negaran.persianblog.ir

hamzehsalehi.persianblog.ir

شاعرانه های یک آه دم

http://www.hamzehsalehi.persianblog.ir/1386/2/15

شاعرانه های یک آه دم. طعم باروت در نامه هايم سرگردان است. غروب ، موهایش را کمی پهن تر می بافد. تا جا برای کز کردنمان کم نیاید. کنارم کسی ناخن هایش را در ترکش مرطوبی می پیچد و بین لبهایش می گذارد. دیگران در سکوت ، شعار جدیدی به سینه هایشان می دوزند. و چشمهایشان به فردا چسبیده که روز مهمی برای گلوله هاست. من اما می خواهم به تو فکر کنم. به لبهایت که سیب عجیبی است. به طعم موهایت که مدتهاست از یاد برده ام . و کمی به خوابهای خودم. که شب ها بی وقفه در تابه های خون سرخ می شود. شاید روزی بیاید که کنارت بنشینم.

arashvaghetalab.blogfa.com

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ -

http://arashvaghetalab.blogfa.com/post-23.aspx

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ سلامبعد چند وقت با چند رباعی و یک چهارپاره منتظر. از فرم نگات لکنتم می گیرد. دائم دل بی لیاقتم میگیرد. ماندم بخدا خجالتم می گیرد. امشب به سرم زده، جنون خواهم كرد. يك آيه بگو، كن فيكون خواهم كرد. داغ است تنم، خدا به فرياد رسد. چاقو به دلم نشسته، خون خواهم كرد. از روي گلت دلم خجل خواهد شد. بر بستر عشق منتقل خواهد شد. امروز به بعد، با توانايي تو. هر چيز به خون نشست، دل خواهد شد. بد نرفتی که خوب برگردی. از دلم طعم دود می آید. چشم هایم دوباره خیس شده. بوی زاینده رود می آید.

hamzehsalehi.persianblog.ir

کشته می شوی . در شهر قیر و برف - شاعرانه های یک آه دم

http://www.hamzehsalehi.persianblog.ir/post/38

شاعرانه های یک آه دم. کشته می شوی . در شهر قیر و برف. کسی فریادت را از تن صبح بیرون نمی کشد. انگار هیچ خدایی متعلق به تو نبوده ، نیست ، حتی اگر مچاله ، با گوشه های گم! ریه هایت رکیک ترین ذرات هوا را هم سوزانده اند . . . در این ترکیب درد و مرگ ،. تن ات را که شمع مچاله ای بود در حوضچه ای شور. به جهان فکر کردی و رنگ. و ر ح می تاریک ،. به سکوت تو بارید. درد زنی که تو را تزریق کرد. با نیش مبهمی به سبابه ی زمین . . . بی آنکه بدانی جهان جای بهانه گرفتن نیست. ریه هایت رکیک ترین ذرات هوا را هم سوزانده اند. باید ب...

arashvaghetalab.blogfa.com

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ -

http://arashvaghetalab.blogfa.com/post-30.aspx

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ خستگی را بهانه ای کن تا ، پیش از آغاز راه بنشینی. گاهی از عرف ها فراتر باش ، خنده کن لحظه ای که غمگینی. پشت کن روبه روی آیینه ،با خودت قهر کن هر از گاهی. دست از روزمره گی بردار، فرض کن آنچه را نمی بینی. زخم یک اتفاق معمولی ست ، وقتی از چشم هات می افتد. قدر یک جنگ کشته خواهد داد ، مژه گانت به طرفة العینی. گرچه هر روز کوچ خواهم کرد، سمت قشلاق های آغوشت. چین پیشانی ات فقط کافیست ، ختم گردد به برف سنگینی. بین وابستگی و تنهایی ، مرز، تعریف کوچکی دارد. جليل واقع طلب(باران تشنگي).

