nasim1392.blogfa.com

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - آرزوی محال

http://www.zon.blogfa.com/post/2

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. نوشته شده در جمعه بیست و ششم آبان 1391ساعت 22:12 توسط ک ند ذ هن. من ، ک ند ذ هن ، ساکن پایتخت ، از لابه لای سوالات کودکی ام تا کنون کند ذهنی را ی دک می کشم ،شبانه روزم هشت ساعت دارد ، نوشته هام کپی نیست و با وجود کند ذهنی ام به خودم اجازه نمی دم نوشته های دیگران رو به نام خودم ثبت کنم. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل. من بی تو هیچم ، تو باورم نکن. دهانم پر از دوستت دارم است.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - تولد

http://www.zon.blogfa.com/post/5

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. زائو بساط کرده ، انتظار آمد ن می کشد ، التهابی ، جیغی ، فریادی ، آم د.قرص های ال دی و آغوش د گر ، این طرف تر اما ، رقص کنان نوزادی ، با نص ب می آمد.مادرش خیانت و پدرش شهوت بود . نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان 1391ساعت 14:2 توسط ک ند ذ هن. من ، ک ند ذ هن ، ساکن پایتخت ، از لابه لای سوالات کودکی ام تا کنون کند ذهنی را ی دک می کشم ،شبانه روزم هشت ساعت دارد ، نوشته هام کپی نیست و با وجود کند ذهنی ام به خودم اجازه نمی دم نوشته های دیگران رو به نام خودم ثبت کنم.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - عنوانش را تو بگو

http://www.zon.blogfa.com/post/7

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. عنوانش را تو بگو. چه شباهت تلخی ، من گوشم دراز شد و تو د مت ، من غرورم را شکستم و تو گردوهایت را ، نجابتت غروب کرد و سایه خیانت و دورنگی هایت قد کشید و بر اعتمادم سیطره افکند.شب سیاهت از راه رسید ، آهنگ خیانت را نواختی و مستانه رقصیدی. برقص ، برقص ، برقص. طلوع نزدیک است ، ضجه هایت را می شنوم . نوشته شده در پنجشنبه دوم آذر 1391ساعت 3:46 توسط ک ند ذ هن. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل. من بی تو هیچم ، تو باورم نکن. دهانم پر از دوستت دارم است.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - خوب ، بد ، زشت

http://www.zon.blogfa.com/post/10

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. خوب ، بد ، زشت. حال و حوصله حرف زدن ندارم با حرکت س رم حرفش رو تایید می کنم ، دزدکی بسته کوچکی را از جیب کتش در می آورد و با احتیاط تکه کوچک قهوه ای رنگی را جدا می کند و با نگاه عاقل اندر سفیه اش می گوید "بگیر بزار روی دندونت" با تعجب نگاهش می کنم ، آه عمیقی می کشم و می گویم : "برای درد دل چیزی نداری؟ پن : آئین تقوی ما نیز دانیم ، لیک چه چاره با بخت گمراه. پن : دلتنگی آخرم بود ، از کسانی که لطف میردن و مطالبم را می خواندند ، سپاس گزارم. پن : ممنون تایید شد.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - ...

http://www.zon.blogfa.com/post/8

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. بی پرده عریانی تقسیم می کند و آسوده آواز سوختن می خواند ، عجز فرار فریاد زد ، ذلت بارید ، بزمگاه نگاه شراره می کشد، پیشکش در بسته ، گناه دعا می کند. نوشته شده در جمعه سوم آذر 1391ساعت 7:5 توسط ک ند ذ هن. من ، ک ند ذ هن ، ساکن پایتخت ، از لابه لای سوالات کودکی ام تا کنون کند ذهنی را ی دک می کشم ،شبانه روزم هشت ساعت دارد ، نوشته هام کپی نیست و با وجود کند ذهنی ام به خودم اجازه نمی دم نوشته های دیگران رو به نام خودم ثبت کنم. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن

