nf12.blogfa.com

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8904.aspx

برای او می نویسم. حسی غیر از حس عاشقی:. حس میکنی تمام وجودت تهی شده است. اول بغض میکنی.وحسی ناشناخته گلویت را می فشرد و فرصت دوباره نفس کشیدن را از تو میگیرد.چشمانت به سوزش می افتد و دیدت را تار میکند.برای شمارش نفس هایت ، اضافه می آید انگشتان دستت. خودت را چند روزی حبس میکنی در اتاقت.نه حال خوردن داری و نه درست و حسابی میخوابی.حتی حال دیدن هیچ کس را هم نداری چه برسد به هم صحبتی با آن ها. خیره خیره ،زل میزنی به درو دیوار اتاقت تا شاید.نه ، میبینی این کارهایت فایده ای ندارد و تسکینت نمی بخشد. ای کاش هیچ گ...

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8910.aspx

برای او می نویسم. بی اختیار یاد هفته گذشته کردم. رفته بودم حرم.موقع برگشت که توی حال خودم بودم از یکی از درای حرم پیرمردی عصا زنان وارد صحن می شد در همان حال به دختر و پسر جوونی که می خواستن وارد حیاط بشن و دختر با کمک اون پسره داشت چادر سفیدشو سر می کرد گفت:. دخترم ، خدا همه جا هست.پیغمبر خدا همه جا هست.اماممون همه جا هست. مرگ حقه.همه یه روز میمیریم. چادر برای زنه.برای حفظ حرمت زن. خیلی خوشم اومد .با همون لحن پدر گونه ش می گفت.نه مثل خیلی ها تشر زد و نه مثل خیلی تر های دیگه با سکوت رد شد! نوشته شده در پ...

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم - ...

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/post-105.aspx

برای او می نویسم. بی اختیار یاد هفته گذشته کردم. رفته بودم حرم.موقع برگشت که توی حال خودم بودم از یکی از درای حرم پیرمردی عصا زنان وارد صحن می شد در همان حال به دختر و پسر جوونی که می خواستن وارد حیاط بشن و دختر با کمک اون پسره داشت چادر سفیدشو سر می کرد گفت:. دخترم ، خدا همه جا هست.پیغمبر خدا همه جا هست.اماممون همه جا هست. مرگ حقه.همه یه روز میمیریم. چادر برای زنه.برای حفظ حرمت زن. خیلی خوشم اومد .با همون لحن پدر گونه ش می گفت.نه مثل خیلی ها تشر زد و نه مثل خیلی تر های دیگه با سکوت رد شد!

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8911.aspx

برای او می نویسم. برای تو که . برای تو که هیچ گاه حرف دلمو باور نکردی:. نمی خواد حرفامو باور کنی ، اما دوس دارم. یه دفه صاف تو چشام نیگا کنی. چشا زود دروغ و راستو لو می دن. فکر نکن من از اونام. که میون کار میان. یه دفعه سینه شونو جلو میدن. حرمت عشقو زیر پا می ذارن. فحش می دن به عاشقی ، به این و اون. به هرچی یادشون بیاد. به خدا نازکتر از گل نمی تونم چیزی بارت بکنم. نمیخوام خدا نکرده بد و بیراهی نثارت بکنم. خلاصه ، درد سرت ندم زیاد. وقتی من فقط تو رو میخوام عزیز! پس به کی بگم دوست دارم؟ شعر : از ناصر فیض.

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم - خستگی _...

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/post-107.aspx

برای او می نویسم. آخ جوون دوتا امتحان بیشتر ندارم.خسته شدم از درس خوندن . خسته شدم از درس ، اونهم وقتی حواسم هزارجا هست به غیر از جایی که باید باشه، حواس درس رو ندارم چه برسه به حوصله و علاقه ی خوندنش. دلم میخواد یه مدتی نباشم و برم توو لاک خودم. دلم میخواد یه مدت ساکت بشم.آخه از بس که برای خودمو خدام از زندگی گلایه کردم خسته شدم.به گمانم حوصله خدا هم سر رفته.برای همینه فقط من میگم و میگم و میگم براش بدون اینکه جوابمو بده.خیلی سخته آدم منتظر جواب بمونه! دلم میخواد .هیسسسسسسس!

