mahsaru.mihanblog.com
حرف های زرد - انی کنت من الظالمین (خاطرات و خطرات قسمت نم دونم چندم)
http://mahsaru.mihanblog.com/post/8
حرف هایی هستند که یک بهار را زمستان می کنند چ رسد ب یک برگ سبز. انی کنت من الظالمین (خاطرات و خطرات قسمت نم دونم چندم). شنبه 25 آذر 1391 : نویسنده : مهسا رودکی. الان ک دارم اینو می نویسم برف بسیار بسیار سنگین شده و آسمان و زمین به هم چسبیدن از سفیدی. نمی دونم چرا وقتی برف میاد من یاد مرگ میوفتم. اصن نمی دونم چرا. هنوز ارتباطی بینش کشف نکردم. ی ناظمم داشتیم خعلی باحال بود. هرچی فک می کنم فامیلیشو یادم نمیاد فقد یادمه کوچولو بود واسه همین پسرا همه از بالا بهش نگاه می کردن. آغیی. لینک های مرتبط :. مناجاتی د...
pelehayezendegi.blogfa.com
پله های زندگی
http://www.pelehayezendegi.blogfa.com/9307.aspx
فقط یک دل سیر گریه کردم. همین. نمیدونم چطور میشه از این تنهایی رها شد. به همه معتادها حق میدم که معتاد بشن. واقعا تنها رهایی نهایی رفتن پیش خود خداست. اینجا فایده نداره دیگه. نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۳ساعت 19:28 توسط مریم. به نام خداوند بخشنده و مهربان. هدف از این وبلاگ نوشتن حرف هایی است که وقتی از پله های زندگی بالا می رویم، با خودمان میزنیم. هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی را دارد . باعث اشک ریختن تو نمیشود.(گابریل گارسیا مارکز). نیازمندان، زورشان به صف ایستادن نمیرسد.
pelehayezendegi.blogfa.com
پله های زندگی
http://www.pelehayezendegi.blogfa.com/9311.aspx
سلام دوباره. چهار اثر از اسکاول شین. نمیدونم از کجا شروع کنم به تعریف کردن. مدت زیادیه که نیستم. انواع احساسات حسد و کینه رو انقدر تجربه داشتم و انقدر داغون شدم که خودمم باورم نمیشه. یه موقعی چقدر خوب بودم فکر نمیکردم که یک روزی منم حسود بشم منم کینه ای بشم . حالا کلی باید تلاش کنم که حالم خوب بشه دوباره. چند هفته پیش هارد لبتابم سوخت به طرز عجیب غریبی! به هر کی که نشون دادم گفتن اوضاعش داغونه و به هیچ وجه اطلاعات بازیابی نمیشه! نوشته شده در جمعه هفدهم بهمن ۱۳۹۳ساعت 13:51 توسط مریم. هیچکس لیاقت اشکهای تو...
pelehayezendegi.blogfa.com
پله های زندگی - بازهم روزهای سرد زندگی
http://www.pelehayezendegi.blogfa.com/post-225.aspx
بازهم روزهای سرد زندگی. وقتی حرفی برای گفتن ندارم نمیتونم چیزی بنویسم. از دوستانی که کامنت گذاشتن ممنونم من کامنتاشونو خوندم. اما. تو نیازهای اولیه زندگیم موندم . خوشبحال اونایی که خانواده بفکر دارن. خوشبحال اونایی که تو سن ۲۰ تا ۲۵ شریک زندگیشون رو پیدا میکنن و بقیه عمر سرگردون نیستن. وقتی تو این سن این وضعیتمونه .پیر بشیم مثلا میخایم چکار کنیم.الان این دختر خاطرخواه نداره میخاد تو پیری داشته باشه؟ تا وقتی مثل ربات درگیرم حالیم نیست . احساس نیاز به حمایت یا احساس تنهایی که میکنم گریم میگیره. من رک و صاد...
