MEHRABANBANOO.BLOGFA.COM
زندگی مهربان بانو و خان مرادزندگی مهربان بانو و خان مراد -
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/
زندگی مهربان بانو و خان مراد -
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
193
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.267 sec
SCORE
6.2
زندگی مهربان بانو و خان مراد | mehrabanbanoo.blogfa.com Reviews
https://mehrabanbanoo.blogfa.com
زندگی مهربان بانو و خان مراد -
mehrabanbanoo.blogfa.com
زندگی مهربان بانو و خان مراد
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/9105.aspx
زندگی مهربان بانو و خان مراد. خدایا یکم این روزا منو محکم تر نگه دار.نیاز دارم به مهربونیات. دوشنبه ۹ مرداد۱۳۹۱ 22:20 مهربان. Design By : shotSkin.com. این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند,زیبایی هایش را بیرون بکشد تلخی هایش را صبر کندآدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون و هی لبخند بزند و بگوید حق با توست . . ! ماجراهای یک فندق 70کیلویی بی خانه. نانازی بانوی و آقا خرسی. یوسف آباد خیابان شصت و ششم.
زندگی مهربان بانو و خان مراد - 14.
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/post-15.aspx
زندگی مهربان بانو و خان مراد. یه چیزایی رو باید زن باشی تا بفهمی.خان مرادم ممنونم بابت همه مهربونیهات! یه وقتایی لازمه آدم مریض بشه که یکی باشه که همش نازت رو بکشه و تو هی خودتو لوس کنی! سه شنبه ۱۳ دی۱۳۹۰ 18:2 مهربان. Design By : shotSkin.com. این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند,زیبایی هایش را بیرون بکشد تلخی هایش را صبر کندآدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون و هی لبخند بزند و بگوید حق با توست . . !
زندگی مهربان بانو و خان مراد
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/9010.aspx
زندگی مهربان بانو و خان مراد. یه چیزایی رو باید زن باشی تا بفهمی.خان مرادم ممنونم بابت همه مهربونیهات! یه وقتایی لازمه آدم مریض بشه که یکی باشه که همش نازت رو بکشه و تو هی خودتو لوس کنی! سه شنبه ۱۳ دی۱۳۹۰ 18:2 مهربان. دلم برای نوشتن تنگ شده بودش اما اونقدر این چند وقته کار واسه انجام دادن دارم که یه ذره احساس مفید بودن بهم دست داده! خان مراد عزیزم امشب خوابگاهه و نیستش.چقدر دلم میخواد این روزا سریع بگذرن.چقدر دلم میخواد زودتر بریم توی خونه خودمونو و زندگیمونو زیر یه سقف قشنگ شروع کنیم! قالب های شات اسکین.
زندگی مهربان بانو و خان مراد - 8.
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/post-9.aspx
زندگی مهربان بانو و خان مراد. من دارم هر روز عاشق تر میشم و شیرینی این عشق داره تا اون ته تهای قلبم میره. خدایاااااا.ممنونتم به خاطر این همه مهربونی هات اینهمه خوبیهات. خدایاااااا.ممنونتم به خاطر همسری که دارم و یه عالمه عاشقشم. آخه من بعد از این ۲روزی که توی خونه تهنای تهنا بودیم چه جوری این دوری و نبودنت رو تحمل کنم . آخه من دلم قنج میره واسه توی بغلت پریدنا و بوس کردنهای بی وقفت. آخه من عاشق اون موقع هاییم که هی بهم نگاه میکنی هی بهت نگاه میکنم. آخه من معتاد خوابیدن توی بغل مردونه و دوست داشتنیتم.
زندگی مهربان بانو و خان مراد - 7.