http://www.zon.blogfa.com/1391/09

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. خوب ، بد ، زشت. حال و حوصله حرف زدن ندارم با حرکت س رم حرفش رو تایید می کنم ، دزدکی بسته کوچکی را از جیب کتش در می آورد و با احتیاط تکه کوچک قهوه ای رنگی را جدا می کند و با نگاه عاقل اندر سفیه اش می گوید "بگیر بزار روی دندونت" با تعجب نگاهش می کنم ، آه عمیقی می کشم و می گویم : "برای درد دل چیزی نداری؟ پن : آئین تقوی ما نیز دانیم ، لیک چه چاره با بخت گمراه. پن : دلتنگی آخرم بود ، از کسانی که لطف میردن و مطالبم را می خواندند ، سپاس گزارم. پن : ممنون تایید شد.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - هسهفشاکم ...

http://www.zon.blogfa.com/post/9

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. روی زانو ،روح مرگ خلسه می رود ، شاخه خشک برانگیخته می شود ،کرده هایش گل سرخ را بارور کرد ، بیخ و بن آتش می جوشد. پن : تعقیبم می کنی و نوشته هایم را می خوانی ، به هیچ نمی توانی برسی . سفر ما خیلی وقت پیش تمام شد.حرفهایم خشکیده و تکرار نخواهد شد.آخرش شد.تعطیل شد.بمیر. پن : ترد می شوی ، نوبتی است . نوشته شده در شنبه چهارم آذر 1391ساعت 1:36 توسط ک ند ذ هن. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل. من بی تو هیچم ، تو باورم نکن. دهانم پر از دوستت دارم است.

clot.blogfa.com

گوشت تلخ - اندر خم کوچه

http://www.clot.blogfa.com/post/12

دست نوشته های منی که رو به پایانم. پن : از ابراز هم دردی تون بی نهایت ممنونم ، دو روز در هفته بیست ساعت تدریس می کردم ، برام جنبه کاری نداشت ، مروری بود.ظاهرا پشیمون شدن امروز چند بار تماس گرفتن ، گوشت تلخی کردم. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۱ساعت 1:2 توسط گوشت تلخ. من گوشت تلخ ، ساکن پایتخت ، افکارم ترشیده است ، تیپ و قیافه ی ضایع دارم . به دلیل کمبود امکانات و رفقای ناباب سواد مواد درست حسابی ندارم.نوشته هام کپی نیست و به خودم اجازه نمی دم نوشته های دیگران رو به نام خودم ثبت کنم. د ری و ری.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن - دستت را می بوسم ، پدر ...

http://www.zon.blogfa.com/post/6

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. دستت را می بوسم ، پدر . با چشمانم دیدم دست های چروکیده و خمیدگی پشتش را ،هیکل نحیف و استخوانی اش را، نگاه غمبار و ناامیدش را ،خون مردگی روی بینی و کبودی زیر چشمش را و پسر معتادش را، در خودم لرزیدم و بی اختیار بغض کهنه ام ترکید.قطره های اشکم را از پیرمرد پنهان کردم و با چشمانم پرسیدم چرا؟ نگاهم را خواند و پاسخ داد : "برای پسرم جان می دهم"اشکهایم را به خانه آوردم و چه سود . نوشته شده در سه شنبه سی ام آبان 1391ساعت 16:26 توسط ک ند ذ هن. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل.

zon.blogfa.com

کُند ذِهن

http://www.zon.blogfa.com/1392/01

ک ند ذ هن. دست نوشته های منی که رو به پایانم. نقل از کتاب شازده کوچولو. شازده کوچولو از مرد الکلی پرسید : چرا الکل میخوری؟ مرد الکلی گفت : برای اینکه فراموش کنم . شازده کوچولو پرسید : چی رو فراموش کنی؟ مرد گفت : که غصه دارم . شازده کوچولو پرسید غصه چی داری؟ مرد گفت : که الکل می خورم . نوشته شده در شنبه سوم فروردین 1392ساعت 20:38 توسط ک ند ذ هن. بانوی خوشبخت بر وزن فاعل. من بی تو هیچم ، تو باورم نکن. دهانم پر از دوستت دارم است.