MOVIECALLEDLIFE.WORDPRESS.COM

hashtii.blogfa.com

هشتی

http://hashtii.blogfa.com/8902.aspx

کاش علم آنقدر پیشرفت کرده بود که پلاستیک های زرد خالدار به حرف می آمدند. آن وقت بود که زرافه زرد خالدار گردن درازش را تکان می داد و می گفت:(شاید هم نه.چون تنها قرار بود حرف بزند).مهم نیست در داستان یک پسر کوچولوی توپولو باشی که از میان هزاران اسباب بازی اش تو را انتخاب کرده تا وقتی بزرگ شد خاطرات معصومیت نگاهش را برای یک شخص به تصویر بکشی. مهم این است که او.وقتی مرد شد از عهده این وظیفه بر می آید یا نه. تاریخ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت۱۳۸۹ساعت 11:24 نویسنده می نا خسرونژاد. لحظه ای در میانه زمان. هرچه برای سادگی ...

hashtii.blogfa.com

هشتی

http://hashtii.blogfa.com/9002.aspx

می نشینم کنار دکه،من هستم و بلیط فروش. من بادبادکی دارم از جنس سکوت،با نخی ابریشمی. روزها بادبادکم می رود تا دل آبی خدا. گاهی بادبادکم را می دهم به بلیط فروش و می شود از جنس سکوت او و دکه دکه ای خالی از همه.خالی،از همان وقتی که قرار شد کسی بلیط نخرد. آخرش دلم را می زنم به دریا،آقای بلیط فروش! این هم راز من. من و خدا و بادبادک. من و خدا و تنهایی. و سال هاست که ماییم و من این را با بلیط های تو و همه من کارت های دنیا عوض نمی کنم. و خوشبختم:). تاریخ جمعه ۲ اردیبهشت۱۳۹۰ساعت 21:7 نویسنده می نا خسرونژاد.

hashtii.blogfa.com

هشتی -

http://hashtii.blogfa.com/post-25.aspx

از راه که می رسی می پری روی تخت تا دستت به پنجره برسد. بی توجه به سردی هوا پنجره را باز می کنی،دلت می خواهد اتاق پرده های قشنگ تری داشته باشد. یا حداقل طوری که بشود ظهرها به آفتابی که پهن می شود روی تختت دست بدهی. باید یک برنامه ریزی درست و حسابی ترتیب دهی برای خیلی چیزها. همه چیز باید ساده بشود. فقط خیلی چیزها را ساده می خواهم. گرفتن ناخن ها زیر ویز ویز مهتابی. یک تراژدی بزرگ است. اگر آخرین اثر انگشت هایت را. جای دست هایت روی موهایم قابل شناسایی هست؟ وگرنه دختر ترسویی هستم. امیر رضا پدرام یار.

hashtii.blogfa.com

هشتی

http://hashtii.blogfa.com/9008.aspx

بارانو باران و بارانیو. بعضی وقت ها خوشبخت تر از منی. که نمی توانی تصمیم بگیری. تو را که کم می کنم. صدای باران می آید. صدای سرم که داد می زند. زیر باران خیس می شود. اینجا کسی نیست که با من باشد. خیابان هم آینه ای ندارد. تا حداقل کمی خودم باشم. خط ها محکم توی صورتم می خورند. کنارشان دراز می کشم. تا شبیه شان باشم. می شوم آخرین خط سفید. که از آسمان نگاه می کند. ماشینی از من رد می شود. تاکسی در من می ایستد. اتوبوس ها همیشه بهترند. و می شود آدم های بیشتری را کشت. بیزارم از صندلی آخر تاکسی. و صندلی آخر کلاس.

hashtii.blogfa.com

هشتی - یک بهانه ی بزرگ

http://hashtii.blogfa.com/post-17.aspx

یک بهانه ی بزرگ. وبلاگ خانه ی شاعران مشهد راه اندازی شده است. اینترنتی شدن کارگاه باعث شده که پیوند شاعرهای خوب و انسان های علاقه مند به شعر نزدیک تر بشود.و گسترده تر. قسمتی از وبلاگ به معرفی اخبار اختصاص دارد که اعلام مسابقات شعر و کتاب هفته شاعران به صورت نسخه الکترونیکی و انتخاب شعر برتر از طریق این قسمت در دسترس می باشد. بخش هایی هم به کاربرگ های کارگاه عمومی و تخصصی اختصاص دارد. بخشی هم برای حضور در کارگاه مجازی در این وبلاگ وجود دارد. کارگاه یکی از بهانه های بزرگم است. برای بودن را احساس کردن.

