NARGESE.BLOGFA.COM

houniya.blogfa.com

باوان -

http://www.houniya.blogfa.com/post-12.aspx

بازگشتی در کار نيست حتی در آغاز بهار. من از پرستو فقط نامش را دارم. هنوز باور نکرده ام آمدن سال جديد را. برای همين است که . شايد ديگر صدايت را نشنوم. شايد ديگر هيچ ديدار نيامده به چشمي، تازه نشود. شايد ديگر چراغ هامان به روشنا نزند. اما يادت باشد كه تو تنها معشوقه ي سين خواهي ماند براي هميشگان من. ديگر هيچ غلطي از سين سر نمي زند. فقط از معاشقه با تو گر مي گيرد. ديگران دوستان نا رفیق دو روزه بودند و تو والاترين دريچه ي رو به سرخوشي هاي تمام قد سين.سیب بستی. معشوقه به سامان شد تا باد چنين بادا. ღღ ماه مه ღღ.

houniya.blogfa.com

باوان -

http://www.houniya.blogfa.com/post-19.aspx

حالمان خوب نیست و گوشه ای از این دنیا نفس میکشیم. تو این دنیا یاد می گیری از دوستات بترسی . . . چون تو رو فقط برای منافعشون میخوان. و تو فقط سنگ صبورشونی! و به حرفات گوش نمی دند. حتی وقتایی که بهت احتیاج ندارند آدم هم حسابت نمیکنند! و یاد میگیری كه خیانتای دوستاتو تحمل كنی . . . و کم کم از همه و همه بترسی! نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آذر ۱۳۸۹ساعت 2:29 توسط سارا. ღ ღღ کیا ღღ ღ. ღღ ماه مه ღღ.

houniya.blogfa.com

باوان

http://www.houniya.blogfa.com/8512.aspx

ترجمهی شعری از راينر ماريا ريلکه. کسی اکنون در جايی از جهان می گريد. بی دليل در جهان می گريد. برای من می گريد. کسی اکنون در جايی از شب می خندد. بی دليل در شب می خندد. به من پوزخند می زند. کسی اکنون در جايی از جهان می رود. بی دليل در جهان می رود. از من می رود. کسی اکنون در جايی از جهان می ميرد. بی دليل در جهان می ميرد. به من می نگرد. Wer jetzt weint irgendwo in der Welt. Ohne Grund weint in der Welt. Wer jetzt lacht irgendwo in der Nacht. Ohne Grund lacht in der nacht. Wer jetzt geht irgendwo in der Welt.

houniya.blogfa.com

باوان

http://www.houniya.blogfa.com/8711.aspx

و به آغاز كلام. و به پرواز كبوتر از ذهن. واژه اي در قفس است. حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود. من به آنان گفتم:. آفتابي لب درگاه شماست. كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد. و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست. همچناني كه فلز ، زيوري نيست به اندام كلنگ . در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است. كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند. لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد. و من آنان را ، به صداي قدم پيك بشارت دادم. و به نزديكي روز ، و به افزايش رنگ . به طنين گل سرخ ، پشت پرچين سخن هاي درشت. و به آنان گفتم :.

houniya.blogfa.com

باوان

http://www.houniya.blogfa.com/8803.aspx

آن ستاره ای که بغض باران داشت و. در سرمای آنسوی پنجره ات سوخت. نوشته بودی حالم خوب است. نوشته بودی هستم نگران نباش. نوشته بودی می خوای تصمیم بگیری. نوشته بودی می خوای دوره کنی هر چه بوده و هست! نوشته بودی سفر کاری رفته بودی. نوشته بودی مهمان داری. دوره کردی آنچه که می خواستی؟ بالاخره تصمیمت را گرفتی؟ امیدوارم حال تو خوب باشد. اما برای من دیگر حالی نمانده است. آخرين برگ دست آخر تو. برگ قلب پر التهابم شد. زدن سور كوچ تو از من. آخر بازي ات جوابم شد. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت 11:8 توسط سارا.