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8906.aspx

برای او می نویسم. قصدتان به یغما بردن تمام هستی مان،بود. اصلا قلبمان ، گروگان لحظات ناب عاشقانه ی شما.دیدگانمان ، خاک آلود قدم های روان قلبتان.جانمان به فدای یک ثانیه لحظه زیستن شما. دلمان ، بی پروا ، هوای بوسیدن جا پای شما کرده است. مدت هاست هوس بلعیدن هوای عاشقانه ی درون سینه تان، تمام وجودمان را آلوده کرده است. کمی نزدیک تر،فقط کمی. بگذارید، برای چشمان به گ ل نشسته مان، عطر گ ل افشانی قدوم ملکوتی تان را سوغات بریم. بگذارید، لذت دوباره زیستنمان را مدیون نفس های حیات بخش جاودانه درون وجودتان باشیم.

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8903.aspx

برای او می نویسم. در حد پرستش ، می پرستمت . نگاهت را بر نگاه تبدارم بتابان ، چشمانت را بر چشمان بی رمقم گره بزن ، دستان گرمت را به دستان سردم بسپار. سپرده ام به اشک هایم که بدرقه مان کنند! میخواهم همسفرم شوی،همسفر همان کلبه خراب آباد. همان خراب آبادی که مدت هاست آبادش کرده ای و خودت بی خبری. خراب آباد قلب ویرانم را میگویم! دستم را رها نکن،میترسم در تاریکی وجودم غرق شوی. چشمانت را از من مگیر،میترسم غریبی آنجا بهراساندت. وقتی رسیدیم تو بمان،تو بمان و منزل کن. نه ، تو بتاب ، بتاب بر تمام وجودم. خواستم آن آب...

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم - حکما حکمتی داره!

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/post-106.aspx

برای او می نویسم. حکما حکمتی داره هیچ کدوم از کارای خدا بی حکمت نیست که. فقط میدونم خسته ام.به معنای واقعی کلمه خستم.کاش. 1- دیشب بدترین شب زندگیم بود. صبح که بلند شدم نتونستم توی آینه خودمو نگاه کنم.چشام و کل صورتم .همش بر میگشت به دیشب. 2- "تو"هم که نبودی. شاید خدا میخواست بهم ثابت کنه تنهایی هام تمومی نداره حتی با حضور "تو". 3- انگار از روز ازل گل سرشت ما رو با تنهایی آمیختند! نوشته شده در شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۰۲ساعت 11:4 توسط بهار. صحبت از هرچه باشد صحبت از دل نیست! حرف دل رو باید یه جای دیگه گفت.

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/8812.aspx

برای او می نویسم. این روزهای بدون تو. این روزها که درکنار من نیستی ، گویی انگار می کنم که تمام هستی ام گمشده است،. انگار میکنم در درونم چیزی کم است و جای خودش را به دل نگرانی های پی در پی داده است. این روزها که دستانت در میان دستان ناتوانم نیست ،گویی انگار می کنم تمام تاروپود وجودم از هم گسیخته و من نیست شده ام در برابر حس نبودن تو. این روزها که قلبت در کنار قلب من نیست ، گویی انگار می کنم میتوانم شماره کنم، تپش های ثانیه ثانیه قلبم ،با انگشتان دست بی آنکه لحظه ای گم کنم شمارش ضربه های قلب ناآرامم را.

baharezendegi20.blogfa.com

!برای_او می نویسم - خدا نخواست یا...

http://www.baharezendegi20.blogfa.com/post-108.aspx

برای او می نویسم. دلم هوای امام رضا رو کرده بدجوری. قرار به رفتن بود ولی وقتی با خودش مشورت کردم خیلی خیلی بد اومد. علتشو نمیدونم فقط میدونم دلم تنگ شده،خیلی زیاد. 1- خوب نیست وقتی قراره به حرفش گوش بدم توو کارش اما و اگر بیارم. 2- وقتی خدا نخواست که برم،دلم گرفت.ولی بعد از چند دقیقه حسابی حالمو سر جاش آورد. بالاخره "طلا و مس" اومد.اینقده هیجان داشتم که بیرون مغازه نزدیک بود بخورم زمین! 3- هوس کرده دلم که بشینه و سرشو بزاره روو شونه هاتو و بعد "طلا و مس" ببینه.لعنت به این دل.