hashtii.blogfa.com

هشتی - برای خودم

http://hashtii.blogfa.com/post-20.aspx

یک ماهی بودی،که تمام با من بودنت به اندازه ی طول آکواریوم بیشتر ادامه نداشت،هی رفتی و برگشتی. با قدم های تو راه می روم. یک ماهی که نفس می کشد. بوی رطوبت شبیه کباب دلم را.دارم می شوم تو. من شبیه آخرین کسی هستم که دیده ام. و قدم هام به اندازه ی دوتا پا جا دارد راه برود. صبح در آینه تو را می خندم و به هر که شبیه توست در خیابان. زیبایی شبیه تو خندیدن. زشتی شبیه تو نبودن. که اگر لب های ماهی ثانیه ای بایستد.می فهمد چقدر تنهاست. تاریخ سه شنبه ۲۲ شهریور۱۳۹۰ساعت 19:27 نویسنده می نا خسرونژاد. امیر رضا پدرام یار.

hashtii.blogfa.com

هشتی - خانوم چاقه

http://hashtii.blogfa.com/post-24.aspx

من اهمیت نمی دم بازیگر کجا بازی می کنه.تو نمایش های تابستونی،تو رادیو،تو تلویزیون،یا تو برادوی با شیک ترین و شکم سیرترین و آفتاب سوخته ترین تماشاگرای دنیا.اما بذار یه راز وحشتناک برات بگم-همه ی تماشاگرا همون"خانوم چاقه ی سیمورن".هر جا هرکی هس همون خانوم چاقه سیموره.اینو نفمیدی؟ نمی دونی-خوب گوش کن-نمی دونی "خانوم چاقه"واقعا کیه؟ ای بابا.ای بابا! مسیحه دیگه.خود مسیح،رفیق.). بعد خوندنش انگار یک فرنی هستم که به سقف خیره شده و می دو نه چی کار کنه:). تاریخ جمعه ۱۹ آبان۱۳۹۱ساعت 14:5 نویسنده می نا خسرونژاد.

hashtii.blogfa.com

هشتی

http://hashtii.blogfa.com/9006.aspx

یک ماهی بودی،که تمام با من بودنت به اندازه ی طول آکواریوم بیشتر ادامه نداشت،هی رفتی و برگشتی. با قدم های تو راه می روم. یک ماهی که نفس می کشد. بوی رطوبت شبیه کباب دلم را.دارم می شوم تو. من شبیه آخرین کسی هستم که دیده ام. و قدم هام به اندازه ی دوتا پا جا دارد راه برود. صبح در آینه تو را می خندم و به هر که شبیه توست در خیابان. زیبایی شبیه تو خندیدن. زشتی شبیه تو نبودن. که اگر لب های ماهی ثانیه ای بایستد.می فهمد چقدر تنهاست. تاریخ سه شنبه ۲۲ شهریور۱۳۹۰ساعت 19:27 نویسنده می نا خسرونژاد. حوض پر آب دارد.سق...

hashtii.blogfa.com

هشتی

http://hashtii.blogfa.com/9004.aspx

یک بهانه ی بزرگ. وبلاگ خانه ی شاعران مشهد راه اندازی شده است. اینترنتی شدن کارگاه باعث شده که پیوند شاعرهای خوب و انسان های علاقه مند به شعر نزدیک تر بشود.و گسترده تر. قسمتی از وبلاگ به معرفی اخبار اختصاص دارد که اعلام مسابقات شعر و کتاب هفته شاعران به صورت نسخه الکترونیکی و انتخاب شعر برتر از طریق این قسمت در دسترس می باشد. بخش هایی هم به کاربرگ های کارگاه عمومی و تخصصی اختصاص دارد. بخشی هم برای حضور در کارگاه مجازی در این وبلاگ وجود دارد. کارگاه یکی از بهانه های بزرگم است. برای بودن را احساس کردن.

hashtii.blogfa.com

هشتی -

http://hashtii.blogfa.com/post-26.aspx

قلبم در آستانه تلخ ترین روزهای خود است. دیگر وقتی می نشینم پشت میز کار و آخر یک روز کاری می شود بلند شدن برایم سخت می شود. قلبم سخت نفس می کشد. با موسیقی یک وبلاگ گریه اش می گیرد. این روزها وقتی چراغ را خاموش می کنم تا در تاریکی فیلم ببینم تا ساعت ها بعد از پایان فیلم قلبم نمی گذارد چراغ را روشن کنم. دارد یاد می گیرد خیلی واژه های نا ملموس با زبانش را،در تاریکی های بعد فیلم،در صدای موسیقی وبلاگی که هنوز باز است ادا کند. قلبم مثل آدم های کتاب فاصله،از ماجرا بودن خود فاصله گرفته است. امیر رضا پدرام یار.