houniya.blogfa.com

باوان -

http://www.houniya.blogfa.com/post-15.aspx

اومدم به تو ، به گمشده ام، به عشقم بگم که چقدر دوستت دارم اما گفتی برو بعدا بیا! روز اول که اومدم نذاشتی حرفی بزنم . روز دوم جواب سلامم رو ندادی و روز سوم حتی منو نگاه هم نکردی. تازه فهمیدم همون روز اول منظورت از بعدا ، . من گمشده ی تو که نبودم هیچ ، مزاحمت هم بودم. یک سلام پررنگ و چند نفطه چین.به علامت جوابهایی که هرگز ندادی. و یک دقیقه سکوت! به احترام تمام لحظه هایی که در انتظار پاسخ تو مردند. وقتی شانه هایت مدتهاست به علامت نمیدانم بالاست. و انگار حالا حالاها هم خیال پایین آمدن ندارد. و من فقط خواندم.

houniya.blogfa.com

باوان

http://www.houniya.blogfa.com/8909.aspx

یک همچین روزایی بود که دیگه وبلاگت سیاه پوش شده بود و زیارت عاشورا توش بود. مینوشی زیرش مدتی نیستی و عزاداریاتون قبول حق باشه. حتما الان دیگه سرگرمی. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۸۹ساعت 17:47 توسط سارا. از پشت شیشه همسایه باید دید. یادت نره دلم یاد توئه. منکه دنبال تو بودم تو نبودی تو کجا بودیو من این همه دنبال تو بودم. تو خیالم با تو بودم تو نبودی تنها بودم منکه عاشق تو بودم تو نبودی. ای که عشق اول و آخر من تنها تو بودی تو هوای نفسم بودی ولی تنها بودم. تنها دلیل گریه هام فقط تو بودیو نبودی.

houniya.blogfa.com

باوان - از پشت شیشه همسایه باید دید

http://www.houniya.blogfa.com/post-20.aspx

از پشت شیشه همسایه باید دید. یادت نره دلم یاد توئه. منکه دنبال تو بودم تو نبودی تو کجا بودیو من این همه دنبال تو بودم. تو خیالم با تو بودم تو نبودی تنها بودم منکه عاشق تو بودم تو نبودی. ای که عشق اول و آخر من تنها تو بودی تو هوای نفسم بودی ولی تنها بودم. تنها دلیل گریه هام فقط تو بودیو نبودی. بهونه ی قشنگ شعرام تنها تو بودیو نبودی. یکی یک دونه ی این دلم تو بودیو نبودی. همه ی بودو نبود من تو بودیو نبودی. توی قاب عکس دیوار وقتی بودی که نبودی. همه جارو گشتمو هیچجا نبودی. همه گفتن که تورفتی بی نشون. ღ ღღ کیا...

houniya.blogfa.com

باوان -

http://www.houniya.blogfa.com/post-13.aspx

دلتنگ نوشتنم ولی قلمم خشک شده! نمینویسه."ها" کردم سرشو ولی فایده ای نداشت.نو بود.تازه نفس بود.سرما که دید کپ کرد! به خاطر سرما نبود.شوری اشک. کاغذ رو که چشید کپ کرد.شاید هم نوشته های ننوشتمو که تو دستم (دقیقا بین انگشت شست و اشاره یا همون طرفا)پیچیده بود ، دید و کپ کرد! به هر حال کپ کرد و من هر کاری میکنم نمینویسه! قانونیست : غم در فراق آن که رفت،دل در تپش آن که ماند و شوق در وصال آن که می آید. با اندک تفاوتی :این غم،این دل،این شوق .این فراق،این تپش،این وصال متفاوتند.از درک کلمات خارجند! ღ ღღ کیا ღღ ღ.

houniya.blogfa.com

باوان -

http://www.houniya.blogfa.com/post-18.aspx

آن ستاره ای که بغض باران داشت و. در سرمای آنسوی پنجره ات سوخت. نوشته بودی حالم خوب است. نوشته بودی هستم نگران نباش. نوشته بودی می خوای تصمیم بگیری. نوشته بودی می خوای دوره کنی هر چه بوده و هست! نوشته بودی سفر کاری رفته بودی. نوشته بودی مهمان داری. دوره کردی آنچه که می خواستی؟ بالاخره تصمیمت را گرفتی؟ امیدوارم حال تو خوب باشد. اما برای من دیگر حالی نمانده است. آخرين برگ دست آخر تو. برگ قلب پر التهابم شد. زدن سور كوچ تو از من. آخر بازي ات جوابم شد. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت 11:8 توسط سارا.