naisan.blogfa.com

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-19.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. یک غزل تازه تقدیم تان! تا آنکه غصه های دلت را بلد شوم. در گیر حال زنده گی پوچ و بد شوم. دنیا پناه نیست دگر خوب و زشت هم. شاید که باز در غم دنیا لگد شوم. در گیر روز و هفته و در گیر ماه و سال. پامال زنده گی خودم تا ابد شوم. شاید به یاد آینه ای پر غم دلم. دلتنگی زمین و زمان بی عدد شوم. امروز عصر بیستم بهمن که باز هم. از مردمان چشم تو آهسته رد شوم. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۸۷ساعت 12:1 توسط هدیه ارمغان. آرش پور علی زاده.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-23.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. در این روز ها بیشتر با خودم در خانه هستم. این هم غنیمت است شاید روزی خودم را هم نیابم. دو غزل تقدیم تان. این برگ های زرد که پیراهنت نشد. نهشد ولی عزیز رفیق تنت نشد. با این قدر ستم که غمت داد بر دلم. حتی برای ثانیه ای دشمنت نشد. آخر چه کار کرد که مثل گذشته ها. آرامشی که حاصل ازین دیدنت نشد. بستی دوباره عهد که ابراز می کنی. مثل هزار بار دگر گفتنت نشد. خوش باش و بگذران همه شب های عمر را. این مرگ نیز.آه که بر گردنت نشد. نگاه کردن و خندیدن تو احسان بود.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-24.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. آن روز ها هم عجیب گذشت و این روز ها هم می گذرد. یک غزل تقدیم روزگار که می گذرد (او) نمی گذرد. امشام باز با سخنی می ک شد مرا. در برف مانده، بی کفنی می ک شد مرا. تو بی خیال و بی خبر از اینکه چشم هات. در جاده ها قدم بزنی می کشد مرا. در خانه پر شده ست چه موسیقیی چه شام. آخر صدای مرد و زنی می کشد مرا. با یک نفس فرار کنم چند شهر دور. وقت هوای گرم تنی می کشد مرا. دنیا عجیب خاصیت یا که زنده گی. پیش از همین که جان بکنی می کشد مرا. آرش پور علی زاده.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-9.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. سلام دوستان این غزل هم تقدیم به شما. آن گوشه های ساکت تاریک و مبهم است. افسانه های کهنه و لبریز از غم است. زیر درخت بید و سپیدار های سبز. در برگ های سبز گل یاس شبنم است. افسوس ای امید خزانم که نیستی. تصویر مه شکسته و آیینه ها نم است. این روزها که خسته ام از باد های سرد. این روزها که خاطرۀ سبز ماتم است. از هر چه مرز شهرو بیابان گذشته ام. غم نیز پر کشیده و فریاد ما کم است. نوشته شده در پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۷ساعت 16:42 توسط هدیه ارمغان.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-26.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. گریه هایم در اتاقی در گرفت. دامنم دور اجاقی در گرفت. گفته بودم بگذرم از زنده گی. زنده گی بر روی تاقی در گرفت. دست هایت تا که بر دستم رسید. بر لبانم اتفاقی در گرفت. پرده ها و چوکی و سقف و زمین. بر نگاهم جفت و تاقی در گرفت. تا سرم در شانه ات بگذاشتم. ما و تو ماندیم و باقی در گرفت. نوشته شده در شنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۹ساعت 9:20 توسط هدیه ارمغان. آرش پور علی زاده.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-18.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. سلام یک غزل تقدیم تان! دل خراب خودم را به سنگ می شکنم. تو آن درخت گمی در هوای بیدردی. و برگ، برگ تو حل شد به روی پیرهنم. و دل گرفته تر از ماه میشود امشب. به زنده گی و قفس تنگ می شود کفنم. تمام گشت دگر باز گریه های دلم. به غصه های دل تو فقط بهانه منم. خیال ها همه مردند و لحظه ها رفتند. که چشم خستۀ آیینه را صدا بزنم. نوشته شده در جمعه چهارم بهمن ۱۳۸۷ساعت 10:12 توسط هدیه ارمغان. آرش پور علی زاده.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق - سلام

http://www.angiza22.blogfa.com/post-12.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. دیگر هوای زمزمه و روزهای عید. ماو هزار خاطره و شاخه سپید. ماو هزار خاطره روزگار خویش. باد از هوای بادیه و شاخه ها دوید. هرلحظه هر چی است جز یک خیال وخواب. آماج بی قراری توفان ها رسید. اندوه تلخ آیینه ها در نگاه تو. امید ناشگفته پندار ها پدید. نوشته شده در دوشنبه پانزدهم مهر ۱۳۸۷ساعت 11:19 توسط هدیه ارمغان. آرش پور علی زاده.

ghazaltoday.wordpress.com

اقلیما آریندخت | غزل امروز افغانستان

https://ghazaltoday.wordpress.com/2008/04/10/اقلیما-آریندخت

Contemporary poetry of Afghansitan. شکایت کرده از تو مردم چشمانم آقا. تو توقیفی به حکم قاطع دستانم آقا. به رگبار نگاهت بسته ، قتل عام کردی. قرار آنچه در پرونده ات میخوانم آقا. قرار آنچه در پرونده روی تو خواندم. تو تهدیدی برای چهره ی خندانم آقا. بده دستان احساست که میبافم برایش. دوحلقه دستبند از رشته زلفانم آقا. بجرم دهشت افگندن حوالی دل من. تمنای ترا من متهم میدانم آقا. اگر در دادگاه باورمن عهد بستی. یک عمری میشوی محبوسی زندانم آقا. توسط Zia Afzali Aatash در آوریل 10, 2008. نوشته شده در فهرست شاعران.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق - سلام

http://www.angiza22.blogfa.com/post-15.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. سلام دوستان معذورم بدارید از اینکه دیر رسیدم. دو رباعی تقدیم تان! با هر غم تو باغ و بهار عادت مرد. از یاد مبر که انتظار عادت کرد. ای بس که دگر گلایه ها جای نداشت. آهنگ جنون رهگذار عادت کرد. شب باز در این دیار آخر شده است. پاییز و چه روزگار آخر شده است. آنگونه که بی تو روزگارم چون است. تصویر چونین بهار آخر شده است. دلت صد ها غم دل باز کرده. سر راه تو برف آغاز کرده. زروی جنگل و آینه و باغ. کبوتر های دل پرواز کرده. آرش پور علی زاده.

angiza22.blogfa.com

خاکستر عاشق -

http://www.angiza22.blogfa.com/post-27.aspx

آن شام که بار بار رقصاند بهار خاکستر عاشق مرا جان نشدی. دو غزل تقدیم تان! شبیه هیچ رسیدی و زود تر رفتی. گذشته ی که در آینده بی اثر رفتی. نگفته بودی می آیم و دار خواهم زد. تو پشت دار دویدی و پشت در رفتی. میان این همه آدم تو آخرین سرباز. که تکه تکه شده از دم تبر رفتی. به فکر روز بدت بد تر و بد و بد تر. به فکر خود کشی چند صد نفر رفتی. سرطانی که در سرم آری. دویده ریشه نمودی رسیده سر رفتی. یک نفر در روبرویم نشئه بود. گفتم از چشمت بگویم نشئه بود. با خودم با عینکم در جنگم و. نی گناهم نیست خویم نشئه بود.