http://mehrabanbanoo.blogfa.com/post-8.aspx
زندگی مهربان بانو و خان مراد. میشه یه چیزی رو خواست و خیلی زود بدستش آورد.من بودنت رو خواستم و تو خیلی زود پیش من بودی.دیشب اومدی همسری مهربونم.امروز یه عالمه کار برای انجام دادن داشتی و اومدی و من رو خوشحال کردی.خوشحالم حتی با وجود اینکه پیشم نبودی و دنبال کارات بودی! دیروز خیابون گردی هام برام مفید بود و تونستم یه شلوار جین خوجل بخرم.امرزوم شاید برم چندتا مانتو بخرم.فصل حراجی هاست و میشه چیزای به درد بخوری بین اینهمه مغازه های رنگ و وارنگ پیدا کرد. احمقانه نیست این خوشحالی ها.باور داشته باش! این روزها ...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
بهانه ای برای بودن - نوژین و سینما
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-83.aspx
بهانه ای برای بودن. دیشب رفتیم فیلم شکلات داغ . نوژین: اسم فیلمش چیه؟ من: شکلات داغ . نوژین: من نمیام . چون زبونم میسوزه . من و پدر نوژین:. نوژین: مامان . خاله لیلا (مربی مهدشون) گفته که اگه نزدیک تلویزیون بشینیم چشمامون . عفتونی . عپتونی . عپانی . عپفونی . میشه . من:. نوژین: بله . عپفونی میشه . من یک عکس دارم که طبق پشت نویسش مربوط به بهمن ۷۹ هست . عکسی کنار پدر و مادرم و مربوط به دوران مجردی . نوژین عکس رو برداشته آورده و با بغض میگه: تو چرا رفته بودی مسافرت من رو با خودت نبرده بودی؟ رسما خل میشم) .
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8907.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین و باز هم نوژین (6). نوژین با دیدن عکس زیر بیان کرد: مگه انار لخبند (لبخند) میزنه مامان؟ من: خب گاهی اوقات لبخند میزنه . نوژین: نه، نباید لخبند بزنه چون آدم نیست . نوژین با دیدن عکس پرسنلی من: مامان، پس پاهات کو؟ نوژین امروز صبح مسابقه ی اسکیت داشت ولی چون تعداد نفرات به حد نصاب نرسید، مسابقه هم برگزار نشد . قرار بود دخترم نفر اول بشه و کلی براش تدارک ببینیم ولی خب نشد دیگه . ما هم به جاش رفتیم بادبادک بازی . شاید لازم باشه بازم اسمش توی گینس ثبت بشه . نوژین و باز هم نوژین (7).
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8903.aspx
بهانه ای برای بودن. این بچه ی من آخر شاهکار خلقته! ۱- دیروز آخرین جلسه ی کلاس اسکیت مون بود. نوژین اومد کنار زمین و گفت: آب! من نشوندمش رو صندلی و بطری آب رو دادم دستش. خب دیگه تو حلقش رو نگاه نکردم ببینم آب خورده یا نه که! رفت دور زمین و همینجوری که داشت دور میزد دیدم لپش باد کرده اینجوری. داد زدم: آب توی دهنته؟ سرش رو تکون داد و بعد نگاه موذیانه ای به من کرد و بعد آب رو تف کرد وسط زمین و خودش رفت کنار ایستاد و به بچه هایی که میرفتن توی آب و تپ و تپ میخوردن زمین می خندید. اینجوری. آخرش هم خودکار صندوق د...
...وخانه جایی ست که قلب من آنجاست -
http://www.welcom.blogfa.com/post-145.aspx
وخانه جایی ست که قلب من آنجاست. خدایا چرا این روزا تموم نمیشن! چرا زود نمی گذره این شهریور لعنتی.کاش! خدایا ناشکری نمی کنم! نوشته شده در جمعه سوم شهریور ۱۳۹۱ساعت ۲۲:۵۴ بعد از ظهر توسط. Design By : Night Melody. می نویسم،چون می خوام خاطره بمونن. ابزار وبلاگ.كد جاوا.قالب وبلاگ. همه ی خواستگاران من. دست نوشته های مردی در گذر زمان:مارکو. يادداشت هاي يك دختر ترشيده. دل نوشته هاي يك دختر دم بخت. یا رب نظر تو بر نگردد. شیطنت های یک دندان پزشک. به نام یگانه خالق هستی بخش. با تو همه یارزوهایم دست یافتنی ست.
بهانه ای برای بودن - نوژین و حرفهای تازه
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-82.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین و حرفهای تازه. اول از همه بگم که نوژین بالاخره در سه سال و نیمگی تونست حرف (ف) رو تلفظ کنه . باور کنید دیگه نا امید شده بودم از بس که به کیف گفت کیه . به فیل گفت هیل . به کفش گفت کهش . به گفتم گفت گهتم . عصر بود و داشتم یک ایمیل کاری فوری میزدم . نوژین هی میومد توی اتاق و میرفت و میگفت: مامان من آب بخورم؟ من: آره . نوژین: من نقاشی بکشم؟ من: آره . نوژین: من شیر بخورم؟ نوشته شده در جمعه هفتم آبان ۱۳۸۹ساعت توسط مادر. راهنمای بارداری و بچه داری. می نویسم تا باشم. هرگز تنها نخواهی رفت.
