palebluedot.persianblog.ir

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - ضربه های ِ پس گردنی؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/156

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. ضربه های پس گردنی. این که بدونی میخوای چه کار کنی یا این که بفهمی داری چه کار میکنی. این که بدونی چی میخوام یا این که بفهمی چی میگم. من فقط از تعبیر های سوء این دنیای همگانی. از این نشخوارهای هدفمند احمقانه. از این به واژه پیچیدنهای به ظاهر معنادار خسته ئم. دنبال کسی بگردیم که تفاوت رو احساس کنه؟ بیهوده تر از من، همهء نیشخندهایی ئه که به گذشتههای هرگز ندیده میزنم. میشه مرگ رو توی چشم من ببینی؟ میشه بیرون از غسالخانه هم دستهام رو بشوری از این همه رنگ؟

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - فقط یک کمی حرف بزنیم؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/157

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. فقط یک کمی حرف بزنیم. همین جور که کف دستت نشسته ئم، آرزوهات را توی گوشم بگو. باد که بیاید من هم چرخ میخورم میروم سراغ ابرها. یک شب بارانی با هم گل یا پوچ بازی میکنیم. فرقی نمیکند مشتت را کجا باز کنی! تا خود صبح توی آغوشت میبارم. بعضیها را به اسمشان میشناسند. بعضی را به رسم. بعضی را به وصف. مرا به وصفم بشناسید. که: اسم هم دارم. رسمم یک رنگیست، ناشناخته مانده. میشود موهایم را بهم بریزی بعد مرتب شان کنی ؟ نقطه ی آبی کمرنگ. راوی قصه های نهان.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - از بیرون ِ کافه میو سیاهه داشت همین‌جوری صداش می‌کرد؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/163

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. از بیرون کافه میو سیاهه داشت همینجوری صداش میکرد. حرفه ش فکر کردن بود. تو یه دنیای دیگه، همه ش فکر میکرد. مردم کوچه و بازار فکراشو میخریدن به جاش گلگاوزبون و نگاه و توقع میدادن بهش. با اینا زمستونو سر میکرد. حرفه ش فکرکردن بود، تفریحش معاشقه با دود سیگار. حرفه ش رفتن بود، تفریحش معاشقه با جاده. حرفه ش سخنوری بود،تفریحش معاشقه با کلمات. حرفه ش عاشقی بود، تفریحش معاشقه با لحظه ها. حرفه ش معاشقه بود. روسپی شهرشون بود! بعضیها را به اسمشان میشناسند.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - تو ماه ِ آسمون باش؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/164

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. تو ماه آسمون باش. کاشکی ئم من یه آسمون بودم، پر از ستاره. روزها ستارههام رو پشت خورشید پنهون میکردم. شب که میشد آدمها ستارههام رو میشمردن تا خوابشون ببره. بعد یکی از ستارههام رو میدادم به تو تا براش اسم بذاری. پادشاهش باشی. مثلن اسمش رو بذاری بی پنجائو دو. یا نمیدونم چه اسمی میذاشتی حتا. یه آسمون بودم که یه ستاره ای تو دلم بود که فقط مال تو بود. بعضیها را به اسمشان میشناسند. بعضی را به رسم. بعضی را به وصف. مرا به وصفم بشناسید. که: اسم هم دارم.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - طبق ِ اصل ِ لانه کبوتر؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/160

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. طبق اصل لانه کبوتر. اصلن هرچی دست توی دنیا هست مال من. هیچ قانع هم نیستم. پلک زدن هم نداریم. مگر چند نفر توی یک دنیا میشود جا داد؟ دست های همهشان سهم من باشد آسمان مگر به زمین میرسد؟ چشمهام را ببندم، دستهایت سهم من باشد که به جایی برنمیخورد! دنیا را به حساب خودت بچین. بعد، همهء دستهایت سهم من. بعضیها را به اسمشان میشناسند. بعضی را به رسم. بعضی را به وصف. مرا به وصفم بشناسید. که: اسم هم دارم. رسمم یک رنگیست، ناشناخته مانده. نقطه ی آبی کمرنگ.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - در تن ِ من، متن ِ تمنای ِ تو؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/167

