MORDEGI.BLOGFA.COM

nedasky.persianblog.ir

تقوا یعنی تنهایی تا اوج - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/366

تقوا یعنی تنهایی تا اوج. ساعت ۱٢:۳٦ ‎ب.ظ روز جمعه ۸ آذر ۱۳٩٢. دختری بیست و چند ساله! بعضی وقت ها رفتارهایم حتی برای خودم عجیب بود! عجیب عاشق نوشتن بودم! خانم دوست می گفت هدر شدی دختر! اما هدر نشده بودم! این که اسمم سر تیتر کتاب های عاشقانه ی کتاب فروشی ها نبود برایم اصلا اتفاق ناخوشایندی نبود.من با نوشتن هایم مثل زمینی که پس لرزه هایش آرامش می کرد.آرام می شدم! تلخی و شیرینی لحظه هایم را می ریختم به کام کلمات. از مروارید واژه ها برای خودم جواهر می ساختم! آدم باید گستاخی می کرد! نه اینکه چیز خوبی باشد ها!

nedasky.persianblog.ir

ویروس نگاهش - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/344

ساعت ٤:٥٢ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳٩٢. گفتم دلم برایش تنگ شده اما نمی شود کاریش کرد،آدم بود،بزرگ بود،خواستنی بود،دوستش داشتم اما نمی خواستم مثل او بزرگ کوچکی باشم.دیگر حتی نگاهش نکردم.حتی دیگر لبخند نزدم. دلم می خواهد بروم فیلم رسوایی را دوباره ببینم.ودوباره یادم بماند آدم های بزرگ گاهی چقدر کوچکند و آدم ها ی کوچک گاهی چقدر بزرگ.دلم برای آدم کوچولوهای بزرگ تنگ شده! آخر دور و برم پر است از آدم های بزرگ خیلی کوچک.اما حبف. آقای بزرگ کوچک،از ته قلبم برایت آرزو می کنم حال روحت خوب شود. پروفایل مدیر : ندا.

nedasky.persianblog.ir

رها رها رها من - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/361

رها رها رها من. ساعت ٧:٠۸ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ٤ مهر ۱۳٩٢. آخر همه ی پوچی ها عجیب به خدا فکر می کنم .خدا جز معدود هم صحبت های بود که راست می گفت زیبا می گفت و عاشقانه.خدا جز معدود هم صحبت هایی بود که خوب مرا می شناخت و می دانست زیر بار هر چیزی نمی روم! خدا خودش روز اول در گوش همه شان گفت من اشرف مخلوفاتم دوستم داشته باشند. امیدوارم تنهایی به تو روی زمین آنقدر خوش نگذرد که پشت پوچی هایت،آسمان را آرزو نکنی. پروفایل مدیر : ندا. اولین روز سال 92. خستگی با طعم کافئین عشق! تقوا یعنی تنهایی تا اوج. جمعه ٢٦ مهر ۱۳٩٢.

nedasky.persianblog.ir

روزهای کمی مانده به آخر ترم! - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/350

روزهای کمی مانده به آخر ترم! ساعت ٧:٤۳ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۳٠ اردیبهشت ۱۳٩٢. توی اتاق تنها نشسته ام،سکوت در و دیوار پرم می کند از حس نوشتن. خانم دوست می آید حرافی می کند،حوصله ی حرف هایش را ندارم،آهنگ می گذارم صدای آهنگ را بالا می برم،می خواهم توی خودم باشم.توی کلمات. اول ترم می شود حوصله ی فکر کردن نداریم! توی این تناوب به این نتیجه می رسم که ما آدم ها خدایی .خدایی.آخرش باور می کنم ان الانسان لفی خسر راستکی بود.این که گفتی وقتی می میریم می گوییم ما را برگردان به روزهای دیروز راستکی بود! یک گل هم چیدم! افکار...

nedasky.persianblog.ir

به همین سادگی - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/370

ساعت ۱۱:٢٥ ‎ب.ظ روز جمعه ٢ اسفند ۱۳٩٢. این داستان عشق نبود! فکر می کرد اگر با او باشد صبح ها با عشق از خواب بیدار می شد و شب ها توی امن ترین جای دنیا خوابش می گرفت! فکر می کرد اگر با او باشد دیگر هیچ چیز کم نیست! چون بودنش را آنقدر زیاد می دانست که همه ی کمبود ها و کم بودن ها به چشمش نمی آمد! شاید هم به قول بعضی ها خودش را به خامی می زد! آقای مرد فکر می کرد خیلی زرنگ است! فکر می کرد می تواند شنگول قصه ی مرا منگ گول زدن هایش بکند! کار شنگول قصه ی من نبود! این گرگ قصه ی تو را به آخر نمی رساند! چیزی فراتر ا...