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8911.aspx
بهانه ای برای بودن. سلامي در آستانه ي چهارسالگي. بعد از مدتها اومدم كه آپ كنم . نوژين خيلي بزرگ شده . هم قد كشيده و هم اينكه در كمال ناباوري من! كلي عاقل شده . ديروز يك كارت ويزيت داده به من ميگه مامان بگير اين كارت پورسانته! ميگه وقتي بزرگ شدي خودت ميفهمي! ماشين رو توي پارك سوار بيهقي گذاشتيم و اومديم بيرون كه سوار تاكسي بشيم بريم جايي . يكي از راننده هاي تاكسي كه هميشه اونجا هستن گفت: خانوم تاكسي؟ نوژين با لحن يك آدم چهل ساله گفت: نه آقا! چرا من نميتونم پرباز (پرواز) كنم؟ راهنمای بارداری و بچه داری.
بهانه ای برای بودن - نوژین داره بزرگ میشه
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-87.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین داره بزرگ میشه. دیروز کفش خریدم . بعد از مدتها کفش پاشنه بلند خریدم . نوژین به آقای فروشنده: عمو . از این کفشا کوچیکشم داری؟ فروشنده: نه نداریم . نوژین: پس بخر! من: نوژین میخوای بزرگ بشی چه کاره بشی؟ نوژین: دوست دارم مامان بشم . نوژین: تا از این کفشهای تو بپوشم . تق تق صدا بده . من: خب دوست داری کارت چی باشه؟ نوژین: میخوام کیک بکنم . توش همه چی بریزم . (باید بودید و اداهاش رو می دیدید). پدر نوژین به تازگی عینکی شدن . عکس العمل نوژین در اولین دیدار پدر با عینک: وای بابا!
بهانه ای برای بودن - نوژین و باز هم نوژین (6)
http://www.nojin1385.blogfa.com/post-80.aspx
بهانه ای برای بودن. نوژین و باز هم نوژین (6). نوژین با دیدن عکس زیر بیان کرد: مگه انار لخبند (لبخند) میزنه مامان؟ من: خب گاهی اوقات لبخند میزنه . نوژین: نه، نباید لخبند بزنه چون آدم نیست . نوژین با دیدن عکس پرسنلی من: مامان، پس پاهات کو؟ نوژین امروز صبح مسابقه ی اسکیت داشت ولی چون تعداد نفرات به حد نصاب نرسید، مسابقه هم برگزار نشد . قرار بود دخترم نفر اول بشه و کلی براش تدارک ببینیم ولی خب نشد دیگه . ما هم به جاش رفتیم بادبادک بازی . شاید لازم باشه بازم اسمش توی گینس ثبت بشه . راهنمای بارداری و بچه داری.
بهانه ای برای بودن
http://www.nojin1385.blogfa.com/8905.aspx
بهانه ای برای بودن. من و نوژین و زندگی. دخترم اومد بهم لطف کنه. توی پارک بستنی بذاره دهنم . خانوم قاشق پلاستیکی بستنی رو جویده بود . قاشق رو کرد تو حلقم! بعد که با مهربانی! خواست قاشق رو از دهنم بیرون بیاره لبم رو پاره کرد و کلی خون اومد . بعد هم گفت: اشکال نداره مامان، حواسم بود! نوژین خانوم هنوز حرف ( ف) رو نمیتونه تلفظ کنه و میگه ( ه) . خاله ام کلی باهاش تمرین کرد و گفت: نگو تلهان بگو تلفن . نوژین هم میگفت: فففففففففففففففف . تلهان! کلا هرکس میاد خونه ی ما، یا نباید بیاد یا اگه میاد دیگه نباید بره!
...وخانه جایی ست که قلب من آنجاست
http://www.welcom.blogfa.com/9101.aspx
وخانه جایی ست که قلب من آنجاست. چقد همه چیز داره تند تند می گذره! حتی فرصت سر خاروندنم ندارم! صبحا همیشه حتی روزای تعطیلم مجبورم زود بیدار شم تا به کارام برسم! هر روزم کلی برنامه ی جدید و کلی کار که نمی دونم باید به کدومشون برسم! هنوز به خیلی از برنامه ایی که برای بعد از عید ریخته بودم نرسیدم! هر روز نوبت پیش یه دکتر! یه روز باید برم خرید مواد غذایی از گوشت و مرغ و برنج و تا میوه و سبزی.اینا همشون علاوه بر برنامه یکلاسی و درسی و ایناست! یعنی کل هفته من یا از بیرون غذا سفارش دادم یا بیرون غذا خوردم! نوشته...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
193
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی. هلا کسی که دلت چون سپیده نورانی است، بیا که بی تو سحر نیز شام ظلمانی است. شنیده می شود از آسمان صدایی که. کشیده شعر مرا باز هم به جایی که . نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که. نوشت نام تورا ،نام اشنایی که. پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد. و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد. نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد. نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد. نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد. دلیل خلق زمین و زمان معین شد. نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است. غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است. به یاد آن دل از شهر خ...
