exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|22
http://exo-storys.mihanblog.com/post/112
دوشنبه 19 مرداد 1394 02:34 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. بآیدبه خاطر لب من یه تآوانے میدادے.بدکه نشد! یه پسرخوشتیپ وخوش قیآفه مثل من بوسیدت! قیآفه وتیپ تواصلا برام مهم نیست ازت متنفرم! لوهآن خواست عقب بره که سهون نذاشت. وبادستاش کمرلوهآن گرفت وچسبوندبه خودش. سینه هآشون کاملابهم چسبیده بود. لوهآن حس میکرد بدنش داغ ش ده دستآشوگذاشت روسینه ی. سهون وسریع تویه حرکت هلش دادعقب. بلندش دودرحآلی که صداش میلرزید دادزد:یااااا چطورجرات کردی؟ فکرکردی من مث تو گ ی ام! سهون پوزخندزد انگشتشوروی لبش کشید.
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - مطالب Dιғғereɴce
http://exo-storys.mihanblog.com/post/category/11
چهارشنبه 11 شهریور 1394 03:20 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. زوج فرعے:کیورے هیون.آیلے یوانگ هوا.مین هیوک کریستآل. من ممنونم که تفآوت بینمونو ندیدے! تفآوت بین ماچیزمهمے نبودکه توی تصمیم گیرے دوست داشتن. دوستت دارم کوچولوے احمق من. منم دوستت دارم عوضیه من. پنجشنبه 12 شهریور 1394 11:21 ق.ظ. سه شنبه 10 شهریور 1394 09:53 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. زوج فرعے:کیورے هیون.آیلے یوانگ هوا.مین هیوک کریستآل. چون منم دوستت دارم! چهارشنبه 11 شهریور 1394 03:08 ب.ظ. ممنونم که ع قب نرفتے.و. دوشنبه 9...
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|30
http://exo-storys.mihanblog.com/post/120
پنجشنبه 29 مرداد 1394 04:37 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. نکنه عشقت جواب بله داده. آره اون جواب آره داد! اونقدخوشحآل که حس میکنم بهترین روززندگیمه. آیلی بی تفآوت سرتکون داد. اماامااین امکان نداره.من باورم نمیشه! و ازروی خوشحآلی خندید. آیلی لبخندکمرنگی زد کریستآل واردسلف دانشگآه ش د. یه قهوه گرفت به اطراف نگاه کردهمه ی جآهاپ ربودبه غیرازیه میز. دونفره که یه طرفش دوتآکتاب بودهمین که نشست. مین هیوک بآ قهوه ا ش اومدوبآدیدن کریستال تعجب کرد. کریستآل باحرص گفت:اینجآ نشین! نکنه عشقت جواب بله داده.
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|24
http://exo-storys.mihanblog.com/post/114
جمعه 23 مرداد 1394 10:54 ق.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. پس سآده لوح هم هستے که به این چرندیآت. ازبین اون همه حرف فقط همونوشنیدے؟ بک هیون به خودش اومدبه سمت چآنیول برگشت. چانیول خندید:بآشه حالابرو میخوام بخوابم. بک هیون بآحرص بلندش دوتوی تختش رفت پتورو تاروی. سرش آورد وسعی کردفکراش متمرکزکنه امآنتونست. صبح لوهآن روی تختش جآبه جاش دچشمش به سهون. که خواب بودخورد اخم کردازجآش بلندشدورفت دستشویی. وبعدمشغول عوض کردن لبآس هاش ش د. بک هیون جلوی آیینه رفت وبآدیدن جای کبودی روی گردنش. چه خوب ش ده! بک هیو...
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|23
http://exo-storys.mihanblog.com/post/113
پنجشنبه 22 مرداد 1394 10:13 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. من بهت گفتم که هروقت بخوام کآرموتکرارمیکنم! یعنے یه ذره آدمیت توے تو نیست؟ چآنیول متکآرو ازبک هیون گرفت وروی زمین پرت کرد. بعددست بک هیون روگرفت بک هیون تعادلش روازدست داد. وروی تخت افتادچآنیول خیلی. سریع لپ تاب روکنآرگذاشت. وروی بک هیون خوابید! بک هیون وحشت زده بآچشمای گرد گفت:چی.چیکآرمیکنی؟ میخواستی چه غلطی کنی؟ منمیخواستم بزنم توس رت! چآنیول ازاینکه بک هیون توی این وضعیت هم زبونش درازبودخنده ا ش. گرفت امآ نخندید:توخیلی پررو ش دی!
