mohebbat2000.blogfa.com
عکس ما را خواهد بردعکس ما را خواهد برد - از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس
http://mohebbat2000.blogfa.com/
عکس ما را خواهد برد - از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس
http://mohebbat2000.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
38
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
0.234 sec
SCORE
6.2
عکس ما را خواهد برد | mohebbat2000.blogfa.com Reviews
https://mohebbat2000.blogfa.com
عکس ما را خواهد برد - از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس
عکس ما را خواهد برد - عکس نوشت 31
http://www.mohebbat2000.blogfa.com/post/33
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. عکس از: محمدرضا میرزایی (مجموعه Rewind). بنابراین صبر کردم. تا زمستان همان سال یا سال بعد. خاطرم نیست. از وقتی که نیستم خاطرم و خاطراتم هر طور که دلشان بخواهد، در زمان و مکان جلو و عقب می روند. حتی نبودن هم افاقه نمی کند که از این دهه و سه دهه قبل و بعدش نجات پیدا کنم. برای سه دهه بعد، واقعا توضیح دندانگیری ندارم و می توانم شمای مخاطب را حواله دهم به نمی دانم چه وقت. شاید ادامه داشته باشد.
عکس ما را خواهد برد
http://www.mohebbat2000.blogfa.com/1392/02
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. عکس از : بابک کاظمی. مردها، همیشه سربازند. جمعه و شنبه و یکشنبه هم ندارد. چه اسمش را بگذارند اجباری، چه سربازی، توی زندگی شان نقش پررنگی دارد. قبل از رفتن دغدغه شان است و بعد از رفتن خاطره شان. آنهایی هم که یک جورهایی معاف می شوند، با خاطره چگونه معاف شدنشان که بعضی وقت ها توضیح واضحی برایش ندارند، به دلایلی! اصلا نقل خاطرات سربازی یک پای مراسم آشنایی دخترها و پسرها هم هست! به خصوص که این آشنایی چند سال پس از ...
عکس ما را خواهد برد - عکس نوشت 29
http://www.mohebbat2000.blogfa.com/post/31
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. عکس از: سید مجتبی خاتمی. کار خودش را کرد. مطمئنم جمود نعشی که یقه ماهیچه اش را بگیرد، بار کردن باقالی تنها راه چاره است! مهندس موسوی می گوید این جور وقت ها انجیر و آناناس و کیوی جواب می دهد و تردش می کند. پارسال با شیره انجیر از دست یکی از خال های گوشتی روی گردنم راحت شدم، البته می سوخت. خیلی هم می سوخت. این جوری است که باید لنگه کفش های سر سفره را بجویم. و بجویم وبجویم تا بلاخره یک جوری از شرشان خلاص شویم.
عکس ما را خواهد برد - عکس نوشت 30
http://www.mohebbat2000.blogfa.com/post/32
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. عکس از: ساناز مزینانی. چهارم فروردین است. آمده ایم خانه مادرافسر. مادر افسر را چند سالی است که ندیده ام. از وقتی میانه مامان و مادر افسر- نمی دانم سر چی- شکر آب شد. همیشه از بابا می پرسیدم: اسم مادر افسر واقعا افسره؟ توی غذا می ریخت. غذای مامان، طعم حس هاشو می ده. مادر افسر فشارش بالاست و چنددستگاه اندازه گیری فشار دور و برش است که سمیرا از آلمان آورده است. فشار بالا از اعصابه. بابا دوست دارد همه آدم. دیوار و ...
عکس ما را خواهد برد - از این خانه...
http://www.mohebbat2000.blogfa.com/post/40
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. نوشته شده در دوشنبه سوم تیر ۱۳۹۲ساعت 19:35 توسط محبت محبی. پس از سالیانی نوشتن در وادی های مختلف از شعر و داستان کوتاه گرفته تا البته فیلم نامه، حالا اینجا هستم.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
ساطرسطور - ...