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. در تن من، متن تمنای تو. دخترک زیبا بود. مثل شاهزاده خانمهای توی قصه، بکر و مقدس و زاینده بود. روی تنش مخمل ابر داشت، توی دلش قصر رؤیا. از آنهایی که همهء پریهای توی قصه میسازند و میخوابند آن بالا، به انتظار بوسهء شاهزادهای. به سالیان دراز، قصری ساخته بود روی تنش. با دروازههای بزرگ و برجهای بلند. راهروهای پیچ در پیچ و پلکانی رمزآلود. یک جایی هم درست روی قلبش، در کوچکی داشت. و کلیدش را به دست مردی سپرده بود، که هیچ از او نمیشناخت. بعضی را به رسم.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - او یک فاحشهء روشنفکر ِ کتاب‌خوان ِ دست‌نیافتنی بود؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/168

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. او یک فاحشهء روشنفکر کتابخوان دستنیافتنی بود. کنارم بخواب. رازهای سر به م هرت رو برام بگو. بخواب و هزار و یک ستاره بشمار. بخواب و به چشمهام گوش بده. گوش بده و من برات قصه بگم. تو سینهء هر دختری، سه تا صندوقچه هست. سه تا صندوقچه توی همدیگه. توی صندوقچهء او لی دلش رو گذاشته، توی صندوقچهء دوم تنش رو، و توی سومی چشمهاش. اون عمق دست نیافتنی چشمهاش. هیهات! از زمانی که دختری در صندوقها رو برای مردی باز کنه. هیهات از اون مرد. از روزگار اون مرد. بعضی را به رسم.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - سرم را بگذار سمت ِ شمال ِ شرقی ِ آغوشت؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/174

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. سرم را بگذار سمت شمال شرقی آغوشت. بعضیها را به اسمشان میشناسند. بعضی را به رسم. بعضی را به وصف. مرا به وصفم بشناسید. که: اسم هم دارم. رسمم یک رنگیست، ناشناخته مانده. میشود موهایم را بهم بریزی بعد مرتب شان کنی ؟ نقطه ی آبی کمرنگ. راوی قصه های نهان.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - تو که بارونو ندیدی...؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/170

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. تو که بارونو ندیدی. بش میگم جون دلم! اینجا داره میباره، اونجا پس از بارونه. صدا میکنه: خانوم کوچیک هوووو! چارقدمو رو سرم جا به جا میکنم، میگم جانم آقا، جانم. طعم شاتوت پ ر میشه تو دهنم. میگم آقا غروب که رفته بودی جنگل، یه دختر با لباس کاغذی ندیدی؟ سبد از دستش نگرفتی؟ اگه نه، پس این طعم شاتوت چیه تنگ بوسههات؟ میخنده میگه خانومم، کوچکم، کاغذ کدومه؟ خیس شدن همه قصهها. خراب شدن! آب برد همه جنگلو. خواب چرا چشمای مست تو رو نمیبره از دل من؟ بعضی را به رسم.

subtle.blogfa.com

اتفاقـن اسم هم دارد - سی و یکم: حال ِ ما خوب است؛

http://www.subtle.blogfa.com/post/154

اتفاقن اسم هم دارد. انگار که شهریور عاشق شده باشد. سی و یکم: حال ما خوب است. دستم را رها کن. من به نظم متقاطع جهان. به آواز دروغین گنجشکها. و به هرچه تنگ شیشه ایست. دستم را رها کن. بگذار خواب هیچ شاخهء باران زدهای. هیچ ترانهای در حسرت تراژدی نماند. ناگزیر از وزش باد. بگذار دیگر محکوممان نکنند. به آنچه به خیال دنیا شعر است. و نظم جهان مرا. به آشفتگی چشمانت انداخته. بعضیها را به اسمشان میشناسند. بعضی را به رسم. بعضی را به وصف. مرا به وصفم بشناسید. که: اسم هم دارم. رسمم یک رنگیست، ناشناخته مانده.