mydreamland1621.blogspot.com
Dreamland: Cerpen : Terlanjur Mencintaimu Part 2
http://mydreamland1621.blogspot.com/2015/06/cerpen-terlanjur-mencintaimu-part-2.html
Sunday, 21 June 2015. Cerpen : Terlanjur Mencintaimu Part 2. KLIK TABUNG SINI PLEASE. 8220;Sampai bila aku nak hidup macam pelarian dalam rumah sendiri? Hmmmm Nasib kau lah Anis berlakikan dengan orang yang tak nak dengan kau ni.”, Anis Sofiya berkata sendiri. Tidak lama kemudian , bunyi enjin kereta yang baru dihidupkan kedengaran dan beberapa minit kemudian bunyi tersebut hilang. ‘Keluar ke? 8220;Hmmm , kucing keluar rumah , cik tikus mestilah nak bergembira! 8221; , senyum kecil Anis Sofiya. Puan Rahi...
mydreamland1621.blogspot.com
Dreamland: Aku Cinta Padamu : Part 15
http://mydreamland1621.blogspot.com/2014/05/aku-cinta-padamu-part-15.html
Tuesday, 13 May 2014. Aku Cinta Padamu : Part 15. Aku Cinta Padamu : Part 15. Fakhrul Izwan memberhentikan keretanya di bahu jalan yang dipenuhi dengan lampu neon yang berwarna-warni di tepi jalan. “Anim, listen to me.”. Farah Hanim membuka tingkap kereta tiba-tiba. Paru-parunya memerlukan oksigen. Otak Farah Hanim kini dirasakan mahu pecah , “Tapi. kenapa? 8220;Sebab sekarang ni saya rasa saya sudah jatuh sayang pada awak Farah Hanim.”, luah Fakhrul Izwan. 8220;Oo, tak pe lah macam tu. Nah, ni untuk...
fearloatin.wordpress.com
ترس و لرز در مونرال | نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات… | صفحهٔ 2
https://fearloatin.wordpress.com/page/2
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. نزدیک شدن به رفتن. از نوع دوم. ژانویه 3, 2011. 8212; salarf @ 3:18 ب.ظ. دیروز سی و شش ساله شدم. نزدیک به چهل سالگی. زمان پختگی. زمان سکوت و سکون. ته نشین شدن هیجانات یک پسر بچه سر خورده از زمین و زمان. دیگر مثل قبل از بالا رفتن سن غمگین نیستم. خوشحالم. اما سعی می کنم خریت یک پسر بچه نوجوان را در خودم زنده نگه دارم . خریتی که معنای زندگی است. اطلاعیه جدید. مملکت مدیریت روزانه و ساعتی. دسامبر 23, 2010. نوامبر 19, 2010. حس خفگ...
fearloatin.wordpress.com
تغییر آدرس | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2012/06/02/تغییر-آدرس
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. تغییر آدرس ژوئن 2, 2012. 8212; salarf @ 1:44 ب.ظ. در ایران به خاطر فیلتر بودن بلاگ اسپات به این آدرس آمده بودم. دوباره بر میگردم به همان آدرس قدیمی. اینجا. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید. در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایلها کلیک نمایید:. نشانی هرگز عمومی نمیشود). شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. ( بیرون رفتن. درحال اتصال به %s. یادداشت های یک بیگانه.
fearloatin.wordpress.com
اتفاق عجیب برای پاسپورت ویزا خورده! آرامکس بی نظم.. | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2011/06/23/اتفاق-عجیب-برای-پاسپورت-ویزا-خورده-آرا
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. اتفاق عجیب برای پاسپورت ویزا خورده! آرامکس بی نظم. ژوئن 23, 2011. 8212; salarf @ 2:01 ب.ظ. Tags: آرامکس، پاسپورت، ویزا. 3 Responses to “اتفاق عجیب برای پاسپورت ویزا خورده! آرامکس بی نظم.”. ژوئن 24, 2011 at 4:18 ق.ظ. ممنون از اطلاع رسانیتون. ژوئیه 4, 2011 at 12:35 ب.ظ. ممنون نرگس گلی .به تهران رسیدی یا نه هنوز.یه روز با بچه ها بیاین پیش من . ژوئیه 9, 2011 at 12:58 ب.ظ. منتظر حمایت شما هستیم ما را دراین راه یاری کنید . پوزش، ...
