zaferoon.wordpress.com
موزه تاریخ طبیعی لندن: جیگر | زعفران
https://zaferoon.wordpress.com/2013/01/03/تاریخ-طبیعی-لندن-جیگر
من در هر آنچه میبینم، هستم. موزه تاریخ طبیعی لندن: جیگر. خلاصه، همینجوی که من داشتم این رو ورنداز میکردم، میلاد اومد جفت پا پرید وسط افکارم و گفت این چه خشگله! شبیه جیگر میمونه. من هرچی اصرار کردم که بگه جیگره چه کسی دقیقا، از پاسخ به سوالم سر باز زد و منو چپ چپ نگاه کرد. نتیجه این که من موندم و یک سوال بی جواب و یک جفت چشم چپ…. دنبالک ( 0 ). دیدگاهها ( 3 ). عاشق جقتتونام :* 3. جیگر شما را نیز بروم. عشق از خودتونه قربان! سه تاتون رو خوشم میاد بدک نیستید😀. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. نشانی هرگز عمومی نمیشود).
zaferoon.wordpress.com
قیافه مهم نیست… یا هست؟ | زعفران
https://zaferoon.wordpress.com/2013/01/06/قیافه-مهم-نیست-یا-هست؟
من در هر آنچه میبینم، هستم. قیافه مهم نیست… یا هست؟ دوستان عزیزم، اخیرا زیاد میشنوم در اطرافم که میگویند من عاشق شخصیت طرف میشوم، و بدن و ظاهر و دیگر مسایل او، نقشی ایفا نمیکنند. لذا لازم دونستم مطلبی کوتاه در این باره بنویسم و زیاد هم وارد جزییات آکادمیک نمیشم. این تفکر که بدن او برای من مهم نیست، اساسا اشتباه است و زادهی استیگمایی اجتماعیست که تحت آن افراد دوست داشتن بدن یکدیگر و علاقهی فیزیکی را بد میدانند. چرا؟ پس اگر کسی به بدن دیگری علاقمند نیست، و فقط به تفکرات و شخصیت وی اهمیت میدهد، چه؟ جدای این...
zaferoon.wordpress.com
درباره من | زعفران
https://zaferoon.wordpress.com/about
من در هر آنچه میبینم، هستم. من در هر آنچه می بینم هستم و هر آنچه می بینم در من است. من دستهایم هستم، من پاهایم هستم. حتی حیوان کوچولوی آن سوی خیابانم. من ماهم. من ستاره ام. حتی در یک تکه شیرینی هستم! فکر می کردم پسرکی کوچکم…فقط پسرکی کوچک. اما یک روز از خورشید پرسیدم تو کیستی؟ خورشید گفت: من و تو یکی هستیم. گفتم: اما من که اینجا هستم و تو آنجا. خورشید گفت: تو نه فقط آنجا، همه جا هستی! از خورشید پرسیدم: یعنی چه؟ چطور می توانم هم خودم باشم و هم تو؟ خورشید خندید و گفت: از ستاره بپرس که خواهر توست. آنگاه گفت...
rbboy.blogspot.com
آربی: 1:31 AM
http://rbboy.blogspot.com/2013/04/131-am.html
آربی داستان پسریه که به جای خودش همیشه نقابش حرف میزد داستان پسریه که تا 2 سال پیش خواب بوده توی رویاهاش قصرهایی ساخته که هیچوقت تموم نشده. آربی داستان منه! ه.ش. ۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه. عاشق همه مسلما نیستم ولی دوست دارم کمکشون کنم. وقتی ناراحتن پیششون باشم. وقتی تنهان الکی شوخی کنم حرفای امیدوار کننده بزنم,مسخره بازی در بیارم بلکه غم و دردشونو فراموش کنن. ولی یه بارم ازم نپرسیدن :. اصلا توام دلت میگیره؟؟! انقدر مواظبم با حرفام کسیو نرنجونم.ناراحتش نکنم. ولی انگار بقیه اصلااا اینجوری نیستن. ۲ اردیبهشت ۱۳...
rbboy.blogspot.com
آربی: او و آن ,آسمون و لکه هاش
http://rbboy.blogspot.com/2013/05/blog-post.html
آربی داستان پسریه که به جای خودش همیشه نقابش حرف میزد داستان پسریه که تا 2 سال پیش خواب بوده توی رویاهاش قصرهایی ساخته که هیچوقت تموم نشده. آربی داستان منه! ه.ش. ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳, جمعه. او و آن ,آسمون و لکه هاش. خودش رو کج کرد,پاهای اون رو صاف کرد,سرشو گذاشت روی پاهاش , و پاهای خودشو جمع کردو گذاشت روی زمین. حرارت بدنش زیاد بود اینو از پاهاش داشت حس میکرد که زیر سرش بود. با اینکه پاهاشون خواب رفته بود ولی دلشون نمیخواست تغییری کنه این حالت. همین دوتا.همین دوتا پسر! از بالا, گلوی اونو فشار میداد و الکی م...
