rahaesf3.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار - اخرین قسمت سهیلا و اخرین داستان رها
http://www.rahaesf3.blogfa.com/post/14
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. اخرین قسمت سهیلا و اخرین داستان رها. شاید از ترس تنهایی. هانی و ازم گرفتند ماهی یکی دو روز میتونم ببینمش خبلی دلتنگش میشم. مهدی هیچ سر رشته ایی تو کار برقی نداشت. کلی ابزار و وسیله گرفت ولی چون نتونست باش کار کنه همه ش رو دستش موند و کسی ازش نخرید. همه ی سرمایه ی زندگیمو به فنا داد با ماشین تصادف کرد و. ماشین و فرو ختیم یک ملیون. تموم وعده هایی که بهم داده بود به باد فنا رفت. بابام هم قبول کرد. شاید نمیخواست زندگی دخترش بپاشه. بچه مو به دنیا اوردم.
rahaesf1.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار
http://www.rahaesf1.blogfa.com/1390/12
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. داستان پرتو هم تموم شد. هر داستانیمو تو یه وب گذاشتم تا انقدر وقتی ف-یل تر میشم اذیت نشم. اینجوری راحت تر هم میتونین داستانی که میخواین رو پیدا کنین. لینک همه ی داستانامو میذارک تو ژیوندای روزانه. ممنون از همه تون. همه ی داستان های وب من واقعیه. نوشتم هی نخواین بپرسین. دوشنبه یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 11:25 نویسنده رها. فکر کردم یه مدت که بگذره همه چی عادی میشه. عادت میکنم به نبودنش. به درس خوندنم ادامه دادم. نمیگم پسر واسه من قحط بود. دلمو زدم به دریا.
rahaesf5.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار - پریوش6
http://www.rahaesf5.blogfa.com/post/7
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. اواخر سال 61 در اوج بمباران های صدام بود که فهمیدم حامله ام. روزهای خوبی نبود.حالت تهوع و ویارهای بد امانم رو بریده بود. خبر حاملگی من باعث شد برکت چندروزی تو لاک خودش فرو بره. مادرم اومد خونمون و با اصرار زیاد منو با خودش برد خونه خودش. مشکلاتی که با مادرم داشتم از یادم نرفته بود ولی دیگه بعد از ازدواجم هم درگیری با مادرم پیدا نکردم. و ظاهرا رابطه خوبی داشتیم.مادرم می گفت هرچه قدر هم برکت زن خوبی باشه باز هم یه هووئه و از بخت بد نازا هم هست.
faryad-e-khamo0osh.blogfa.com
خط خطی های یک دیــــــــــوونه - تولدت تو پارکــ ــ ـــــ
http://faryad-e-khamo0osh.blogfa.com/post-67.aspx
خط خطی های یک دیوونه. به نام خدایی که داشتنش جبران همه نداشتن هاست. دیشب بهم اس دادی و برا تولدت منو مامانمو دعوت کردی. یه چند تا از دوستات و مامانت هم بودن. یه جو دوستانه بود با اینکه کسی رو نمیشناختیم و صمیمیت خاصی نبود اما خوش گذشت و کلی خندیدم. یه تولد کوچیک اما کامل! پارسال که نتونستم بیام تولدت ناراحت شدی. شاید حق داشتی اما امسال رو نمیدونم اگه نمیومدم چه حسی بهت دست میداد.مهم نیست اصلا! آخه یکی نیست به من بگه چرا این حرفا رو میزنم . بعد از اینکه کیک خوردیم رفتیم. به سراغ من اگر می آیید.