fearloatin.wordpress.com
ژوئن | 2012 | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2012/06
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. ژوئن 2, 2012. 8212; salarf @ 1:44 ب.ظ. در ایران به خاطر فیلتر بودن بلاگ اسپات به این آدرس آمده بودم. دوباره بر میگردم به همان آدرس قدیمی. اینجا. 8212; salarf @ 1:35 ب.ظ. مهاجرت، گذاشتن هر آن چیزی است که به آن وابسته اید و آن چیز و آن کس هم به شما. این ظلمی است که بر خود روا می دارید و بر دوست دارانتان. به بهای گزاف جنسی می خرید که آن را ندیده اید. در بسته ای رنگین پیچیده شده و بعد اینکه تمام داراییتان را می دهید...همه اینها...
fearloatin.wordpress.com
تبعید شده به بهشت | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2011/05/03/تبعید-شده-به-بهشت
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. تبعید شده به بهشت مه 3, 2011. 8212; salarf @ 11:16 ب.ظ. 8230;……………………………………. در هوا رشته ای از روشنایی مهتاب موج می زند. هوا خنک است و مور مور می کند. از میان رودخانه می گذرم. سنگهایی که زیر پایم می لغزد راه رفتن را دشوار کرده . باید مواظب باشم سر و صدایی نشود. گاه تا میان کمر به زیر آب می رود و گاه تا زانو. بالای سر ستاره ای زیبا می بینم. فکری در سرم می چرخد. چه شب رمانتیکی! دو سال و خرده ای پیش. 8211; با من ازدواج می کنی؟
fearloatin.wordpress.com
جادوی شب آفتابی | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2011/07/10/جادوی-شب-آفتابی
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. جادوی شب آفتابی ژوئیه 10, 2011. 8212; salarf @ 12:17 ق.ظ. ساعت یازده و نیم شب است. فقط دو نفر نشسته ایم در اتوبوس 138، از شربروک به غرب. خسته ام. فکر های غریب پیچیده در سر. اتوبوس به ایستگاه رسیده. شب صاف و آفتابی مونترال تا برسم به چهار راه کیلدر و کاوندیش رگبار می زند. باران خنک. شب های صاف اینجا را که باد نباشد و باران، آفتابی می گویم. حماقت ترکیبش دوست دارم. جلوی پنجره نشسته ام. گور پدر گرسنگی. پاسخی بگذارید لغو پاسخ.
fearloatin.wordpress.com
جمع بندی یکساله | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2012/06/02/جمع-بندی-یکساله
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. جمع بندی یکساله ژوئن 2, 2012. 8212; salarf @ 1:35 ب.ظ. قبل آمدن به کانادا رویایی عجیب و غریب نداشتم. بیشتر یک نوع کنجکاوی بود که این یکی عرصه نامکشوف هم کشف شود. این را خودم می دانستم و بعضی وقتها هم سعی کرده ام توجیهات پیرامونی مثل محیط کثیف ایران و زندگی در کشور پیشرفته و حکومت نالایق و قدر نادیدن در وطن را تنگش بچسبانم. اما هدف اصلی همان بود که بود. همه اینها که گفتم مشکل اصلی نیست اما، مشکل این است که بعد چند سال دیگر ب...
fearloatin.wordpress.com
زنک زشت بی ادب سفارت کانادا | ترس و لرز در مونرال
https://fearloatin.wordpress.com/2011/02/11/زنک-زشت-بی-ادب-سفارت-کانادا
ترس و لرز در مونرال. نوشتن در مورد مهاجرت، چرایی، چیستی، پیامدها و دیگر جفنگیات…. زنک زشت بی ادب سفارت کانادا فوریه 11, 2011. 8212; salarf @ 5:37 ق.ظ. چند روز قبل رفتم سفارت کانادا، برای تایید یک سری مدرک. این مدارک چندان حیاتی نبود که استرس داشته باشم. وقت هم تنگ نبود مثل گذشته. فرصتی بود تا در رفتار و سکنات آدمهای حاضر دقت کنم. بعید می دانم به این زودیها اتفاق مثبتی در رفتار ما با یکدیگر بیافتد. ژن ما ایراد دارد، شرایط اجتماعی و فرهنگی هم این بیماری موروثی را تشدید کرده. فوریه 11, 2011 at 11:44 ب.ظ.