totanj.blogsky.com
طنین دل
http://www.totanj.blogsky.com/1386/04
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386. جمعه 15 تیرماه سال 1386. گاهی آدم خسته میشود . قدم هایش را کند می کند . سرش را پایین می اندازد . دست هایش را بالا می آورد و با چشم های بسته منتظر می ماند .اتفاقی نمی افتد. مولفه هایش به حرکت ادامه می دهد . شاید فقط سنگریزه ای که باید با ضربه کفش تو ،توی آب می افتاد ، باید تا گذر رهگذر بعدی منتظر بماند ،یا قندی که باید برای کار انقباض ماهیجه های پایت می آمد ،در پهلوهایت به چربی تبدیل شود. یا . پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386. به شدت نیازمند اسباب اثبات حضور و مطرح کردن خود از جمله سی...
totanj.blogsky.com
طنین دل
http://www.totanj.blogsky.com/1386/06
شنبه 24 شهریورماه سال 1386. می خوام شب قدر امسال یه جورای متفاوتی برگزار بشه. بابا خسته شدیم از بس رفتیم اولش اینقدر تند نماز قضا خوندیم که فردا دست و پامون کوفته شد و نفهمیدیم چی شد. بعد یه دعای جوشن کبیر بخونیم و هی ورق بزنیم تا ببینیم چند صفحه دیگه تموم میشه! بعد هم بشینیم پای سخنرانی های تکراری که می تونیم بگیم گوشمون از این حرف ها پره! بعدش هم مراسم عفو و ببخشید و غلط کردن هایی که همش لحظه ایه و بعدش با قبلش هیچ فرقی واسمون نداره! یا حداقل کمکم کنه که بفهمم شب قدر متفاوت یعنی چی؟ کسی هست کمک کنه؟
totanj.blogsky.com
طنین دل
http://www.totanj.blogsky.com/1385/06
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385. دانشگاه شروعی جدید با محیطی متفاوت. نمی دونم یادتون هست یا نه ولی حدودا مردادماه بود که یک پست دادم با عنوان شاید که توش از خستگی زیادی که بر من غلبه کرده بود حرف زده بودم. خستگی که نمی دونم از کجا به وجود اومده بود و می ترسیدم این خستگی همچنان با من بمونه و تو دانشگاه اذیتم کنه. مانع رشدم بشه.دنبال یه راهی می گشتم که از این خستگی مسخره رها بشم. ولی حالا. تو گشتن دنبال اشیاء هم این قضیه صدق می کنه چه برسه به. رنگ فقط زرشکی مهندسی پزشکی. دوشنبه 27 شهریورماه سال 1385. خیلی ح...
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1385/5
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. اونروز داشتم تو میدون شهرک غرب راه می رفتم، نوشته بود که یک سگ پاکوتاه سیاه فروشی داریم. اولش فکر کردم اشتباه می خونم. فکر کنم چند وقت دیگه تو آگهی روزنامه ها، یک بخشی به عنوان فروش حیوانات اضافه کنن، البته اگه تا الان اضافه نکرده باشن. سفرنامه سرخس 4. 1. 85. روز های اعتکاف تموم شد، امسال هم نتونستم برم، هم از سفر برگشته بودم و خسته بودم و هم اینکه یک مشکلی پیش اومد، به هر حال هر چیزی لیاقت خودش رو میخواد. تا هستم من، اسير كوي تو ام، به آرزوي تو ام.
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1386/3
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. چند هفته پیش جمعه با همکاری دو تا آقا مهدی رفتیم توت خوری. به قول یکی از دوستان یک لایه توت، یک لایه گیلاس، یک لایه جوجه و همین طور ادامه پیدا کرد، البته جوجش فقط یک لایه بود. با اینکه فرداش امتحان داشتم، ولی خوش گذشت. البته بعضی ها هم ناز کردن و با بهانه های مختلف از جمله درس، مسیر دور، روز تولد و . نیومدن. ولی مطمئن باشن خودشون ضرر کردن! هنوز هم دلم برای مشهد امام رضا تنگ مونده! جشن پایان خدمت سربازی برای پسر خالم گرفتیم، تو پارک لاله! کاش بعضی چیز...