rbboy.blogspot.com
آربی: March 2013
http://rbboy.blogspot.com/2013_03_01_archive.html
آربی داستان پسریه که به جای خودش همیشه نقابش حرف میزد داستان پسریه که تا 2 سال پیش خواب بوده توی رویاهاش قصرهایی ساخته که هیچوقت تموم نشده. آربی داستان منه! ه.ش. ۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سهشنبه. امروز صبح یعنی یکشنبه ساعت8 بیدار شدم گفتم برم یونی ,نرم یونی؟ بر خلاف بقیه روزا گفتم میرم! یعنی چی که اینقدر بی حال و نا امید باشم عین این 9000 تا دانشجو مثل آدم میرم سر کلاسم! اومدم خونه ظهر دیدم همه ظرفها تو سینک جمع شدن. گفتم بشورم؟نشورم؟بر خلاف بقیه روزا گفتم میشورم! اینو دیگه نباید بر خلااف روزای قبلیت انجام بدی!
rbboy.blogspot.com
آربی: یکشنبه 8 صبح
http://rbboy.blogspot.com/2013/03/2-8-9000.html
آربی داستان پسریه که به جای خودش همیشه نقابش حرف میزد داستان پسریه که تا 2 سال پیش خواب بوده توی رویاهاش قصرهایی ساخته که هیچوقت تموم نشده. آربی داستان منه! ه.ش. ۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سهشنبه. امروز صبح یعنی یکشنبه ساعت8 بیدار شدم گفتم برم یونی ,نرم یونی؟ بر خلاف بقیه روزا گفتم میرم! یعنی چی که اینقدر بی حال و نا امید باشم عین این 9000 تا دانشجو مثل آدم میرم سر کلاسم! اومدم خونه ظهر دیدم همه ظرفها تو سینک جمع شدن. گفتم بشورم؟نشورم؟بر خلاف بقیه روزا گفتم میشورم! اینو دیگه نباید بر خلااف روزای قبلیت انجام بدی!
tanhachenar.wordpress.com
تو هم بنویس رفیق. | تنها چنار این حوالی
https://tanhachenar.wordpress.com/2014/07/11/تو-هم-بنویس-رفیق
تنها چنار این حوالی. A fine WordPress.com site. شاید درباره ی «من». تو هم بنویس رفیق. تنها چنار این حوالی. فقط باید نوشت. از خودت. زندگی ات. رابطه های عاطفی و جنسی ات. فانتزی هایت ذهنی ات. فقط باید نوشت از تجربه های زیسته ات. شریک کرد همه ی حال و آن هایی که شاید بعدترها گذرشان به خط خطی هایت خورد. فقط باید نوشت از خنده ها و اشک ها. از دلهره ها و استرس ها. از موفقیت ها و شکست ها. فقط میشود نوشت و خواند و خوانده شد. جایی ، روزی ، زمانی، کسانی بیایند و جمع کنند و تجزیه و تحلیل کنند نوشته هایت را. دیروز هم خ...
tanhachenar.wordpress.com
ژوئیه | 2014 | تنها چنار این حوالی
https://tanhachenar.wordpress.com/2014/07
تنها چنار این حوالی. A fine WordPress.com site. شاید درباره ی «من». بایگانی ماهانه: ژوئیه 2014. تو هم بنویس رفیق. تنها چنار این حوالی. فقط باید نوشت. از خودت. زندگی ات. رابطه های عاطفی و جنسی ات. فانتزی هایت ذهنی ات. فقط باید نوشت از تجربه های زیسته ات. شریک کرد همه ی حال و آن هایی که شاید بعدترها گذرشان به خط خطی … ادامهی خواندن ←. تنها چنار این حوالی. وردپرس دومین سال وبلاگم را تبریک میگوید من فکر میکنم به سکس هایی که نکردم در این دوسال! تنها چنار این حوالی. علی در تو هم بنویس رفیق. تنها چنار این حوالی.
tanhachenar.wordpress.com
خاطره نگاری | تنها چنار این حوالی
https://tanhachenar.wordpress.com/2014/06/01/خاطره-نگاری-3
تنها چنار این حوالی. A fine WordPress.com site. شاید درباره ی «من». حقوق من حقوق تو. تنها چنار این حوالی. قرار بود با چندتا از دوست هام بریم آبگرم رامسر! شب قبل با دوتا از دوست هام تماس میگیرم ولی میگن بخاطر اینکه کارهاشون فشرده شده نمیرسن که بیان. نفر سومی میگه میاد. میگه به دوستش و بی اف دوستش هم میگه که بیان. منم میگم خیلی هم خووب و با اون یکی دوستم هماهنگ میکنم که ظرفیت ماشین رو تکمیل کردم واسه سه بعدازظهر فردا! ساعت یازده شب زنگ میزنه که با فلانی بیرون هست و میخوان برن سمت رامسر! تنها چنار این حوالی.