PAXIMA1.BLOGFA.COM

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-107.aspx

حالا که به آن روزها نگاه می کنم می بینم که بیشتر در آینده سیر می کردم تا گذشته و حوادثی را که ممکن بود رخ دهند به تصویر می کشیدم. در شماره ی بعد دلیلش را می گویم ) در همان روز شکست قانون بود که یولا گفت دختری که بغل دستم بوده هم کشوری او است (روس) و به خاطر مقدار زیادی حشیش که همراه داشته توسط پلیس دستگیر شده و 20 روز در زندان های هند بوده، بعد از بیرون آمدن از زندان به توصیه دوستانش به دوره ویپاسانا می پیوندد تا آن روزهای سخت را از درونش بیرون ببرد. و بعد از این چگونه باید باشد؟ ادامه دارد . . .

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-108.aspx

زنگ ساعت 4:30 صبح که به صدا درآمد اولین نفری بودم که به سالن داما (. رفتم و تا پایان دوره که ساعت 6:30 صبح بود در حالت خواب و بیداری بودم. درست روز بعد پاسخ سوالم را گرفتم شاید چون قرار بوده که آنها به من حمله کنند؟ از آنجایی که صحبت کردن ممنوع بود باید از استاد اعظم در مورد این مورد خاص اجازه می گرفتند. در نهایت ساعت 11 اجازه صادر شد. من به همراه یولا و یکی از مربی های مرد که هندی بود راهی مکلودگنج (. پس مرسی میمون ها.". همیشه زندگی پر از شادی، آرامش و هماهنگی داشته باشید. ادامه دارد . . .

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-110.aspx

خانه ای بی خاطره. صندوق های آهنی که به خانه آمدند دیگر باورم شد دارم برمی گردم. روزهای شیرین توی این خانه با تمام افرادی که آمدند و رفتند، داشتند به خاطره تبدیل می شدند. انگار زمانی که می رفتم آن خانه، ناگهان خالی از هر خاطره ای می شد. این رفتن حس های متفاوتی را در من بیدار می کرد. حسهایی مملو از شادی، حسرت، غم، نوستالژی و . . . تهران . تهران . تهران. تهران همان بود و جز چند اتوبان و آب نمایی که در اتوبان مدرس ساخته بودند و بستن چند خیابان و باز شدن راه های جدید فرق دیگری نکرده بود.

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-100.aspx

یادداشت های "کشور هفتاد و دو ملت". تفاوت از زمین تا آسمان است. نوشته شده در دوشنبه ۲۷ اردیبهشت۱۳۸۹ساعت 12:12 توسط پاكسيما.

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-105.aspx

یادداشت های "کشور هفتاد و دو ملت". با یادآوری این حرف ها به ذهن شلوغ خودم فکر کردم. نمی دانستم اگر همانند آن نویسنده، داستانی در این میان به ذهنم آمد با آن چه باید بکنم؟ با باروبندیلمان جلوی در کمپ پیاده شدیم. کافه ای کوچک آنجا بود که پر از مشتری بود و همه لیوان هایی از چای در دست داشتند و با هم گپ می زدند. پرسیدیم دوره ویپاسانا اینجا است؟ تعداد زیادی از دواطلبان را دیدیم که از نقاط مختلف دنیا آمده بودند. روسیه، سویس، استرالیا، اسپانیا، آلمان، آفریقای جنوبی، آمریکا، انگلیس، هلند، هند و البته ما از ای...

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-99.aspx

یادداشت های "کشور هفتاد و دو ملت". به کجا چنین شتابان؟ این روزها خبرهای خوب زیاد می شنوم. فارغ التحصیلی دوستان، دفاع پایان نامه، تحویل دادن نمونه آخر کار، انتظار برای شنیدن تایید استاد و در نهایت تمام شدن کار. در کدام دانشگاه درس بدهند؟ به کجا بروند و اصلا چه می شود؟ آیا می توانند محیط آرام و دوستانه اینجا را به راحتی رها کنند و وارد ایران شوند با هزاران مسئولیت، آینده شغلی نامعلوم ، عدم امنیت شغلی و هزار چیز دیگردست و پنجه نرم کنند؟ تا کجا می شود درس خواند؟

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-114.aspx

همیشه وقتی می نوشتم، برق شادی را در چشمانت می دیدم. اما از ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ تا روزی که زنده ام دیدن دوباره آن برایم محروم شده است. حالا دیگر برای دیدن چشم ها و لبخندت باید عکسهای یادگاری را مرور کنم. می دانم که خط خطش را می خوانی و باز چشمانت برق می زند. نوشته شده در شنبه ۲۴ اردیبهشت۱۳۹۰ساعت 2:50 توسط پاكسيما.

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-117.aspx

کشف طلا، نقره و پول در اتاق استاد معنوی. را در اخبار شنیدم. خوشبختانه در این سال ها، این موقعیت برایم پیش آمد که. چند روزی را در معبد سای بابا بگذرانم. معبد در روستایی کوچک به نام. پوتاپارتی در جنوب هند در ایالت آندرا پرادش واقع شده است. همان جایی که سای بابا در آن متولد شده بود و در سن 14 سالگی ادعا کرد تجسد شیردی سای بابا. یکی از استادان معنوی هندو بود که در اوایل قرن بیستم در. در ده شیردی زندگی میکردهاست. دارشان (دیدار الهی) به سالن. سالگی تخمین زده بود. چاپ در روزنامه روزگار. شنبه 4 تیر 1390.

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-103.aspx

نگاهی به کتاب " بماند". اثر بهناز علیپور گسکری. تنها جستجو است که می ماند. از 9 داستان کوتاه تشکیل شده است که در ظاهر دو دنیای متفاوت را به تصویر می کشد. دنیاهایی با آدمهای مشابه که در جوامعی متفاوت زندگی می کنند و تنها فرقشان در سنت ها، فرهنگ و آدابی است که در آن رشد کرده اند. کشف معمای قتل در "مرده ها دروغ نمی گویند؟ جستجوی هویت فردی در" انتخاب شیطان". چرایی مرگ مرد جوان در " سنگواره". دختری که به دنبال داستان خودکشی مادرش در " کوررنگ. است و کاوش برای یافتن علت خودکشی یاسمینا در "زنی از جنس مس. خواننده...

paxima.blogfa.com

پاكسيما -

http://www.paxima.blogfa.com/post-104.aspx

یادداشت های "کشور هفتاد و دو ملت". سال ها گذشت به ایران آمدم و باز این واژه را از اطرافیان و دوستان اهل قلم شنیدم. هر چه می گذشت انگار ترسم کمتر می شد. شاید یکی از موهبتهای تنها زندگی کردن این است که مجبوری با محیط پیرامونت کنار بیایی و خیلی ترس ها و نگرانی ها را کنار بزنی. انگار زنگ رفتن به صدا در آمده بود و دیگر چیزی دست من نبود. همه نشانه ها می گفتند. همیشه زندگی پر از شادی، آرامش و هماهنگی داشته باشید. ادامه دارد . . . نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ تیر۱۳۸۹ساعت 21:24 توسط پاكسيما.