NAKHODA6.BLOGFA.COM

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8609.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. دوستان تا جمع در یک محفلند. از نشاط وشادی هم غافلند. چون جداشان افکند دست قدر. آن زمان دانند قدر یکدگر. نوشته شده در چهارشنبه 1386/09/28. ساعت 12:21 توسط رضا. نوشته شده در دوشنبه 1386/09/26. ساعت 17:44 توسط رضا. نوشته شده در دوشنبه 1386/09/26. ساعت 13:49 توسط رضا.

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8610.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. وقتی که چشمام روی هم بسته میشه. وقتی دلم از زمونه خسته میشه. یاد محرم کرده بودیم. تکیه علم کرده بودیم. همه پیرن مشکی به تن. سینه و زنجیر میزدن. یه قلب کوچیک تو سینه. مست و خریدار حسین. نوشته بود رو پرچما. دلی که مست و خرابه، در اضطرابه. میون شعله محبت، در التهابه. کام دلش، تشنه یک جام شرابه. تو خواب و رویا میبینه. یکی بود یکی نبود. زیر این چرخ کبد. تو وفا و تو صفا و توی غیرت. تو محبت، تو شجاعت. توی دربار شاه عالم. توی چشمای سبط خاتم. تو رکاب امیردلها، یوسف زهرا، امید دنیا.

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی -

http://www.saghiazal.blogfa.com/post-45.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. آیه 3:3 آمده است:. او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست. این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمی. دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می. تواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند. همان هفته با یک نقره. وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می. کرد، دید که او قطعه. های آن سوخته و از بین برود. این مطلب را من...

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8611.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. و چه تنهايي شلوغي است تنهايي من! آن زمان كه اطرافت پر است از دوستان خوش سخن و رنگين پوست. كه از رنگين بودن آنها به تنگ آمدي و در حسرت يك رنگ بودنشان سينه ات مالامال غم است! قالي از صد رنگ بودنش زير پا افتاده". كاش ميدانستند بايد دوست بود تا اينكه از دوستي سخن گفت. كاش معني اين پيمان مقدس را ميدانستند. و من اكنون مي فهمم كه چرا درد را بايد با چاه گفت! و اين روزي است كه در ازدحام تنهايي خود غرق ميشوم! نوشته شده در دوشنبه 1386/11/29. ساعت 16:30 توسط رضا. خسته از تکرارهای بیهوده.

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی -

http://www.saghiazal.blogfa.com/post-35.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. عاشقم سوخته ام وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا. من بر افتاده ام از پای دگر همسفران ببرید از من وتنها بگذارید مرا. سرنوشت من و دل بی سر وسامانی بود بقضا وقدر اینجا بگذارید مرا. دل دیوانه عاشق نشود پند پذیر بهتر آن است به خود وابگذارید مرا. خود پرستی زشما دوست پرستی از من غم جان است شما را غم جانانه مرا. گر بگشتی به مراد دلم ای چرخ مگرد بی نیاز از تو کند گردش پیمانه مرا. عاقلان عیب من از باده پرستی مکنید عالمی است در این گوشه میخانه مرا.

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8612.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. عاشقم سوخته ام وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا. من بر افتاده ام از پای دگر همسفران ببرید از من وتنها بگذارید مرا. سرنوشت من و دل بی سر وسامانی بود بقضا وقدر اینجا بگذارید مرا. دل دیوانه عاشق نشود پند پذیر بهتر آن است به خود وابگذارید مرا. خود پرستی زشما دوست پرستی از من غم جان است شما را غم جانانه مرا. گر بگشتی به مراد دلم ای چرخ مگرد بی نیاز از تو کند گردش پیمانه مرا. عاقلان عیب من از باده پرستی مکنید عالمی است در این گوشه میخانه مرا. ساعت 12:3 توسط رضا. چه گویم ...

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8811.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. آیه 3:3 آمده است:. او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست. این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمی. دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می. تواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند. همان هفته با یک نقره. وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می. کرد، دید که او قطعه. های آن سوخته و از بین برود. این مطلب را من...

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی

http://www.saghiazal.blogfa.com/8901.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. پيرمردي 92 ساله که سر و وضع مرتبي داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود. همسر 70 سالهاش به تازگي درگذشته بود و او مجبور بود خانه اش را ترک کند. پس از چند ساعت انتظار در سرسراي خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پيرمرد لبخندي بر لب آورد، همينطور که عصا زنان به طرف آسانسور ميرفت، به او توضيح. دادم که اتاقش خيلي کوچک است و به جاي پرده، روي پنجرههايش کاغذ چسبانده شده است. به او گفتم: ولي شما هنوز اتاقتان را نديدهايد! چند لحظه صبر کنيد الآن مي رسيم. زندگي را در حساب ...

saghiazal.blogfa.com

بی خیالی -

http://www.saghiazal.blogfa.com/post-47.aspx

ما که رسوای جهانیم غم عالم. نجار پیری بود که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که می خواهد ساختن خانه را. رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد. کار فرما از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار پیرخواست که به. عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد. نجار پیر قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به این کار. راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به. ساختن خانه ادامه داد.