http://www.sateresotor.blogfa.com/post-22.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. کارمان با او بالا گرفته است. با دو بنده ی آبی قرمزش. چشم در چشم من. من برای نبرد نیامده ام. آمده ام تا با گرمی نفست. که گوشی شکسته هم. نوشته شده در سه شنبه سی ام شهریور ۱۳۸۹ساعت 9:55 توسط متانت محبی. آن هنگام که از ایینه میگریزم.قلم به دست میگیرم تا بودن خویش را به مفهوم گاها گنگ کلمه به اثبات برسانم.و غریبانه قریبانگی ام را به نظم و نثر بیان کنم.اینجا محفلی است برای اثبات آنچه میخواهم و دارم و ندارم. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
ساطرسطور
http://www.sateresotor.blogfa.com/8906.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. کارمان با او بالا گرفته است. با دو بنده ی آبی قرمزش. چشم در چشم من. من برای نبرد نیامده ام. آمده ام تا با گرمی نفست. که گوشی شکسته هم. نوشته شده در سه شنبه سی ام شهریور ۱۳۸۹ساعت 9:55 توسط متانت محبی. من در این هیچستان. اززمانی که دگر یافت نشد. پوج یعنی وسط بر ی هیچستان خدا غرق شدن. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۸۹ساعت 11:38 توسط متانت محبی. سلولهای کپک زده ی دهانم. آب و جارو میکنم. دندانهای پوسیده ام را حس نکرده است. در این خرگه شکر بارم.
ساطرسطور
http://www.sateresotor.blogfa.com/8903.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. مردمک چشمانم را به پلک هایم رساند. قدم های همیشه تندم روی پلکان،. این بار با شک برداشته میشوند. شاید آنها هم فهمیدند. که راه برگشت بی پله است. ایام به کام برای مدتی نیستم. نوشته شده در سه شنبه چهارم خرداد ۱۳۸۹ساعت 10:1 توسط متانت محبی. آن هنگام که از ایینه میگریزم.قلم به دست میگیرم تا بودن خویش را به مفهوم گاها گنگ کلمه به اثبات برسانم.و غریبانه قریبانگی ام را به نظم و نثر بیان کنم.اینجا محفلی است برای اثبات آنچه میخواهم و دارم و ندارم.
ساطرسطور - ...
http://www.sateresotor.blogfa.com/post-17.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. از دور نگاهشان میکنم. چشمانم با گرمی دستان دیگر نیستت، عجیب گرم شده اند. نبودمچون پسورد این دیار را گم کردم.اگر نبودم باز هم این قضیه صادق است.تو نظرات آدرس جدید را مینویسم اگر اسباب کشی کردم. نوشته شده در دوشنبه هشتم شهریور ۱۳۸۹ساعت 21:25 توسط متانت محبی. اگر مدتی نبودم،پسوردم را گم کرده ام،در نظرات آدرسمو نگاه کنید. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
ساطرسطور
http://www.sateresotor.blogfa.com/8901.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. زبانم صبوران و حالم غریبان/دو چشمم به هجران دو پایم سواران. کمر بسته ی زهر خوردن شدم/به هر حال و نالم پریشان شدم. هر آن دست که آمد زسوی دلم/ببردم دو دستم زسوی قلم. نوشتم هجران بیامد فراموش کن/نبودن چه شرطی است همه گیر گوش کن. چو فردا بیامد تو را بینمت/نه این سو آن سو همه سو بینمت. تعجب مکن کار او دیگر است/تعجب کارزنده دلان پرغیرت است. همی برد غیرت زرویم چه زود/به دنیا و آنش فرستم درود. همه آمدیم پرصدا و چه شاد/نخواندیم خط را نماندش زیاد.