nedasky.persianblog.ir

تابستانی که دارد می آید - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/353

تابستانی که دارد می آید. ساعت ٩:٠٦ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ۱٢ تیر ۱۳٩٢. به یک روز تابستانی فکر کن! برای روزهایی که سحری میخوری و پشت سرش می خوابی! با یه شکم پر! و صبح که از خواب پا می شی خیلی تا تشنه ای! برای روزهایی که دلت برای امروز تنگ می شود! برای روزهایی که خیلی تا برنامه داری اما خیلی زود می شود روز انتخاب واحد ترم پاییزی! و خیلی زود می شود یک مهر و من بیست و چند ساله می شوم بازهم! برای روزهایی که به نگار زنگ می زنم و گوشی تلفن دودش در می آید! به روزهایی که به فرشته زنگ می زنم! آن جا خدا را شاید کم دارد!

nedasky.persianblog.ir

آرزوهای امروزم - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/351

ساعت ۸:۳٦ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳٩٢. امروز بخش اندو بودم.همون عصب کشی با کسره یا با ضمه! چه فرقی می کند.به قول استادهای اندو هر دوشان غلط است باید بگویی درمان ریشه! بعضی ها ،بعضی وقت ها چقدر دوست دارند همه چیز را پیچیده کنند! دوشنبه یعنی پریروز اولین روزی بود که رفتم بخش اندو.اولین باری بود که عصب کشی می کردم! باز هم جایش خالی! یک عالمه فایل گذاشت جلوی دستم و گفت بیا یه دستی بهش بزن! و منی که.منی که شماره ی فایل ها رو هم بلد نبودم! بی حسیش هم زدم! خانم دوست اومد گفت این تب خال داره کار نکن! منم که ب...

nedasky.persianblog.ir

دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/335

ساعت ۱۱:٥٩ ‎ب.ظ روز شنبه ٥ اسفند ۱۳٩۱. من میگم بهم نگاه کن. تو میگی که جون فدا کن. من میگم چشمات قشنگه. تو میگی دنیا دو رنگه. من میگم دلم اسیره. تو میگی که خیلی دیره. من میگم چشمات و واکن. تو میگی من و رها کن. من میگم قلبم رو نشکن. تو میگی من می شکنم من؟ من میگم دلم رو بردی. تو میگی به من سپردی؟ من میگم دلم شکسته است ". Times;×پی نوشت:از مریم حیدرپور. پروفایل مدیر : ندا. اولین روز سال 92. خستگی با طعم کافئین عشق! تقوا یعنی تنهایی تا اوج. جمعه ٢٦ مهر ۱۳٩٢. رها رها رها من. تابستان ما شروع می شود!

nedasky.persianblog.ir

ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند فضای سینه ی حافظ هنوز پر ز صداست - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/343

ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند فضای سینه ی حافظ هنوز پر ز صداست. ساعت ٦:٢٧ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٤ فروردین ۱۳٩٢. امروز هوا رو آنقدر قشنگ نقاشی کردی که تا برگشتم خودمو انداختم تو بغل وبلاگم! که بنویسم بعد از نم نم باریدن امروز و پاک کردن خاک از روی گل و برگ های تازه سبز شده چقدر همه جا قشنگ بود! آنقدر که داشتم ازش فیلم می گیرفتم و حواسم نبود یک آدم اشتباهی اومد توی فیلممو رفت! آدمی که خودشم شاید یادش نمی مونه کجاها میره و از کجاها رد میشه! شایدم منتظر عذر خواهی من بود که چرا ازش فیلم! پروفایل مدیر : ندا. رها ر...

nedasky.persianblog.ir

داره تا - دختران بدون مرز

http://nedasky.persianblog.ir/post/352

ساعت ٩:۳٢ ‎ب.ظ روز یکشنبه ۱٩ خرداد ۱۳٩٢. امان از جایی که شاعرت کند.رفتیم داره تا.خیلی تا شاعرانه بود.فقط جای یک کاغذ ،یک قلم خالی و دل تنگی که دارد قلبمه از قلبم می زند بیرون! برادر بزرگ.کاش می شد برایت بنویسم.خواستم بگویم جایت خالی.ب خانم دوست گفتم اینجا خیلی حوایش دو نفره است! او را کم دارد! خیلی دلم تنگ شده فریاد! کاش امروز پیشم بودی و خانم دوست را میدیدی! کاش امروز پیشم بودی کمی برایم حرف می زدی! کاش امروز توی چشم هایم بودی و می دیدی شب های همدان را با چه حسرت و تازگی نگاه می کردم! وقتی خسته می شوم!