totanj.blogsky.com
طنین دل
http://www.totanj.blogsky.com/1383/12
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383. خداحافظی برای سلامی دوباره. نمیدونیم چجوری شروع کنیم. تا حالا کلی گفتیم و نوشتیم و خوندیم و جواب دادیم. دیگه فکر میکردیم واسمون عادی شده که بنویسیم و بخونیم. یعنی حداقل عادت کردیم و نباید برامون سخت باشه. اما حالا که می خوایم شاید مهمترین مطلبمون روبنویسیم نه دستمون به کار میره، نه دلامون یاریمون میکنه. خیلی وقته که یکی از مهمترین سرگرمی هامون شده بود وبلاگ و وبلاگ داری! تو این کار دوست های زیادی هم پیدا کرده بودیم. شاید بهتر باشه بگم هم زبون های زیادی. شنبه 1 اسفندماه سال 13...
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1386/7
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. صد شکر. صد حيف. هميشه خداحافظی برام سخت بوده. پيام هاي ديگران . 1588;نبه ٢۱ مهر ،۱۳۸٦ - ٢:۳۸ ب.ظ. دو تا جمله از دیالوگ های فیلم میوه ممنوعه:. 1 بی اعتباری دنیا خیلی بیشتر از این حرف هاست که بخوایم از بانک وام بلند مدت بگیریم، زلزله بم بی اعتباری دنیا رو به ما نشون داد. 2 هر شب سر سجاده تصمیم میگیرم که دیگه بهت فکر نکنم و هیچ وقت نبینمت، ولی یک ساعت که میگذره چنان دلم هوات رو می کنه که از هر کاری عاجز می شم. پيام هاي ديگران . ماه رمضون به نصفش رسید!
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1386/5
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. قبل اینکه برم جهادی می خواستم بنویسم، که وقت نشد، بعد جهادی هم دیدم سیستم پرشن بلاگ تعطیله تا اینکه همه چیز رو بردیم آی-آر. خرابی کامی هم خودش جدا رو اعصاب بود، البته هنوز هم درست نشده. تابستون به غیر از سفرهاش اصلا حال نداد و نمی ده. حالا بر علیه مفید:. به دوستان مفیدی تاکید می کنم حتما این فیلم رو ببینن، البته نه اسمش رو می دونم و نه اینکه می تونن از کجا گیرش بیارن! اگه کسی می تونه راهنمایی کنه. نمی دونم چرا بعضی از آدم ها تو دوستیشون این طوری هستن...
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1385/7
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. گاهی يک خونه ساده يک گلی به همه دنيا می ارزه مگه نه! اون هفته ای که تو نوشته پیش گفتم قراره برم مشهد، رفتم و جاتون هم خالی. راستی برای عاشورا و تاسوعا هم شاید جور بشه برم، مثله دفعه قبل دعا کنید. باید تا تابستون سال بعد صبر کرد. پيام هاي ديگران . 1662;نجشنبه ٢٠ مهر ،۱۳۸٥ - ٦:۳۸ ق.ظ.
delbareaval.persianblog.ir
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد
http://delbareaval.persianblog.ir/1386/10
به نام آن کس که به قلم سوگند یاد کرد. محمد و محمد رضا. ناگفته هايی از حسين متولی. درد دل: وقتی خبر مرگ عزیزی به آدم می رسه، در بعد شخصی هزاران پیام برای هر کسی داره. ولی به نظر من حسین یک پیام برای همه ما جهادی ها داشت، اونم اینکه آی دوستان جهادی می دانید چرا همه ما که حتی با حسین هم دوره ای نبودیم اون رو می شناختیم و چنین عزیزی رو درک کرده بودیم، چون همه با هم جهادی رفته بودیم. پيام هاي ديگران . مدت ها بود که نمی نوشتم نه به خاطر اینکه مطلبی برای گفتن نبود بلکه فقط به دلیل اینکه. عید غدیر به همین مناسبت...