rahaesf3.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار
http://www.rahaesf3.blogfa.com/1390/12/2
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. طعم گس بی طعمی. با یه عالمه خاطره های چندش اور. که دلت میخواد دست بزنی تو حلقت و همشو بالا بیاری. روزات داره از پی هم میگذره رها. اگه میخوای بدو دنبال دنیا و التماسش کن که وایسه. وایسه و جوونی تو با خودش نبره. اما انگار محکم گوشاشو گرفته که هیچی نشنوه. داره به تاراج میبره. جوونی تو زیباییتو همه ی اون چیزایی رو که دوست داری و. یه روز دیگه م گذشت رها. افتاب امروزتم غروب کرد. هیچ کاری نمیتونی بکنی جز اینکه از پشت شیشه ی خاک گرفته ی اتاقت غروب افتاب و.
rahaesf3.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار
http://www.rahaesf3.blogfa.com/1390/12/1
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. حالم خیلی بد شده بود. انگار گوشه ی اتاق خشک شده بودم حتی نمیتونستم بدنم و تکون بدم و از جام پاشم. از یاد اوریه اتفاقایی که افتاده بود اشکم راه میفتاد. هیچ وقت حس به این بدی و نداشتم. حتی اون چند باری که متین کتکم زد. از همه چی نا مطمئن بودم. کاش به جایی اینکه زن مهدی شم به پای خانواده ی متین میفتادم که بهم اجازه بدن برگردم خونشون و از متین و هانی نگهداری کنم. حداقل اونجوری دلم خوش بود که دخترم رنج بی پدری و بی مادری و تحمل نمیکنه. جوابشو ندادم و ...
rahaesf1.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار - پرتو8
http://www.rahaesf1.blogfa.com/post/8
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. از اون روز سعی کردم تو زندگیم ادم حسابی باشم. میخواستم حسابمو از حساب مادرم جدا کنم. تا همه به یه چشم دیگه نگام کنند. به روی خودم نیاوردم خانواده ندارم. هیچ کسی و ندارم. ولی نمیشد از کارای مادرم عذاب نکشم. مادرم وقتی میدید من بزرگ شدم سعی میکرد جلوی من کثافت کاری نکنه. اما به محض اینکه میومدم خونه متوجه میشدم قبل از من کسی تو خونه بوده. بالاخره هرکی میومد یه ردی از خودش جا میذاشت. سعی میکردم به روی خودم نیارم. حتی دلم نمیخواست برام توضیح بده.
rahaesf1.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار - پرتو7
http://www.rahaesf1.blogfa.com/post/7
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. با تمام نفرتی که از مادرم دارم گاهی دلم براش میسوزه. شاید مامانم اگه تو یه شرایط بهتر زندگی میکرد الان ادم بهتری بود. همین جور که مامانم تو زندگی منو زیاد زجر میداد زیاد هم زجر کشید. اسم مامانم تو زندگیم باعث سر شکستگیم بود. وقتی به اصطلاح شوهر مادرم رفت و زن گرفت مادرم مث مار زخم خورده شده بود. دلش میخواست به همه ضربه بزنه. انگار همه ی ادمهایی که اطرافشو گرفتند دشمناشن. کم کم به دوران نوجوانی رسیدم. این همه کینه حق من نبود. ما هر دوتامون دختریم.
rahaesf1.blogfa.com
یواشکی های یک زن شوهر دار - پرتو10
http://www.rahaesf1.blogfa.com/post/10
یواشکی های یک زن شوهر دار. خواننده های خاموش و دوست ندارم. گفت باور نمیکردم بزنگی. سنگین و با شخصیت. گفتم پدر و مادرم جدا شدند و با مادرم زندگی میکنم. گفت حتما اگه ازدواج کنی مادرت خیلی تنها میشه. گفتم دلم میخواست بگم ارزوی مادرم اینه که از شر من راحت بشه. گفتم خب نمیخوام که واسه ی همیشه تنهاش بذارم. گفت دیوونه ی نجابتم شده. گفت اگه 100بار دیگه بهم جواب رد میدادی بازم میومدم. افسوس خوردم که کاش بیشتر کلاس گذاشته بودم. اون روزا سر حال تر شده بودم. چند بار قرار گذاشت و با هم رفتیم بیرون. گفتم خب منظورت چیه؟