MEHREGAN.BLOGFA.COM

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود

http://www.persuc.blogfa.com/8907.aspx

یکی با احتمال وجود. تف به روی آن که یک جانبه نزد قاضی می رود. بی مزه ترین کاری که ازش ابا نداشته ام گفتن مزخرفاتی در باب داستان هایی که توفیق یافتم و خواندم! نوشیدن مه در باغ نارنج(کربلاییلو): بهرهکشی ممنوع از هر چیزی و یا هر کسی. آویشن قشنگ نیست(اسماعیلیون): هیچ چیز این سرزمین بهکار خوشبخت شدن نمیآید، بگذار و برو. جاده (مککارتی): امید ناجی را میرساند. فرار کن خرگوش(آپدایک): مسیح قرن 20. پس از تاریکی( موراکامی): رابطۀ زیبایی و علم خانوادگی است. نگران نباش(محبعلی): اعتیاد و وارستگی از دنیا.

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود

http://www.persuc.blogfa.com/9002.aspx

یکی با احتمال وجود. پیام تسلیت برای عمری که خالی گذرانده ام. این روزها سگی شده است که با دندان ثانیه ها گوشت جانم را پاره پاره می کند. چنگکی که زیر خرمن درو شده ام می رود تا دانه هایی را که میانشان نیست از کاه جدا کند. شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 15:11 نويسنده. نام این درخواست چه می تواند باشد؟ به: جناب تنها تو. یکی با احتمال وجود. چهارشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 12:47 نويسنده. احتمالا وجود داشته باشم. زیر پلی در پستوی زندگیتان. وشاید زیر لگد بعضی هاتان. امکان دارد وجود داشته باشم. طلبه ای از نسل سوم.

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود - کاش فقط خدا می دید

http://www.persuc.blogfa.com/post-36.aspx

یکی با احتمال وجود. کاش فقط خدا می دید. مرتضا با سن نداشتهاش، دایرهالمعارف دردها بود. آسم و تشنج کمترین دردش بودند. بدون داروهایش یک لحظه آرام و قرار نداشت ولی همینها صبورش کرده بود، کمتر صدای نالهای ازش شنیدیم. سلام آقامرتضا مرد بزرگ خانه! مرد خونه نشین. سلام آبجی درست پای قرص سفیدها رسیدی. دو سه سالی میشد که مجبور. به ماندن در خانه بود، درسهایشان را باهم میخوانند. مهدی کیف بهدست رفت سراغ مرتضا. از همیشه عنقتر، وقتی است که مهدی بیرون برود. بهقول خودش دوباره باز وقت قرصهای خاکستری شد. مامان سرش را به سینه.

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود

http://www.persuc.blogfa.com/8909.aspx

یکی با احتمال وجود. در کشاکش ثانیه هایی که می گذرند. ثانیهها را میشد روی هوایی که از دهن استاد و دانشجو خارج میشد، دید که میگذرد کشدار و بیحوصله و پر از دود. یکی گوشۀ کلاس از ثانیههای کند دودی کلافه شد. دستش را بلند کرد طوریکه آستین رنگ و رورفتۀ لباسش به چشم نیاید رو به عینک شفاف و سیبیل مرتب و خودکار نقرهای بر اق استاد و دانشجویی که موهای لخت قهوهایاش یکوری نشسته روی پیشانی وتو را میرساند تا چشمهای قهوهای تیره و آنجاست که از قوس موزون بینی نگاهت روی لبها میماسید. واسه خاطر اونجا اینهمه عقرب باریکه رو.

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود - تحریم یک جانبه علیه باد و موهام

http://www.persuc.blogfa.com/post-37.aspx

یکی با احتمال وجود. تحریم یک جانبه علیه باد و موهام. قرار نیست پابند شی تو؟ نگاهم نمی کند. انگار که نه انگار. یادم می آمد اوایل که از دست بعضی اخلاق های نه مثل آدمیزادش دلم گرفته بود بهش گفتم:. کی آدم می شی تو پس؟ خندید و به موهای من که همیشه خدا بادی می آمد که بریزدشان. توی صورتم نگاه سردی کرد:. لب به گندم نمی زنم که نمی زنم که. من حسرت سال هایی را می خورم که یادم نمانده بود تحریم کرده این دنیا را . این پست مخاطب خاصی ندارد. چهارشنبه دهم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:52 نويسنده. احتمالا وجود داشته باشم.