arashvaghetalab.blogfa.com

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ -

http://arashvaghetalab.blogfa.com/post-31.aspx

با دست تو روی شانه هایم چه کنم؟ این جام که این گونه خرابم کرده ست. زهری ست که با رفتنت آبم کرده ست. گفتی که بمان،میرسم اما این صبر،. تا روز رسیدنت شرابم کرده ست. از عید که تعطیل نگیری هیچ است. بازاری و زنبیل نگیری هیچ است. صد سال اگر بیایدو نو بشود. وقتی که تو تحویل نگیری هیچ است. با عشق ستاره روی هم می چینم. شادم دو سه روز سال ها غمگینم. هر وقت که وقت دل سپردن برسد. آن روز پریدن تو را می بینم. آرامش مان به وسعت یک آه است. سر راست ترین مسیر ممکن چاه است. باید به جهان دیگری فکر کنیم. روح ا نور موسوی.

mazaherka.blogfa.com

نقشه فرار - اگر میانه ما باز هم به هم بخورد

http://www.mazaherka.blogfa.com/post-10.aspx

دل نوشته هایی از یک شاعر. اگر میانه ما باز هم به هم بخورد. به نام خدای کلمه. غزلی رو خدمت همه دوستان ارائه می دم. امیدوارم که قلم های دیجیتالی خوئتان را بردارید و خط خوردگی های کلمات من را اصلاح کنید. سر شاخه هات گل بدهد. نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت17:25توسط مظاهر کثیری نژاد. عاشقانه های پسر نوح(علی محمد مودب)/شعر. پرسه در خیال(سید حمید رضا برقعی)/شعر. ساده غزل(محمد حسين نعمتي)/شعر. سایت شاعران پارسی زبان. پرويز بيگي حبيب آبادي/شعر. سيد علي اصغر علوي. مرتضي حيدري آل كثير/شعر.

mazaherka.blogfa.com

نقشه فرار - من با دو رباعی جدید آمده ام

http://www.mazaherka.blogfa.com/post-11.aspx

دل نوشته هایی از یک شاعر. من با دو رباعی جدید آمده ام. با دو رباعی از قریحه ساده ام آمده ام تا به تیغ قلم ملامتشان کنید :. در ذهن شما اگر اضافی هستم. شمشیر همیشه در غلافی هستم. یک روز قمار می کنم با همه تان. من منتظر شب تلافی هستم. چشمی که تو را به دام صی اد نداد. ترفند گریز را به من یاد نداد. تقصیر خدا بود که در ساغر من. رنگی که به جام چشم تو داد نداد. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۰ساعت17:22توسط مظاهر کثیری نژاد. عاشقانه های پسر نوح(علی محمد مودب)/شعر. پرسه در خیال(سید حمید رضا برقعی)/شعر.

mazaherka.blogfa.com

نقشه فرار

http://www.mazaherka.blogfa.com/9001.aspx

دل نوشته هایی از یک شاعر. سلام به همه دوستان دور و نزدیک. از زاهدان تا گیلان . همه در این مدت تقریبا ۲ ساله نظر خودشون رو توی وبلاگ گذاشتند و بعضی ها هم به صورت خصوصی کامنت گذاشتند. چشمه قریحه ای که داشت می رفت رو به خشکسالی برود دوباره جوشید. البته تمایلات درونی آدم هیچ وقت نخواهد خشکید.امیدوارم که دوباره حضور حقیر رو تحمل کنید تا نفس های سال ۹۰ را زیبا تر بکشم. در شادمانی اندکم در غم فراوانم. شل اق بی رحمی است غم بر جسم بی جانم. تا ک ی غزل می خوانی از پیمانه و ساقی. مرا دیوانه کردی، من مسلمانم!

mazaherka.blogfa.com

نقشه فرار

http://www.mazaherka.blogfa.com/8810.aspx

دل نوشته هایی از یک شاعر. جاده های هم قدم. با یک غزل به روز و دلتنگ دوستان. سلام به همه دوستی ها که بوی آن از این ویترین به جایی نمی رسد. با این غزل نیمه کهنه سر به آستان دوستان می سایم و یا علی. همین که دم نرسیده ست وقت باز دم است. برای با تو نشستن زمان چقدر کم است. دلی زنانه چنانی که در توهست بیار. که بی تو در دل مردانه هر چه هست غم است. بدون فلسفه بی کرانی دریا. فرود قطره باران نهایت عدم است. تمام خوب و بد روزگار با تو خوش است. که بی تو لطف ندارد اگرچه محترم است. بیا برای من بی قرار همدم باش.