ساطرسطور
http://www.sateresotor.blogfa.com/8812.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. هم نیرویی داریم اگر حداقل از داشتن هرنوع نیرویی مبرا باشیم نیروی نا امیدی را خوب. داریم،"پس هستیم"،چه بسیار جالب اثباتی،چه بی آلایش مفهومی اثباتی ،تا به حال نه دیده ،نه. شنیده بودم،شاید مدت زمان مدیدی است که دیگرگوش و چشم دم دستی ام به سراغم آمده. است،نمیدانم نمیدانم نمیدانم،جوهره هایم به پایان خواهند رسید،خداحافظ جوهره ی. خودکار،خداحافظ جوهره ی کاغذ کاهی،خداحافط جوهره ی سلولهای خاکستری مغزم و خداحافظ. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
ساطرسطور - کویر
http://www.sateresotor.blogfa.com/post-15.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. که بارانش خواهم بود. تنها پنهای که چترش را برویم باز نکرد. نوشته شده در دوشنبه چهارم مرداد ۱۳۸۹ساعت 9:23 توسط متانت محبی. آن هنگام که از ایینه میگریزم.قلم به دست میگیرم تا بودن خویش را به مفهوم گاها گنگ کلمه به اثبات برسانم.و غریبانه قریبانگی ام را به نظم و نثر بیان کنم.اینجا محفلی است برای اثبات آنچه میخواهم و دارم و ندارم. اگر مدتی نبودم،پسوردم را گم کرده ام،در نظرات آدرسمو نگاه کنید. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
ساطرسطور
http://www.sateresotor.blogfa.com/8911.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. نوشته شده در سه شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۹ساعت 18:26 توسط متانت محبی. آن هنگام که از ایینه میگریزم.قلم به دست میگیرم تا بودن خویش را به مفهوم گاها گنگ کلمه به اثبات برسانم.و غریبانه قریبانگی ام را به نظم و نثر بیان کنم.اینجا محفلی است برای اثبات آنچه میخواهم و دارم و ندارم. اگر مدتی نبودم،پسوردم را گم کرده ام،در نظرات آدرسمو نگاه کنید. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
ساطرسطور -
http://www.sateresotor.blogfa.com/post-20.aspx
در این نزدیکی.بوی شببوهای خام.رنگ باد را مینشانند در سطور. سلولهای کپک زده ی دهانم. آب و جارو میکنم. دندانهای پوسیده ام را حس نکرده است. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۹ساعت 10:48 توسط متانت محبی. آن هنگام که از ایینه میگریزم.قلم به دست میگیرم تا بودن خویش را به مفهوم گاها گنگ کلمه به اثبات برسانم.و غریبانه قریبانگی ام را به نظم و نثر بیان کنم.اینجا محفلی است برای اثبات آنچه میخواهم و دارم و ندارم. اگر مدتی نبودم،پسوردم را گم کرده ام،در نظرات آدرسمو نگاه کنید. از همیشه تا هنوز(محبت محبی).
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
38
هیئت محبان الشهدا
مراسم هفتگی هیئت محبان الشهدا :. زمان : پنجشنبه و چهارشنبه هر هفته. مکان چهارشنبه ها:مشهد-مطهری جنوبی 28 - پلاک 127. مکان پنجشنبه ها: مشهد - بلوار سرافرازان - بلوار پایداری - نرسیده به پایداری2 - منزل مهاجریان. برنامه مراسم : زیارت عاشورا - سخنرانی حجه الاسلام مشیری و حجه الاسلام رضایی طلب و مداحی سید محمد علمداری و سید محمد حسین مهاجریان مقدم - پذیرایی. با ولایت تا شهادت. اعلام مراسم هیئت محبان الشهدا. اسلام علیک یا اباعبدالله الحسین. مراسم هفتگی هیئت محبان الشهدا :. زمان : پنجشنبه و چهارشنبه هر هفته.
پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبان الشهدا
پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبان الشهدا. محفل شیفتگان حضرت علی اکبر(ع). برای ظهور امام زمان(عج) صلوات میفرستم. بیش از 100000 صلوات. مشاهده نتایج نظر سنجی. خاطرات یک بچه هیئتی. هیئت حسین جان(ع) حاج مهدی مختاری. هیئت روضه العباس(ع) حاج مهدی کمانی. هیئت فاطمیون - حاج مهدی سلحشور. هیئت حیدریون - کربلایی مهدی رعنایی. هیئت علمدار(ع) حاج مهدی اکبری. مسجد ارگ - حاج منصور ارضی. هیئت الحسین(ع) حاج جعفر اکبرزاده. هیئت سینه زنان عمه سادات(س) کربلایی محمدعلی بخشی. هیئت مکتب الزهرا(س) حاج محمدرضا طاهری. و مداحی سید محمد ...