sefidiha.blogfa.com

سفيدي ها

http://www.sefidiha.blogfa.com/8701.aspx

آنچه به سفيدي مي آيد آن است كه بر ما مي گذرد. آدرس وب لاگ جدیدم در بلاگفا:. نوشته شده در دهم فروردین ۱۳۸۷ساعت 8:19 توسط حمید. دوباره به حرف صالح ادنانی رسیدم. یک سال پیش پیشنهاد کرد که کتاب "خداحافظ گاری کوپر" رومن گاری رو بخونم. تنبلی کردم تا این روزای تعطیلی فرصت دست داد و سه روز میخکوب این کتاب شدم. به این دیالوگ توجه کنید:. جس ملیونها و میلیاردها آدم تو این دنیا هست که همشون می تونن بی تو زندگی کنن. اما آخه چرا من نمی تونم. این درد رو کجا ببرم؟ نوشته شده در چهارم فروردین ۱۳۸۷ساعت 2:8 توسط حمید.

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود

http://www.persuc.blogfa.com/8912.aspx

یکی با احتمال وجود. سه نمای نزدیک از مرگ. اگر آدمی نفس کشیدنش را فهم میکند نکشیدنش را هم لابد. خانمه لحظه مرگ دوستش، عزراییل رو میبینه ازش میپرسه که من کی قراره بمیرم؟ عزراییل میگه:" تو هنوز خیلی وقت داری، حد اقل 40 سال دیگه! خانومه خوشحال میشه و میره سراغ عملهای زیبایی. بینیشو عمل میکنه، پروتز لب و گونه، تتو . یکسالی میگذره، توی اتوبان تصادف میکنه و میمیره! عزراییلو که میبینه میپرسه:" مگه قرار نبود تا چهل سال دیگه زنده بمونم؟ من این همه پول خرج کردم! اصلا به جا نیاوردم.". احتمالا وجود داشته باشم. فرصتی ...

persuc.blogfa.com

یکی با احتمال وجود

http://www.persuc.blogfa.com/8910.aspx

یکی با احتمال وجود. فکری برای فروش خری که روی دست صاحبش مونده. هرچند ز کار خود خبردار نیام. بیهوده تماشاگر گلزار نیام. بر حاشیۀ کتاب چون نقطۀ شک. بیکار نیام اگرچه در کار نیام. امروز یکیو دیدم. حالش بد بود، بدا! گفت که خرشو برده بازار هی روش نشده داد بزنه:" خر خوبی دارم.". هیشکیام ازش نپرسیده بود خرت بهچند؟ و حالا خرش مونده بود رو دستش. دوستان میتونن نظراتشونو به یکی اعلام کنن تا خرش رو دستش نمونه. شنبه بیست و پنجم دی ۱۳۸۹ساعت 18:39 نويسنده. نسخه ای برای رسانه ها. به یاد آبروی از دست رفتۀ کاترینا بلوم.

ba-ham-mimonim.blogfa.com

بی رویا می میرم - ما می رویم چون دلمان جای دیگرست

http://www.ba-ham-mimonim.blogfa.com/post-105.aspx

بی رویا می میرم. ما می رویم چون دلمان جای دیگرست. به نام او که بهترینه. هیچ توضیحی برای این آپ ندارم . این کارو می کنم تا فقط به یه نفر که به اندازه تمام دنیا برام ارزش داره یه چیزی رو ثابت کنم . این وبلاگو تنها شروع نکردم که تنها ادامه بدم . این وبلاگ یه جا بود واسه بودن هر دوتامون . حالا هم فکر. می کنم واسه موندن هر دوتامون این تنها راهه . خوب دیگه اینم آخر این وبلاگ. نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۶ساعت 13:55 توسط رویا. کافی شاپ 2 نفره.

ba-ham-mimonim.blogfa.com

بی رویا می میرم - انتظار

http://www.ba-ham-mimonim.blogfa.com/post-99.aspx

بی رویا می میرم. اگر روزي دستهاي سنگين زندگي انگشتهايت را رها كرد،. لحظهاي ترديد مكن، اين را بدان كه هميشه يك گوشه از بالهاي پرستو. براي هجرت تو خالي است. با بنفشهها كوچ كن و نزد من بازگرد. من كنار تنهاترين لاله اين دشت بزرگ در تاريكي مطلق انتظار تو را ميكشم. پشت ردپاي مبهم خزان، برگهاي پاييزي را قسمت ميكنند. وقتي ميآيي، گلبرگي از عاطفه را به رسم خوشايند ديار عشق برايم به ارمغان بياور. اشكهايم را به پايت ميريزم. بيا تا آفتاب از پشت پيوند دستهاي ما طلوع كند. اينجا قلبها دلواپس شكست نابهنگام عشقاند.