p4rv4z.persianblog.ir

vachetanha.persianblog.ir

نور غم - ...و چه تنها

http://vachetanha.persianblog.ir/post/8

ما هيچ.ما نگاه. گه خمارم گاه مستم خود ندانم آنچه هستم. زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. خروجی و آمار وبلاگ. من امشب مستم وبی پا ودستم. زدم من جام ماتم را شکستم. غبار غم ز جان و تن زدودم. بر سلطان خوبان من نشستم. نشستم کز رخ خاطرنوازش. زنم نقشی به بوم خسته تن. شوم از شور سازش من طربناک. عجب شوری بود در سینه من. نشستم کز شرابش سیر نوشم. قبای روشن خورشید پوشم. درین آشفته بازار زمانه. سر و دست و تن وپا را فروشم. شوم خالی زخود از او شوم پر. کنم پر جان خود از آب هستی. چو نی از نای گرمش جان بگیرم. پيام هاي ديگران .

vachetanha.persianblog.ir

... - ...و چه تنها

http://vachetanha.persianblog.ir/post/5

ما هيچ.ما نگاه. گه خمارم گاه مستم خود ندانم آنچه هستم. زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. خروجی و آمار وبلاگ. از پس پنجره صبح دروغین،شب تار. می کند باز نگاه. پشت آیینه سیاهست سیاه! پيام هاي ديگران . 1587;ه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ،۱۳۸٦ - و چه تنها.

vachetanha.persianblog.ir

...و چه تنها

http://vachetanha.persianblog.ir/1386/1

ما هيچ.ما نگاه. گه خمارم گاه مستم خود ندانم آنچه هستم. زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. خروجی و آمار وبلاگ. شب دوري از نگاهت پي آفتاب گردد. همه بحر بي وجودت چو يكي سراب گردد. منم آن سكوت خاموش و منم ستاره شب. كه خمار و مست رويت به سحر خراب گردد. گل آفتاب گردان شده ديده وجودم. كه مباد بهر اغيار به ناثواب گردد. تو بيا خماري من به وصال خود بگردان. كه ز مي چشيده هر شب ز پي شراب گردد. پيام هاي ديگران . درد هبوط گرفته باشد. نمي تراود از اين دل سخن چنان. كه روزه سكوت گرفته باشد. هر چند نا اميد-. كه دلم بد شكسته است.

parandeh_abi.persianblog.ir

ای نزديک... - پرنده آبي

http://parandeh_abi.persianblog.ir/post/310

در نهفته ترين باغ ها. و اينک شاخهء نزديک! از سر انگشتانم پروا مکن. در بی تابی انگشتانم ،. وسوسه چيدن در فراموشی دستم پوسيد. دورترين آب ريزش خود را به راهم فشاند. پنهان ترين سنگ، سايه اش را به پايم ريخت. و من شاخه نزديک! از آب گذشتم ، از سايه به در رفتم. غرورم را بر ستيغ عقاب آشيان شکستم. به پای تو مانده ام. ساعت ٥:۱٤ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٥ شهریور ،۱۳۸٥. تگ ها : وبلاگ. پروفایل مدیر : maryam. یکشنبه ٥ شهریور ،۱۳۸٥. به که بايد دل داد؟ هديه ای از تو فرستاد. تو از يادم نمي روي. درد دل های من. يادی از خاطرات گذشته.

ever-green.persianblog.ir

مـا هیـچ ... مـا نگـاه

http://ever-green.persianblog.ir/1385/12

ما هیچ . ما نگاه. 1587;ه‌شنبه ٢٩ اسفند ،۱۳۸٥. وقتی پرستو به خانه بر می گردد . چقدر خوشحالم كه مي نويسم! خيلي دلم مي خواهد از بهار بنويسم، از خوبي هايش و شايد از مهرباني هايش. اما نمي شود! با تمامي اين حرف ها من هم " روزگار وصل خويش را باز مي جويم" و اين بار مي دانم كه هنوز هم خداوند همراه ترين همسفر من است در اين فرصت كوتاه زندگي . پس من هم جوانه مي زنم در او و شكوفا مي شوم در خود تا همواره براي او باشم تا هستم . اي ابر بر من ببار و اي آفتاب بر من بتاب تا من خود بهاري ديگر شوم. شب پاياني سال 1385 خورشيدي.

