NARGESAZIZI.PERSIANBLOG.IR

marjanfooladvand.blogfa.com

آدم و خدایانش - اعتراف

http://www.marjanfooladvand.blogfa.com/post-274.aspx

مگر نه این که مهم ترین دغدغه ی ما همین است؟ اندوه سنگی نیست که تو در برکه ی دیگری بیندازی و دورتر بنشینی و به دایره هایی که آب. را آشفته می کنند نگاه کنی. اندوه بومرنگ است. به سمت هرکس پرتابش کنی میچرخد و برمی گردد و محکم تر به. عصبانی و ترسیده بودم و بی انصاف تر از تمام عمرم، این بوم رنگ را به سمت دوستی پرت کردم. ته دلم فکر می کردم می فهمد و می بخشد. تمام اندوهی را که باعث شدم روز به روز چشیده ام و تلخ بوده ام. کاری نمی شود کرد. بخشی از دنیا برای من تمام شده است . خلاصه سخنرانی. شور بختی پهلوانی.

marjanfooladvand.blogfa.com

آدم و خدایانش

http://www.marjanfooladvand.blogfa.com/9204.aspx

مگر نه این که مهم ترین دغدغه ی ما همین است؟ فعالیت های دیگر موسسه مطالعاتی رخداد تازه را این جا. آدرس: ابتدای خیابان گیشا. نبش خیابان یکم. پلاک ۱۲. طبقه سوم. نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر 1392ساعت 13:18 توسط مرجان فولادوند. خلاصه سخنرانی. شور بختی پهلوانی. تبعیض جنسیتی در اسراییل. عکس. چرا باید اخراجی هارا دید؟ خبر گزاری فارس و خطر زنان زیبا! به خاطر تو عزیز زن ها شده ام. رمان نوشتن با سطل آشغال آتش زدن تفاوت دارد. 20 سال ديگه چه شكلي هستين؟ به های های خندیدن. اساطیر - نام وذات. کمی پیش از هبوط.

marjanfooladvand.blogfa.com

آدم و خدایانش - در انتها

http://www.marjanfooladvand.blogfa.com/post-268.aspx

مگر نه این که مهم ترین دغدغه ی ما همین است؟ راز باستاني ما اين بود:. در انتهاي يكي از خيابان ها. ديوار شهر روزنه اي دارد. ما همه ي خيابان ها را تا به انتها رفتيم. سرود خوانان نعش كشتگان بر دوش. انتهاي هر خيابان ديواري ساختيم. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۱ساعت 10:23 توسط مرجان فولادوند. خلاصه سخنرانی. شور بختی پهلوانی. تبعیض جنسیتی در اسراییل. عکس. چرا باید اخراجی هارا دید؟ خبر گزاری فارس و خطر زنان زیبا! به خاطر تو عزیز زن ها شده ام. رمان نوشتن با سطل آشغال آتش زدن تفاوت دارد. به های های خندیدن.

littlewomen2010.blogspot.com

زنان کوچک: August 2010

http://littlewomen2010.blogspot.com/2010_08_01_archive.html

ه‍.ش. ۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه. دارم با دوستم در کانادا چت می کنم. دختری(2 سال و نیمه از تهران! مامان بیا این پارچه ها رو برام تا کن! من: مامان دارم با خاله چت می کنم باید یک کم صبر کنی. دختری: نه باید الان بیای! من: نمی تونم مامان جان . دارم حرف می زنم. بابا: عزیزم مامان داره با خاله حرف می زنه. اگه الان بیاد پیش تو خاله می گه " اِ پس کودوستم؟ کجا رفت؟". دختری: نه بابا باید بگه یه دقه گوشی.،. یه دقه کام کی اِر! من و بابا: فک ها در حال افتادن! ه‍.ش. ۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه. جگر شرحه شرحه من. يك زماني وبلاگ د...

littlewomen2010.blogspot.com

زنان کوچک: November 2010

http://littlewomen2010.blogspot.com/2010_11_01_archive.html

ه‍.ش. ۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). از استوری به وبلاگ. Links for 2016-05-02 [del.icio.us]. از پنح شنبه 9 مهر ماه 71 تا جمعه . پروانه ای در مُشت. خون شد و دَم به دَم همی از مژه می‌چکانمش. یادداشت هایی بر آن ور پنجاه تومانی. ما برفتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی. سروده های من - 10. تبعید نوشته های یک دانش آموز. امروز روز آخر من نیست! این ره که تو می روی . . . خاله مولود - 6 مهر 89. سزارین یا طبیعی؟ مسئله این است؟ نیم دایره ( گاه‌گویه‌های فاطمه شمس).