dard0.blogfa.com
بانوی زندگی - زایمان
http://www.dard0.blogfa.com/post/115
سکوت به فریاد ختم میشود و فریاد به سکوت. سلام من زایمان کردم . بزودی میام خبرای جدید رو بهتون میدم فقط ممکن کمی طول بکشه . نوشته شده در شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ساعت 22:29 توسط ندی. سلامی به گرمی مرداد. در آستانه چهل روزگی. از زایمان تا بچه داری. Design By : RoozGozar.com. که باز دلت نگیرد. از تلخی های دلکم. پیش دوست و غریبه نگویم. بی هیچ سخنی از دلتنگی ها. لبخندی بر لب آورم که خود نیز ندانم این لبخند از غم های دفن شده در صندوقچه دلم است. یا ازبی کسی هایم. لیوانی پر از آب بر می دارم و به جای نوشیدنش.
pelehayezendegi.blogfa.com
پله های زندگی - به چه زبونی بگم اخه
http://www.pelehayezendegi.blogfa.com/post-224.aspx
به چه زبونی بگم اخه. دوست دارم برای همسرم کیک درست کنم و یه سری خوراکیهای خوشمزه دیگه و وقتی که میرسه خونه سوپریزش کنم. دوست دارم عاشقانه بهش نگاه کنم و اون هم عاشقانه به من نگاه کنه و از اینکه برای اون این خوراکیها رو درست کردم خوشحال بشه. آخر هفته و تعطیلات هم کوهنوردی داشته باشیم. آخرین پیشنهاد هم که طبق معمول اول ابراز علاقه کلامی و بعد درخواست دوستی برای شناخت و بعد هم که گفتم اگر مربوط به ازدواجه بهتره به خانوادم بگه گفت که اشتباه برداشت کردم. اینم رد شد. به نام خداوند بخشنده و مهربان. یک محل را نذ...
pelehayezendegi.blogfa.com
پله های زندگی - بی انگیزگی
http://www.pelehayezendegi.blogfa.com/post-221.aspx
نوشته شده در جمعه هفتم شهریور ۱۳۹۳ساعت 17:3 توسط مریم. به نام خداوند بخشنده و مهربان. هدف از این وبلاگ نوشتن حرف هایی است که وقتی از پله های زندگی بالا می رویم، با خودمان میزنیم. پله ها، سالهایی از زندگانی ما هستند، نمیتوانیم به گذشته برگردیم .گاهی می افتیم، گاهی پایمان پیچ می خورد، گاهی گام خود را بلندتر کرده و چندتا چندتا بالا می رویم، گاهی فقط می ایستیم و به پایین نگاه می کنیم. هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی را دارد . باعث اشک ریختن تو نمیشود.(گابریل گارسیا مارکز).
withmygod.blogfa.com
God is here can you see - داستان
http://withmygod.blogfa.com/tag/داستان
God is here can you see. رازی که قورتش می داد. وقتی 13 سالش بود اتفاق غمگینی براش افتاد اتفاقی که هرشب قبل خواب اشکاشو رو بالشت قرمزش جمع می کرد تقصیری نداشت جز متولد شدن تو اون خانواده یه مواقعی حسرت های اون اتفاق بهش هجوم میاوردن اما خودشو با سختی و شیرینی روزگار مشغول می کرد کتاب های انرژی مثبت می خوند لبخند می زد و تظاهر می کرد اتفاقی نیفتاده تا کم کم بزرگ شد بزرگ و بزرگتر. یه ادم ساده صمیمی و مهربون! بهش گفته بودن اون رازو هیچ جا نگه هیچ جا به هیچ کس. چه شب ها که حتی برای مقصر ماجرا دلتنگ شد. وقتی چ...
love-love12.blogfa.com
برای دلی که شکست!!! - داستان
http://www.love-love12.blogfa.com/tag/داستان
برای دلی که شکست! بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق،تر است! اینکه رشتهاش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ میزد. همه دوستانش متوجه این رفتار او. شدهبودند. اگر یک روز او را نمیدید زلزلهای در افکارش رخ میداد اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. جمعه نهم فروردین ۱۳۹۲ 16:0 سایه. پسر به دختر گفت: اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۱ 16:49 سایه. گذشته را گذاشتم برای گذشتگانم،.