ever-green.persianblog.ir

مـا هیـچ ... مـا نگـاه

http://ever-green.persianblog.ir/1386/4

ما هیچ . ما نگاه. 1580;معه ٢٩ تیر ،۱۳۸٦. در امتداد زندگی . و همهی مشگل من. بهر حال با تمام همه این نگرانی ها من هنوز زنده ام . هنوز فرصت دارم . هنوز خوشحالم که خدا مرا آنقدر دوست دارد که این فرصت را از من نگرفته است . و مثل تمامی روزهای تولدم خوشحالم . خوشحالم که هنوز می توانم برای آرزوهایم تلاش کنم . شاید خوشحالم که پیر شده ام! و اصولا بی بهانه خوشحالم . گابریل گارسیا مارکز " در کتاب " عشق در زمان وبا " می نویسد:" بعد از مرگ برای استراحت خیلی وقت خواهم داشت ولی عجالتا مرگ که جز برنامه هایم نیست.". 1662;...

ever-green.persianblog.ir

به بهانه امروز ... - مـا هیـچ ... مـا نگـاه

http://ever-green.persianblog.ir/post/96

ما هیچ . ما نگاه. 1662;نجشنبه ٢۱ خرداد ،۱۳۸۸. به بهانه امروز . صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است. که در انتهای صمیمیت حزن می روید. در ابعاد این عصر خاموش. من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد. و خاصیت عشق این است. بیا زندگی را بدزدیم آن وقت. میان دو دیدار قسمت کنیم. بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم. بیا زودتر چیزها را ببینیم. ببین عقرباک های فواره در صفحه ساعت حوض. و باران تندی گرفت. ترا د...

ever-green.persianblog.ir

مـا هیـچ ... مـا نگـاه

http://ever-green.persianblog.ir/1386/7

ما هیچ . ما نگاه. 1580;معه ٢٧ مهر ،۱۳۸٦. پاييز . بودن . نبودن. پاييز را دوست ندارم. اين روزها خيلی به پاييز فکر می کردم.اينکه دوستش دارم. يا ندارم. و البته بيشتر دنبال اين بودم که چرا پاييز را دوست ندارم و حتی گاهی از آن منتفرم. اما نميدانم برای چه. شايد برای اينکه تکليف خودم را با پاييز يکسره کنم. و يا تکليف خودم را با خودم . اما اما اين جاده ها مسافر می خواهند و مسافر همراه و همراه هم همنفس و تو در بغض بی نفس بی همنفسی سکوت می شوی. سکوت سکوت و پای سست می کنی از رفتن . پيام هاي ديگران . پيام هاي ديگران .

eli21.persianblog.ir

نفس عمیق - دریچه

http://eli21.persianblog.ir/post/86

I writing . for u. بالاخره یه نفس عمیق. یه ذهن که هر جوری بود و می شد خالیش کرد. خالی شد . فعلا خالیه. برای اومدن و گفتن و نوشتن و خلاصه هزار تا حرف در هم برهم .اومدم. گاهی وقتا همه چیز برعکس می شه خیلی ساده. گاهی وقتا همیشه یه چیزایی سرجاش نمی مونه. اصلا بهتره راحت بگم من هنوزم گاهی درگیر چیزایی می شم که خیلی سعی کردم. با قرص درست نمیشه. یا حتی اینکه خودتو به هر راهی بزنی . هست. اینجور وقتا فقط باید سمتش بری به جای فرار. قالب جدید وبلاگ پيجك دات نت. Design by : Pichak.Net. Make your own Glitter Graphics.