MOEENF.BLOGFA.COM

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب فضایل

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/8

یکی از بستگان خدا. پسرک در حالی که پاهای برهنه اش را روی برف جا به جا می کرد تا شاید سرمای برف های کف پیاده رو، کم تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می کرد. در نگاهش چیزی موج می زد،انگاری که با نگاهش، نداشته هایش را از خدا. طلب می کرد، انگاری با چشمهایش آرزو می کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه.چند دقیقه بعد، در حالی که یک جفت کفش در دستانش بود، بیرون آمد. پسرک برگشت و به سمت خانم رفت.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب ابر مرگ

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/tag/مرگ

لحظه ای که انسان آخرین نگاه ها را به اطرافش می اندازد. می شود.برای آخرین بار نگاهی به دنیا می اندازد و ن. بر چهره اش آشکار می شود. و آه و ناله از سینه اش بر می خیزد. لحظه را اینگونه ترسیم. بقیه در ادامه مطلب. پنجشنبه 17 بهمن 1392 ] [ 07:01 ب.ظ ] [ عبدالحمید تعالی ]. مرگ در می زند! به تفکر عمیقی فرو رفتم راستی آن ثانیه و دقایقی که در قبر گذارده شوم،از تاریکی و ظلمت آن،از وحشت تنهایی،از اینکه مونس و رفیقی نخواهد بود،از سوال نکیر ومنکر آیا می توانم جوابگو باشم؟ اگر بگویند فردا خواهی مرد،چه می کنی؟ 2-از آورد...

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب ابر قرآنی

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/tag/قرآنی

زندگی ات را با ذکرالله پیوند بده:. هروقت نگرانی بگو: حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هورب العرش العظیم. گرفته حالی بگو: لا حول ولا قوه الا بالله. ناراحتی بگو: انما اشکو بثی و حزنی لله. احساس می کنی توزندگی موفق نیستی تکرارکن: وماتوفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب. خوشحال نیستی: حسبی الله و نعم الوکیل. از دنیا خسته ای: اللهم اجعل همی الاخره. نمازهایت را به موقع نمی خوانی: اللهم اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی. می خواهی ازدواج کنی بگو :ربی لاتذرنی فردا و انت خیرالوارثین. راز هستی در پیام هستی بخش.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب مناجات

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/4

خدایا کمکم کن دلگیرم. ای همه ی کسم. ای قادر ای حافظ ای رحمت بی منتها. ای مهربان ای پناه بی پناهان. ای شنوای مطلق ای بینای مطلق. خدا یه کاری کن دلم آروم بگیره کمکم کن آرامش پیدا کنم. کمکم کن خواب بد نبینم. کمکم کن خشمگین و عصبانی نشم. خدایا ایمان و حیا و عفت مرا حفظ و افزون فرما. خدایا نور امید و انرژی را در وجودم زنده فرما. دوستان باتقوا و مهربان و پاک نصیبم فرما. افکار پریشان را ازذهنم دور گردان. خدایا سرنوشت مرا نیک قرار ده. خستگی هایم را به بزرگیت ببخش که من سخت دل تنگم. محتاج دعای شما (تعالی). خوشحال...

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب قرآنی

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/6

لحظه ای که انسان آخرین نگاه ها را به اطرافش می اندازد. می شود.برای آخرین بار نگاهی به دنیا می اندازد و ن. بر چهره اش آشکار می شود. و آه و ناله از سینه اش بر می خیزد. لحظه را اینگونه ترسیم. بقیه در ادامه مطلب. پنجشنبه 17 بهمن 1392 ] [ 07:01 ب.ظ ] [ عبدالحمید تعالی ]. زندگی ات را با ذکرالله پیوند بده:. هروقت نگرانی بگو: حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هورب العرش العظیم. گرفته حالی بگو: لا حول ولا قوه الا بالله. ناراحتی بگو: انما اشکو بثی و حزنی لله. خوشحال نیستی: حسبی الله و نعم الوکیل. چهارشنبه 13 آذ...

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب عبدالحمید تعالی

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/author/527549

من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان. گاه شکرگزارم، و گاهی درحال گله کردن. گاه بنده ی توام، و گاهی بنده ی خویش! من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،. بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند! و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است. بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را. از هم جدا کن! مرا به آغوش خویش دعوت کن! که تشنه ترینم به آن. تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش. به حق خدایی همیشه پایدارت! دوشنبه 20 مهر 1394 ] [ 09:16 ب.ظ ] [ عبدالحمید تعالی ]. طلب کن خالق خود را.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب پند واندرز

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/7

یکی از بستگان خدا. پسرک در حالی که پاهای برهنه اش را روی برف جا به جا می کرد تا شاید سرمای برف های کف پیاده رو، کم تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می کرد. در نگاهش چیزی موج می زد،انگاری که با نگاهش، نداشته هایش را از خدا. طلب می کرد، انگاری با چشمهایش آرزو می کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه.چند دقیقه بعد، در حالی که یک جفت کفش در دستانش بود، بیرون آمد. پسرک برگشت و به سمت خانم رفت.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب کوتاه وخواندنی

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/5

یکی از بستگان خدا. پسرک در حالی که پاهای برهنه اش را روی برف جا به جا می کرد تا شاید سرمای برف های کف پیاده رو، کم تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می کرد. در نگاهش چیزی موج می زد،انگاری که با نگاهش، نداشته هایش را از خدا. طلب می کرد، انگاری با چشمهایش آرزو می کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه.چند دقیقه بعد، در حالی که یک جفت کفش در دستانش بود، بیرون آمد. پسرک برگشت و به سمت خانم رفت.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب طنز

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/category/12

خداکه اشتباه نمی کند. مى گویند: مسجدى مى ساختند بهلول سر رسید و پرسید چه مى كنید؟ گفتند: مسجد مى سازیم . گفت : براى چه پاسخ دادند: براى چه ندارد براى رضاى خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگى تراشیدند. و روى آن نوشتند ( مسجد بهلول ). شبانه آن را بالاى سر در مسجد نصب كرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالاى در مسجد نوشته شده است مسجد بهلول ناراحت شدند. بهلول را پیدا كرده به باد كتك گرفتند كه زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد مى كنى؟ داستان گنجشک و صیاد.

hafeztaaly.mihanblog.com

عبدالحمید تعالی رودی - مطالب ابر خواجه عبدالله انصاری

http://hafeztaaly.mihanblog.com/post/tag/خواجه%20عبدالله%20انصاری

الهی مگو چه آوردی که رسوا شوم و مپرس چه کرده ای که روسیاه شوم. الهی تو ما را جاهل خواندی،از جاهل جز خطا چه آید تو ما را ضعیف خواندی،از ضعیف جز خبط چه آید؟ الهی اگر چه بسی طاعت ندارم،اما جز تو کسی را ندارم.ای دیر خشم و زود آشتی. الهی هر روز که بر می آید،ناکس ترم و چنان که پیش می روم،واپس ترم! آلهی آفریدی رایگان و روزی دادی رایگان،بیامرز رایگان،که تو خدایی نه بازرگان. الهی می بینی و می دانی و بر آوردن،می توانی. بر گرفته از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری. گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش. پای ننهم که د...