مسافر تنهایی
همیشه یه جاهایی تنهایی لازمه. نوشته شده در جمعه یازدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 14:57 توسط دختر تنها. از وقتي كه وچت و لاين و واتساپ و هزار كوفت وزهرمار. ديگه اومده كسي سراغ وبلاگ نميره. نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 11:33 توسط دختر تنها. م ن هن وز هم در پس تم ام اتفاق هايي كه نيافت اده اند مي شكن م. چش م هايت را ببند. دخترك ي دل ش را بغل گرفته. و زير آوار بغ ض هاے فرو ريخته اش. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۲ساعت 17:13 توسط دختر تنها. من کویری خسته ام. پر از خار و خاشاکم،. می گویند ساده ام.
تقدیم به یکی یدونه عوالم هستی
تقدیم به یکی یدونه عوالم هستی. تقدیم به یکی یدونه عوالم هستی. امام زمان عجل الله تعالی فرجه. یکشنبه 18 خرداد 1393 : نویسنده : Rasool. امام زمان عجل الله تعالی فرجه اگر دست بر سر ما بگشند علم و حلم را به درون ما می ریزند. ظاهرا می گوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت می رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم. باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از از همان ابتدا حاضر بودند. به محض اینکه حقیقتا منتظر بشوی او رسیده است. آیا خوب است آدم این قدر بی رگ باشد؟ لینک های مرتبط :. آن زمان ر...
Default Parallels Plesk Page
Web Server's Default Page. This page is generated by Parallels Plesk. The leading hosting automation software. You see this page because there is no Web site at this address. You can do the following:. Create domains and set up Web hosting using Parallels Plesk. Parallels is a worldwide leader in virtualization and automation software that optimizes computing for consumers, businesses, and Cloud services providers across all major hardware, operating systems, and virtualization platforms.
عکس ما را خواهد برد
عکس ما را خواهد برد. از عکس و عکاسی . نوشته های این وب لاگ را فقط با ذکر منبع منتشر کنید. سپاس. نوشته شده در دوشنبه سوم تیر 1392ساعت 19:35 توسط محبت محبی. عکس از: سپیده گندمی. با آدامسی که طعم تصنیف می داد، هبوط کرد. از معراج پولاد خوشش آمد. بالا و بالاتر رفت. هر چه بالاتر رفت، احساس شگرف یک گلابی مدرن و به تعبیری پسامدرن. بیشتر در جانش رسوخ کرد. به اطراف نگاه کرد. دیگر حتی سایه ای را. هم ندید که جای پایش. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم خرداد 1392ساعت 21:43 توسط محبت محبی. عکس از : سید مجتبی خاتمی.
عکس نوشت - محبت محبی
سیمای دل امیر
الهم عجل لولیک الفرج. کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را. کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم! ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند. ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم! درون کلبه ی خاموش خویش اما. کسی حال من غمگین نمی پرسد! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم. درون سینه ی پرجوش خویش اما! کسی حال من تنها نمی پرسد. ومن چون تک درخت زرد پاییزم! که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او. دوستای گلم خیلی خیلی دوستون دارم من رو ببخشید که خیلی کم. شما ها همیشه در ذهنم هست و هیچ وقت فراموش نمیشه.
سرزمین تنهایی
تمام سکوت ها فریادند . گوش هایت را تیز کن . In tHe NaMe oF gOd. جمعه بیست و دوم دی 1391 ] [ 0:36 ] [ تنها ] . یادته اون روزی که رفتیم. دست آقا داماد از عروس خانوم ظریف تره . بیا این دستمه . ببخشید اگه پانسمانشو زود باز کردم. بعد رفتنت , خاطره هات اینو واسم ساخته! تو که عشقمو نمیفهمیدی. چرا منو دیوونه ی خودت کردی؟ بابا من همون امیر هستم که نماز اول وقتم ترک نمیشد. مشروبو کثیف ترین چیز تو دنیا میدونستم. از بوی سیگار متنفر بودم . د نفهم بیا به دادم برس که کثافت تر از خودم نمیبینم تو دنیات. که پر از فریاد بود.