آب هـــــای بـــــارونــــی
هنوز کسی هست که این وبلاگ بخونه؟ نوشته شده در یکشنبه 8 مرداد1391ساعت 9:31 بعد از ظهر توسط نون. انقد زیاده که نمی خونیش. همه ی تلاشتو می کنی تا به آدمای دور و برت بفهمونی که. در قبال تو . ناراحت می شن و تو رو محکوم می کنن. که اشتباه می کنی. که تو فرق داری. آدم نیستی.اگه مثه بقیه بودی. انقد غر نمی زدی. بچه بازی در نمی آوردی. الکی سر هر چیزی ناراحت نمی شدی. و بعد طوری حق به جانب رفتار می کنن که تو از بس. که احساساتی و حساسی. احساس گناه و پشیمونی می کنی. و تمام سعیتو می کنی که از دلشون در بیاری. درد غم تنهای...
من و مدرسه
تاريخ : شنبه هفتم دی 1392 20:43 نویسنده : مهربان. امتحانات ترم اول ما شروع شده ما فردا امتحان قرآن داریم. با آرزوی موفقیت وسلامتی. تاريخ : یکشنبه هفدهم آذر 1392 21:2 نویسنده : مهربان. سه شنبه هفته ی قبل ما رو بردن موزه ی پول اولش یک خانم درباره ی ایران باستان صحبت کرد بعدش رفتیم وسکه ها وآثار باستانی رو دیدیم و بعدش هم از مغازه ای که اونجا بود خرید کردیم . قرار بود بعدش پارک ارم هم بریم ولی چون وقت نشد نرفتیم. تاريخ : دوشنبه یازدهم آذر 1392 22:10 نویسنده : مهربان. امتحانات باقی مانده ی من. چند نکته ی مهم.
وبلاگ حذف شده
زندگی مهربان بانو و خان مراد
زندگی مهربان بانو و خان مراد. خدایا یکم این روزا منو محکم تر نگه دار.نیاز دارم به مهربونیات. نوشته شده در دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:20 توسط مهربان. یه چیزایی رو باید زن باشی تا بفهمی.خان مرادم ممنونم بابت همه مهربونیهات! یه وقتایی لازمه آدم مریض بشه که یکی باشه که همش نازت رو بکشه و تو هی خودتو لوس کنی! نوشته شده در سه شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 18:2 توسط مهربان. دلم برای نوشتن تنگ شده بودش اما اونقدر این چند وقته کار واسه انجام دادن دارم که یه ذره احساس مفید بودن بهم دست داده! هی داریم به روز کذایی کنکور نز...
همه خواستگاران من
یادش بخیر اون روزها. تو وبلاگ و وبلاگ بازی عالم خودمون و داشتیم. چقدر وقت میذاشتیم و چقدرلذت می بردیم. هر موضوع یا سوژه ای پیش میومد. تو ذهنمون حلاجی ش می کردیم که با چه ادبیاتی تو وبلاگ بنویسیم . چقدر همه چیز عوض میشه . یه روزی هم میگم اووووووووووووووه یادش بخیر . چقدر واتساب و وایبر بازی می کردیم اون روزها . نوشته شده در دوشنبه یکم دی 1393ساعت 20:51 توسط نامهربان. یک بار هم وقتی که منتظرت نیستم به سراغم بیا. بگذار خیالم غافلگیر شود . نوشته شده در پنجشنبه هشتم فروردین 1392ساعت 9:26 توسط نامهربان. این پس...
نیمه پر لیوان
نوشته شده در جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۱ساعت 15:27 توسط. باز عمو پورنگ داره. باز عمو پورنگ داره. نوشته شده در یکشنبه نهم مهر ۱۳۹۱ساعت 17:16 توسط. نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۹۱ساعت 21:57 توسط.
Andrew K. Mehraban - Double Bass