pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/درد
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ جمعه 28 خرداد 1389 01:13 ب.ظ. تقدیم به فراموش شدههای سه دههی بزرگ. سازندگی، اصلاحات و عدالتخواهی. دیگر نمیگویم پیشتر نرو! حالا میگردم به كشف باتلاقی تواناتر. اینهمه خردی كه حتی باتلاقهایش وظیفهشناس و عالی نیستند. همه چیز در معطلی است. پولی كه كتاب مقدس. و مسجدی كه بنگاه املاك. ما را چه شده است؟
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/category/1
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ جمعه 20 اردیبهشت 1392 12:44 ق.ظ. ارسال شده در: مراقبه های زهیر. گوشهایت را تیز کنی، صدایی میشنوی. زندانی سالهای فراموشی فراموششدهی دورههای غفلت و چشمپوشی محبوس روزگار نشنیدن! گوشهایت را تیز کنی، یوسفت فریاد میزند از قعر از عمق درونت چند طبقه به زیرزمین فرستادی؟ بیقرارت کرده و آرامت نکرده! برتگردان...
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/115
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ از آن ابراهیم، از آن هاجر. شنبه 21 اردیبهشت 1392 12:27 ق.ظ. ارسال شده در: عاشقانه های زهیر. دیوانهات شدهام ابراهیم از بس که میتوانی ملکوت ببینی و دم برنیاوری و باز هم در زمین بمانی و در زمین بگردی و زمینیان را تماشا کنی! شیفتهات شدهام هاجر که چشمان ملکوت ندیدهات از جنس ایمان چشمهای ابراهیم. هفته س...
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/مهندسی%20فرهنگی
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ یکشنبه 10 آبان 1388 07:27 ب.ظ. ارسال شده در: مشارطه های زهیر. بازخوانی مبانی نظری انقلاب برای تحول علوم انسانی. مروری بر کتاب های استاد عین صاد. مرحوم علی صفائی حائری). عنوان کتاب: صراط نشر لیلة القدر. فقط خداست که می تواند هدایت. ما چون تسلیم نمی شویم. رنج می بریم و محدودیت ها. و تربیت کنندگی خدا...
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/عین%20صاد
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ سه شنبه 19 آبان 1388 01:24 ق.ظ. ارسال شده در: مشارطه های زهیر. بازخوانی مبانی نظری انقلاب برای تحول علوم انسانی. مروری بر کتاب های استاد عین صاد. مرحوم علی صفائی حائری). این است که فهمیده. ای در تو چه می گذرد قدم دوم. این است که این وضع. را توجیه نکنی. قدم سوم. سازی و قدم چهارم. و از دست رفته ها.
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/114
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ تو چه می کنی؟ جمعه 20 اردیبهشت 1392 12:52 ق.ظ. صدا باز هم صدا. صدای سم اسبان و نعل سواران. صدای شیون و ناله و درد که آمیخته است با صدای قهقهه مستانه که آسمان را شرمنده. این همه تیرگی کرده و سنگ را از سرسختی این همه قلب سنگین شده آب می کند. صدا باز هم همان صداست. تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/113
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ جمعه 20 اردیبهشت 1392 12:44 ق.ظ. ارسال شده در: مراقبه های زهیر. گوشهایت را تیز کنی، صدایی میشنوی. زندانی سالهای فراموشی فراموششدهی دورههای غفلت و چشمپوشی محبوس روزگار نشنیدن! گوشهایت را تیز کنی، یوسفت فریاد میزند از قعر از عمق درونت چند طبقه به زیرزمین فرستادی؟ بیقرارت کرده و آرامت نکرده! برتگردان...
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/بقیه
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ مطلبی جهت نمایش یافت نشد از آرشیو مطالب استفاده کنید. آهنگ های قبلی این وبلاگ را از اینجا بردارید. درک توحید به اضطرار. بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا. هفته سوم اردیبهشت 1392. هفته دوم خرداد 1390. هفته اول خرداد 1390. هفته چهارم فروردین 1390. به خاطر آیه ها. تعداد کل پست ها.
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/نقد
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ چه کسی متحجر است؟ جمعه 22 خرداد 1388 05:52 ب.ظ. ارسال شده در: مراقبه های زهیر. وقتی رو می شود که اندیشه ای جدید. با ساختاری جدید، پارادایم شکنی. می کند. ذهن هایی که نان و آبشان و خواب و خورشان را از پارادایم کهن. و قدیم دارند در رویارویی با منطق تازه و پارادایم نو. بر خلاف ظاهر، تحجر و جمود. با هم...
pelak14.mihanblog.com
مراقبه های زهیر::: مردی که امام مراقبتش کرد و به او حیات طیبه بخشید:::: Zoheir's vighilance
http://pelak14.mihanblog.com/post/tag/زهیر
همان دور مانده بود. نه یک قدم پیش و نه یک قدم پس. بینابین راه! پسری دیگر از اولاد علی در راه بود. کاروانی راه انداخته بود که می بایست این روزها می رسید. زهیری بود که مانده بود کجا خیمه اش را بزند. نزدیک یا دور؟ آزادی از بخش بر ها. پنجشنبه 18 آذر 1389 01:53 ق.ظ. ارسال شده در: مراقبه های زهیر. انگار که شب قدر. با همهی تنهاییاش، مهمانی تنهایی حسین. در این ده شب. میشود که اگر روح شب قدر، فاطمه. است، جان این ده شبها، حسین. است انگار که میشود شب قدر، و شبهای قدر درنیافته را در یکی از این ده شب. تو بگو توب عبد.