sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم
http://www.sineyn.blogfa.com/9009.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. در بطن زندگي آنقدر اتفاقهاي نادر، مي تواند متولد شود كه هيچ وقت تصورش را نكرده بوديم. همين اتفاقها باعث مي شود تو از "خودت". كس ديگري بسازي كه با "خودت". قبلي متفاوت است. مثل مارها كه هي پوست مي اندازند و از درون پوست كهنه شان يكي ديگر بيرون مي آيد. اين صحنه را ديده ام. با بي تفاوتي پوست قبلي اش را رها مي كند و دنبال زندگي جديدش مي رود. بدون اينكه برگردد و به پوست قبلي اش نگاهي بيندازد. نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 21:47 توسط سين عين. اما ايستادم به اين اميد كه آونگ برود...
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - our dreams come true
http://www.sineyn.blogfa.com/post-26.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. Our dreams come true. احساس مرتاضی را دارم که بعد از یک دوره ریاضت، از کوه به دیر، برگشته است. یکجور حس سبکی خاص توی دیر دو نفره مان. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ساعت 13:20 توسط سين عين. رام كردن اسب وحشي. روزانه هاي يك دوشيزه. دختر و . قهوه در شب. مندوسل و ميراكل در يه گوشه دنيا.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - با اجازه صاحبخانه
http://www.sineyn.blogfa.com/post-22.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. بنگاهي در حاليكه زونكن فايلها را ورق مي زند، يكي را مي دهد دست ما، زير برگه نوشته شده: " اجاره فقط به زوج شاغل تا قبل از بچه دار شدن.". يعني زمان تخليه يكساله نيست بلكه مصادف است با بيكار شدن يكي از ما و يا پاره شدن ك.ا.ن.د.و.م. نوشته شده در جمعه دوم دی ۱۳۹۰ساعت 17:40 توسط سين عين. رام كردن اسب وحشي. روزانه هاي يك دوشيزه. دختر و . قهوه در شب. مندوسل و ميراكل در يه گوشه دنيا.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم
http://www.sineyn.blogfa.com/9011.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. Our dreams come true. احساس مرتاضی را دارم که بعد از یک دوره ریاضت، از کوه به دیر، برگشته است. یکجور حس سبکی خاص توی دیر دو نفره مان. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ساعت 13:20 توسط سين عين. رام كردن اسب وحشي. روزانه هاي يك دوشيزه. دختر و . قهوه در شب. مندوسل و ميراكل در يه گوشه دنيا.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - ...
http://www.sineyn.blogfa.com/post-25.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. سرد و كوتاه جواب مي دي. به چي فكر مي كني؟ به سرد و كوتاه. چيزي كه هميشه هست. دارم بر خلاف جريان آب شنا مي كنم. بر خلاف جريان آب شنا نمي كنيم ، گاهي توي مسير سنگ هم هست. توي مسر همه هم هست. قبول داري؟ آن ور خط سكوت، سكوت، سكوت. اين ور خط جوشيدن يك چيز داغ توي شقيقه هاي دو طرف سر. پن: يكي توي وبلاگش نوشته بود، هر چي اينجا مي نويسم، فرداش به هوا مي ره. بايد توي قالب بلاگ چشم زخم آويزون كنم. اون روز توي دلم بهش خنديدم. نوشته شده در جمعه سی ام دی ۱۳۹۰ساعت 20:10 توسط سين عين.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - بعد از یک سال
http://www.sineyn.blogfa.com/post-29.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. بعد از یک سال. یک سال هم گذشت و هیچ کداممان بدبخت نشدیم. برخلاف نظر تمام دیگران. یک سال گذشت و من از این گذشته بی نهایت راضیم. بعد از دویدن آن همه سربالایی آنهم با وزنه های آهنی که به پایمان بسته بودند، سبکبال توی سر پایینی سر خوردیم و آمدیم پایین. سر خوردنی با نهایت آرامش و لذت. نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 14:49 توسط سين عين. رام كردن اسب وحشي. روزانه هاي يك دوشيزه. دختر و . قهوه در شب. مندوسل و ميراكل در يه گوشه دنيا.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - از روزی که آمدی
http://www.sineyn.blogfa.com/post-30.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. از روزی که آمدی. فقط چند روز بعد از نوشتن پست قبلی بود که تو آمدی و توی دلم نشستی. اگر بعدها از خودت پرسیدی چرا از آن روز تا حالا چیزی ننوشتم، جوابش فقط آمدن تو بود. اما این حس ماست. پس تو چی؟ اگر پانزده سال دیگر از من پرسیدی چرا به جای من تصمیم گرفتید، چه جوابی بدهم که قانع بشوی؟ این همان سوالی است که تمام دفتر خاطرات پانزده سالگیم با آن پر شده است. نوشته شده در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ساعت 18:41 توسط سين عين. رام كردن اسب وحشي. روزانه هاي يك دوشيزه. دختر و . قهوه در شب.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم - بابا
http://www.sineyn.blogfa.com/post-31.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. بسته دستکشهای لاستیکی را که باز می کنم، یه دفعه بیست تایی دستکش روی زمین می ریزد. ماسک روی دهنم را کنار می زنم و می گم بابا می خواهیم پوشکت را عوض کنیم. همکاری کن. شلوار را که از پایش پایین می کشم، دو تا هشت استخوانی نمایان می شود. هشتهایی که از لولای زانو به سختی باز می شوند، و نمی شود پاچه های شلوار را به راحتی در آورد. محمد دست بابا را می گیرد، سرش را نزدیک گوشش می کند : حسن آقا، من محمدم، مثل پسرت، خجالت نداره که. نوشته شده در دوشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 11:24 توسط سين عين.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم
http://www.sineyn.blogfa.com/9010.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. سرد و كوتاه جواب مي دي. به چي فكر مي كني؟ به سرد و كوتاه. چيزي كه هميشه هست. دارم بر خلاف جريان آب شنا مي كنم. بر خلاف جريان آب شنا نمي كنيم ، گاهي توي مسير سنگ هم هست. توي مسر همه هم هست. قبول داري؟ آن ور خط سكوت، سكوت، سكوت. اين ور خط جوشيدن يك چيز داغ توي شقيقه هاي دو طرف سر. پن: يكي توي وبلاگش نوشته بود، هر چي اينجا مي نويسم، فرداش به هوا مي ره. بايد توي قالب بلاگ چشم زخم آويزون كنم. اون روز توي دلم بهش خنديدم. نوشته شده در جمعه سی ام دی ۱۳۹۰ساعت 20:10 توسط سين عين.
sineyn.blogfa.com
سين عين ... يك اسم، يك آدم
http://www.sineyn.blogfa.com/9104.aspx
سين عين . يك اسم، يك آدم. من یک چهل تکه دارم. هرشب خودش می آید که دورم بپیجد، بعد من بخوابم.تکه های هیچ چهل تکه ای شبیه هم نیست. یک تکه بزرگش ثانیه ای است که بر ای اولین بار دستم را بوسید. یک تکه اش سین 5 ساله است، توی باغ گیلاسی گم شده، تکه تیره اش بابا است، ان روزهایی که روی تخت بین این دنیا و ان یکی، می رفت و بر می گشت. یک تکه اش لحظه مضحکی است که با معدل 19.79 شاگرد هیچم شدم و فکر می کردم خیلی مهم است که اسمم را توی آن بلندگوی بیریخت نخواندند. من هرشب همه زندگی ام را دور خودم می پیچم.