردا مردی کنار رودخانه. دستان آب را گرفته بود و. می خواست از غرق شدن نجات بدهد. ماهی ها اما بیهوده. چون عقربه های ساعت می چرخیدند. و تکه های آینه بر آب. و کسی نمی دانست چند سال دارد. برای گنجشک آجر از سینه بیرون کشیده بود و. قلبی را تعارف زده بود. زمان شکسته بود و تو. از مجاری تاریخ آمده بودی.

malafe.blogfa.com

مجید سعدآبادی -

http://malafe.blogfa.com/post-129.aspx

Literature. Poetry (ادبیات . شعر ). از در که وارد شد. تا پای مرگ ایستادیم. که با مقیاسی کودکانه. بر تخته سیاه کشیده بودم. گچ را برداشت و با معادله ای ثابت کرد. هر که را بیشتر دوست داریم. گفتم آقا صدای مرگ می آید. ناگهان زنگ مدرسه با آوار خورد. دیوارها زودتر از ما. و چون گرد و غباری منتظر ماندند. ما هم تعطیل شویم. با هم به خانه برگردیم. حبیب همکلاسی ام گفت:. بچه ها صبر کنید! دستم را در جا میزی. از مجموعه شعر سربازی با گلوله برفی/. انتشارات سوره مهر/ چاپ چهارم /. سربازی با گلوله برفی. پرونده ناقص شعر .

shabeaahooha.blogfa.com

جنگل بترس از شب آهوها

http://www.shabeaahooha.blogfa.com/9002.aspx

جنگل بترس از شب آهوها. باز دیر رسیدی شاید همیشه باید با قطار دیروز راه بیفتی. غزلی برایتان گذاشته ام تا لحظات بی شعرتان سرشار شود. کاش. سرشار شود. تنها نشسته ای که خدا باورت کند. تنهایی آتشی است که خاکسترت کند. شاید پس از من آنچه مرا اوج داده است. این شعر های غمزده نام آورت کند. ترسم نباشم و هوسی بعد سالها. باکوچه های یخ زده همبسترت کند. نگذار از تو دور بمانم تمام عمر. نگذار بی من آینه ای از برت کند. چندیست دلشکسته ای انگار خوب من! شاید که شعرهای ترم بهترت کند. بعد از من ای شبیه تر از بی کسی به من. رباب ...

avayebarf.blogfa.com

آوای برف

http://www.avayebarf.blogfa.com/8909.aspx

حتی اگر خدا هم فریاد بزند. رگبار می زند این شعر. بر کاوش اندیشه های من. آه ای سرود دلکش هستی. بر ساقهای نازک قلبم. تا بشکند این حصار غریبه. ریشه دواند در نگاه من. دیر زمانی است نگریسته ام. بر سخاوت آسمان و زمین. اما نگشوده ام دیده! دیده ام چکمه های سرخ را. متکبرانه بر جهره ی خاک. تمامیت انسان را له می کرد . و نفس در گلوی چراهای کودکی زندانی می کرد. سوگند آزادی یاد می کرد. بر تل اجساد اندیشه های نیک! آری دیده ام اما نگشوده ام دیده. آه من دیده ام. سرایش یک اشک بر دروازه ی نگاه یخ می بست! نه غرق شده ام.