MINIMAL-STORY.BLOGFA.COM

minimalstory.blogfa.com

داستان کوتاه و مینی مال - نگاه

http://minimalstory.blogfa.com/post-23.aspx

داستان کوتاه و مینی مال. داستان کوتاه و مینی مالیستی آشنایی با مینی مالیسم. هر هفته مي اومد همون جا توي يه خيابون فرعي. با خودش ميخوند :تا تو نگاه ميكني كار من آه كردن است. شمع روشن مي كرد و ادامه مي داد. اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است. نوشته شده در جمعه هفدهم مهر ۱۳۸۸ساعت 17:38 توسط فرزام. داستان مینیمال مینی مال مینی مالیسم. داستان مینیمال مینیمالیسم داستان کوتاه مینی مال. داستان مینی مال ارزشی. توضیحات درباره داستان مینی مال. کم کم هم زیاد است.

leora2005.persianblog.ir

سونامی - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/tag/سونامی

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. ساعت ۳:٢۱ ‎ق.ظ روز ۱۳٩٠/٢/۱٥ کلمات کلیدی: سونامی. اندوه بر جان آدمی چنگ می اندازد. آدمی را انگار یارای گریستن نیست! دهانش از سکوت خنده های یخی سنگ شده،. جام های کریستال به هم می خورند: به سلامتی مرگ! دریا از تلاطم خشم کودکی گرسنه موج میگیرد. همه چیز را آب می برد. حتی آرزوهای دور دست را! Laquo;مریم حسنوند». درباره : دربهدرتر از باد زیستم در سرزمینی که گیاهی در آن نمیروید. ای تیز خرامان! هفت شعر از رسول یونان!

leora2005.persianblog.ir

واهمه - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/tag/واهمه

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. ساعت ۱٠:٠٩ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٠/٢/٦ کلمات کلیدی: پدر. وقتی پدر عصبانی بود هر کسی کز می کرد یک گوشه که از تیررس چشمانش به دور باشد . فریبا که همیشه گوشه ی اتاق خواب سر گرم گلدوزی و من هم پای درس و مشق . وحسام هم که علیل بود و ضعف عقلانی اش باعث می شد خیلی از مسائل اطراف در عذاب نباشد . و حالا گوشه ی اطاق افتاد بود و زل زده بود به مشت های گره کرده پدر و سیگاری که گوشه. لبش می لرزید . مادر اما امروز. Laquo;مریم حسنوند ».

leora2005.persianblog.ir

کودک گرسنه - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/tag/کودک_گرسنه

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. ساعت ۳:٢۱ ‎ق.ظ روز ۱۳٩٠/٢/۱٥ کلمات کلیدی: سونامی. اندوه بر جان آدمی چنگ می اندازد. آدمی را انگار یارای گریستن نیست! دهانش از سکوت خنده های یخی سنگ شده،. جام های کریستال به هم می خورند: به سلامتی مرگ! دریا از تلاطم خشم کودکی گرسنه موج میگیرد. همه چیز را آب می برد. حتی آرزوهای دور دست را! Laquo;مریم حسنوند». درباره : دربهدرتر از باد زیستم در سرزمینی که گیاهی در آن نمیروید. ای تیز خرامان! هفت شعر از رسول یونان!

leora2005.persianblog.ir

داستانی از مریم حسنوند - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/post/107

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. داستانی از مریم حسنوند. ساعت ۳:٢۱ ‎ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٠/۱٦ کلمات کلیدی:. من سنگ شدم . دلم نمی خواهد گریه کنم . پدر اما اصرار دارد به من بقبولاند خبط بزرگی کرده ام . سر میگذارم روی شانه ی دیوار ، زل میزنم به نقطه ای دور دست . گل های قالی در نظرم پیچ و تاب میخورند و موج میزنند و موج میزنند. وپرنده ای با شتاب خودش را به شیشه می کوبد . حال غریبی دارم . انگار بغضی توی گلویم گم شده . Laquo; مریم حسنوند ». به راستی که روزهای س...

leora2005.persianblog.ir

مادر - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/tag/مادر

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. به مهربانی های از دست رفته ی مادرم- هرچند که خیلی دیر شده! ساعت ۳:٤٤ ‎ق.ظ روز ۱۳٩٠/۳/۱٦ کلمات کلیدی: مادر. کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:. می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات...

leora2005.persianblog.ir

هفت شعر از رسول یونان! - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/post/113

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. هفت شعر از رسول یونان! ساعت ٧:٠٠ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٠/٤/٧ کلمات کلیدی:. در بعد از ظهر هایی که. کمی بالاتر از درخت کاج بود. ما به ایستگاه ها رفتیم. تا دور شدن را. از قطارها یاد بگیریم. از من و تو. میان کومه های یونجه به خواب رفت . آدم ها می گذرند. آدم ها از چشم هایم می گذرند. و سایه ی یکایکشان. بر اعماق قلبم می افتد. از این همه آدم. لابد من نمی شناسمت. وگرنه بعضی از این چشم ها. این گونه که می درخشند. در این شهر دود و آهن.

leora2005.persianblog.ir

داستان(واهمه) - دلنوشته های لئورا

http://leora2005.persianblog.ir/post/108

لئورا ریشه ی کلمه ی ل ر است. که ابتدا ازین واژه به لورا، لرا، و در نهایت به ل ر تبدیل شده. ساعت ۱٠:٠٩ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٠/٢/٦ کلمات کلیدی: پدر. وقتی پدر عصبانی بود هر کسی کز می کرد یک گوشه که از تیررس چشمانش به دور باشد . فریبا که همیشه گوشه ی اتاق خواب سر گرم گلدوزی و من هم پای درس و مشق . وحسام هم که علیل بود و ضعف عقلانی اش باعث می شد خیلی از مسائل اطراف در عذاب نباشد . و حالا گوشه ی اطاق افتاد بود و زل زده بود به مشت های گره کرده پدر و سیگاری که گوشه. لبش می لرزید . مادر اما امروز. Laquo;مریم حسنوند ».

dastaneli.blogfa.com

داستان های الی - به بازار آمد... كتابي از خودم

http://www.dastaneli.blogfa.com/post/8

به بازار آمد. كتابي از خودم. مامان كله دودكشي: الهام مزارعي. این کتاب به زودی در پاتوق کتاب عرضه میشود .برای خرید کتاب در شیراز آدرس : سی متری سینماسعدی ، بین چهارراه ذوالانوار و مشیر نو پاتوق کتاب /۰۷۱۱۲۳۴۴۶۱۵مراجعه کنید . نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ساعت 16:8 توسط الهام مزارعی. به بهانه با هم بودن و خواندن. به بهانه پیشرفت خودمان. به بهانه داستان هایمان. ده سال سابقه نویسندگی و عضویت در انجمنهای ادبی شیراز. چاپ داستان شاید امشب وقت گفتنش باشد در مجموعه نوزده پرچم. راهیافته به مرحله نهایی ج...