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|17
http://exo-storys.mihanblog.com/post/107
چهارشنبه 14 مرداد 1394 03:12 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. حآلاتونسته درکنآردرس اونوداشته باشه این خوبه. خوبه که آدم بتونه درکنآر کآرهاے واجب زندگیش علایقشم داشته. لوهآن توی حیآط نشست به بورام زنگ زد. سلام اوپآ دلم برات خیلی تنگ ش ده! منم همینطور.حآلت خوبه؟ بورام خندیدوحرفشوعوض کرد:دوستآی جدیدت! اوناخوبن اوناخیلی دوس دارن توروببینن. د رسته.من هروقت وقتم آزادشه میام اونجاباشه؟ من بآیدبمونم.من توگروه والیبآل دانشگاه عضوم. و بآیدبرای مسآبقات آماده ش م! این خوبه اوپا.بک هیون توچه گروهی ع ضوه؟
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|28
http://exo-storys.mihanblog.com/post/118
دوشنبه 26 مرداد 1394 05:31 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. ببین آیلے.من دوسآل پیش خیلے دوستت داشتم. اماتوتوبآ یکے دیگه دوست بودے وهمیشه جلوے من بآهم. بودینمن این حس آروم آروم توقلبم ازبین بردم. چون حس کردم فقط منم که دارم زجر میکشم! امآتوخوش بودے.شآدبودے.وقتی اجراهآے باله ات میدیدم. دلم میخواست به عنوان دوست پسرت بیآم پیشت امآاون.اون. دوست پسرت جایگزین من بود.اون علآقه ے من ازبین رفته! توازاین بآبت ناراحت نیستے؟ ک شتن حس دوست داشتن خوبتره. ک شتن حس.هه.من این حس خیلے وقته کشتم. خیلی زود ش ب شد لو...
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|21
http://exo-storys.mihanblog.com/post/111
شنبه 17 مرداد 1394 12:35 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. دیدے که لب من به خآطردوست دخترعزیزت چے ش ده! چآنیول به خودش اومدروش رواونور کرد. چرابه من خیره ش دی! بک هیون چشمآش بست میدونست که چانیول اینو. چآنیول باز بهش نگآه کرد. من خیلی خوشگلم اره! آره خیلی زیآد وهمینطورخیلی خوش تی. بک هیون تآزه متوجه جواب خودش شد. دستشوجلوی دهنش گذاشت تآبیشترازاین سوتی نده. چآنیول لبخندنصفه ای زدوخوابید. بعدازظهرلوهآن وبورام وبقیه ی اعضای گروهشون توی حیآط. وسهون رفت درروبآزکرد سهون روی تختش نشسته بودوآیینه ای جلوش.
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|18
http://exo-storys.mihanblog.com/post/108
چهارشنبه 14 مرداد 1394 09:40 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. نوچ نمیشه ما به یه دخترخوشگل مث اون نیآزداریم. داشته بآشه براے مآفرقے نداره. شمآها یه م شت آشغالین! فقط توهمین کلمه میشه. بورام بااسترس ونگرانی برگشت. پسری اومدسمتش نیشخندکثیفی ز ده بود. نهمن اومدم.اومدم دوست پسرموببینم. شمآمیتونین کمکم کنین برم ببینمش؟ پسر اومدجلوتر:پس حآلامن به جآی اون ازت پذیرایی. سوتی زد ودرعرض چندثآنیه6پسره دیگه ازاطراف. اومدن ودوربورام جمع ش دن وبه معنی دیگه محآصره اش کردن. آآآآره چراتاحالااینجانیومده بودی خوشگله!
exo-storys.mihanblog.com
|eхo ѕтory| - Dιғғereɴce|19
http://exo-storys.mihanblog.com/post/109
جمعه 16 مرداد 1394 10:33 ب.ظ. زوج اصلے:چآنیول.بک هیون.سهون.لوهآن. چرابدون اینکه بگے اومدے بورام؟ براتمیفتآد من تا آخرعمرعذاب وجدان داشتم! بورام بآگریه دویدسمت لوهآن وخودش روتوی بغل لوهان. لوهآن هم بورام روبغل کردروبه سهون گفت. به چهره زخمیه سهون نگآه کرد:چی ش ده؟ سهون مثل همیشه بی تفآوت تک نگاهی به بورام ولوهآن. انداخت وگفت:مثه اینکه به دوست پسرت رسیدی! وازاتآق بیرون رفت بورام ازبغل لوهآن بیرون اومدوهمه مآجرا. اوناون به توکمک کرد؟ بورام سرتکون دادلوهان دستش رو روی صورت بورام کشیدوآروم گفت. شخصیت هآے ببخش...