littlewomen2010.blogspot.com

زنان کوچک: دلم برای خودم چه قدر تنگ شده بود!

http://littlewomen2010.blogspot.com/2011/01/blog-post.html

ه‍.ش. ۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه. دلم برای خودم چه قدر تنگ شده بود! خیلی وقت است ننوشتم. مدتی است دلم هوای نوشتن کرده. مشغله های وروجکم اصلا نمی گذار یک لحظه برای خودم فرصت داشته باشم . امروز برای اولین بار بعد از مدتها تنها در اتوبوس نشستم. نه برای آوردن بچه از مهد کودک . نه برای خریدن آنچه ضرورت دارد . نه برای خریدن آنچه ضرورت ندارد . و نه برای مهمانی رفتن . نه برای تفریح کردن. فقط برای خودم و برای رفتن به کلاس . خنده دار است که ذوق کرده باشم؟! ولی خیلی ذوق داشتم. مثل بچه هایی که کلاس اول می روند شاد بودم.

sahifeyehasti.blogspot.com

Sahifeyehasti: June 2010

http://sahifeyehasti.blogspot.com/2010_06_01_archive.html

چه جای شکر و شکايت ز نقش نيک و بد است / چو بر صحيفه هستی رقم نخواهد ماند. چهارشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۹. دم در اتاقش وايسادم، داشت درس می خوند. نگاش کردم و با خنده رفتم تو اتاق. بی مقدمه گفتم: اگه من و هانی بخوايم زودتر عروسی کنيم. نذاشت جمله رو کامل کنم يهو گفت: واسه چی عروسی کنيد! ببين الان چه راحتی، مياد سر ميزنه اما اگه عروسی کني بايد کلی کار کنی و . خندم گرفت از فکرای برادری که فقط دو سال از همسری کوچيکتره! پی نوشت: بانو جونم حتما عکساشو می ذارم (حياط خونه پدريه). دوشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۹. حرف زديم و خنديديم.

sahifeyehasti.blogspot.com

Sahifeyehasti: روز من و او...

http://sahifeyehasti.blogspot.com/2010/08/blog-post_11.html

چه جای شکر و شکايت ز نقش نيک و بد است / چو بر صحيفه هستی رقم نخواهد ماند. چهارشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۹. روز من و او. پنج شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۹. با اینکه خیلی خسته بودم و شب قبلش درست نخوابیده بودم،. با صدای زنگ موبایل بلند شدم که برم دوش بگیرم. قرارم با دخترخاله دم آرایشگاه بود. از حمام اومدم بیرون. خیلی دیرم شده بود! با عجله لباس پوشیدم . در حال خوردن صبحانه عجله ای بودم که دخترخاله زنگ زد که رسیده دم آرایشگاه و منتظر منه. آرایشگاه ‌ ‌. یه آرایش ملایم و سبک و یه مدل موی فانتزی که خودم خیلی پسندیدم. تا رسیدم خو...

littlewomen2010.blogspot.com

زنان کوچک: September 2010

http://littlewomen2010.blogspot.com/2010_09_01_archive.html

ه‍.ش. ۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه. خدا را شكر زمان ميگذرد. من شك دارم جنگ ما مقدس بود. شك دارم هيچ جنگي را بشود با شعار مقدس كرد. (فكرش را بكن؟ بابا بفهمد من ميگويم جنگ ما مقدس نبود؟! اما حالا ميدانم اگر يك روز جنگي راه بيافتد فقط دليلش بي عقلي جنگ طلبي و حماقت آدمهايي است كه خودشان را همه كاره مردم ميدانند. من آنوقت هيچ دليلي براي دفاع ندارم. ميدانم كه نميگذارم كسي از نزديكانم هم در آتش اين جنگ قرباني شوند. چه جوري اش را نميدانم؟! من خشن ترين چهره ام را آنجا به دكتر اورژانس و پرستارها و كادر بيمارستان نشان دادم&#4...