mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9011.aspx
ميان اين همه شلوغي. در اين روزهاي به غايت گيج كننده خلسهوار كه من عادت چنداني به تحملاش ندارم (و درستش ميشود اينكه من عادت به هيچ چيز ندارم) و از قضا نميدانم چه اجتماع ضديني رخ داده كه از خستگيهاي هر روزهام رضايت دارم و شيريني بي استدلالي در كامم احساس ميكنم. وسط اين شلوغيهاي بي سر و ته. مسئله مجهول ديگري است كه بيپاسخ ميگذارمش. پاي در دنياي بيرنگ من گذاشتي! حالا ميان اين شلوغيهاي گهگاه نگران كننده شيرين زمخت بدقواره، از بودنت. اما خوشحالم كه هستي! بيهيچ دليل و منطقي. نوشته شده در ۹۰/۱۱/۳۰ساعت توسط سمانه.
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9112.aspx
رفتیم آزمون دکتری دادیم و آمدیم! محل برگزاریش که پای کوه! همچین دماغت میخورد به کوه! آن هم لای زمستان جاماندهای که یادش افتاده تازه 18 اسفند خودنمایی کند. نزدیک بود چند بار ماشینم لیز بخورد! برگه نظرسنجی و سوالی مسخره که آیا با تاسیس دانشگاههای دخترانه موافقید! گزینه نه موافق نیستم هم ندارد! همینطور نسل دارد نابود میشود کودنها. اوضاع را از این که هست کثافتتر نکنید! گفتند با صلوات بر روح فلانی و سلامتی بهمانی جلسه را شروع کنید که جیک هیچکس درنیامد! سوالات روش کمرشکن بود. که بگویم سوالات روش کمرشکن بود!
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9101.aspx
نارنجی پوش رویای من بود که گاهی دوست دارم آن لباس نارنجی را به تن کنم و در سکوت مطلق این شهر همیشه خواب خیابانهای خالی از آدم را جارو کنم. نارنجیپوش: حس مبهم تنهایی و من و خیابان و دسته بلند جارو و حتی نگاه سنگین و بیتفاوت رهگذران. نارنجیپوش میگفت که تو پیش از هر چیز یک انسان هستی. ملاک تقواست و نه پست و مقام و مدرک فلان دانشگاه و منزلتهای توخالی اجتماعی! نارنجیپوش میگفت که انسانیت محکمترین دلیل خلقت بشر بود که این روزها بوی گندیدگیاش زمین که نه آسمان را هم به کثافت کشیده است. خردادی هستم یا نیستم؟ برای ...
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9104.aspx
اینها رو فقط تو بخون. همیشه برایم سخت است که رودررو و مقابل چشمان تو. بنشینم و از چیزهایی بگویم که روی دل و جانم سنگینی میکنند. حتی با آن سیم نازک مخابراتی هم نمیتوانم مقابل طنین بینظیر صدایت. برای همین مجبور میشوم که پناه آورم به این دنیای پر از خیال و مجاز. الان اما گفته های بسیاری روی اتمسفر مغزم بالا و پایین میروند که مجالی برای اشاعهشان ندارم.آنها را میگذارم برای بعدها. هر چند جنس این سنگینی بر قلب من. دنیایی از تضادها و تغیرهاست. جنس این سنگینی برای تو. خورد شدن و شکستن. درمانده و شرمنده همیشگی.
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9210.aspx
برگرفته از گفتههای یک دوست. نه در پی برهانی بود! نه چه و چه و چه. نمیتوانست بگذرد و رها شود و برود پی کارش. نمیتوانست. پ ن: هر گونه کپی رایت بدون ذکر نام منبع، پیگرد قانونی سر پل صراط و دادگاه قیامت را دارد. نوشته شده در ۹۲/۱۰/۱۸ساعت توسط سمانه. بنویس/ با قلمهایی/که عریان و بیپروا /میرقصند. در سپیدی سکوت رهاشده. پایگاه نشریات الکترونیکی دانشگاه تهران. Online communication studies resourses. نشریه جامعه شناسی ایران. سایت رسمی مرکز مطالعات و ارتباطات رسانه ای همشهری. گاه نوشت یک خبرنگار (مریم گلی).
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9111.aspx
من شریک دلهرههای تو :(. به تو فکر میکنم! و دقایق کسالت وار و نفرت انگیزی. که عادت نداری به تازگی شان. به تو فکر میکنم! و به طعم گس دورماندن بلاجبارت. کاش زودتر درهم بشکند وحدت ثانیههای وحشتبار. نوشته شده در ۹۱/۱۱/۱۱ساعت توسط سمانه. بنویس/ با قلمهایی/که عریان و بیپروا /میرقصند. در سپیدی سکوت رهاشده. پایگاه نشریات الکترونیکی دانشگاه تهران. Online communication studies resourses. نشریه جامعه شناسی ایران. سایت رسمی مرکز مطالعات و ارتباطات رسانه ای همشهری. گاه نوشت یک خبرنگار (مریم گلی). سایه پروانه (ماه من).
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9008.aspx
سر سفره تو نشستن جنم میخواهد، جربزه میخواهد، اصلا مرد میدان میخواهد. سر همین سفره است که عقیل رسم برادری میشکند و در صفین مقابل تو به صف میایستد. سر همین سفره است که طلحه الخیر و زبیر پسر عمات، کجراهه جمل پیشه میکنند. سر همین سفره است که میثم خرمای خوب و بدش را در هم میکند تا مبادا میان بندگان خدا تفرق اندازد.*. سر سفره علی از هفترنگی نان و بوقلمون ابوسفیان و معاویه خبری نیست، سفره علی سه قلم جنس بیشتر ندارد : نان و خرما و عدالت. آن هم به دانه های خرما؟ پس معیار تقوا چه میشود؟ آنگاه خرماها را درهم میکنند.
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9105.aspx
عشق سیب. تو. دلدادگی با تو پیشه من است. جرم باشد و نباشد. سیب که بشود کفاره گناهم را داده ام. نوشته شده در ۹۱/۰۵/۲۷ساعت توسط سمانه. به مهربان دوست داشتنیام. به پاس صبوری اهوراییات. که خودت را هم به وجد آورده. به پاس گذشت و بزرگواریات. که عادت کردی به گذشتنهای اجباری. که تحمل میکنی همه ناملایمتیهایم را. نوشته شده در ۹۱/۰۵/۱۵ساعت توسط سمانه. آخر یه روز شیعه برات ضریح میسازه. با احترام به شما که محترمترین موجود آفرینشید. جسارت میخواهد در محضر شما ایستادن و از غصههای دنیوی نالیدن. باور بفرمایید من بنده پ...
mehrparvarieizad.blogfa.com
قصه شب
http://www.mehrparvarieizad.blogfa.com/9106.aspx
فیدان خانم الگوی من. سریال عشق و جزا هم روزهای آخرش است. دوست میداشتم این سریال رو. یک جوری همه چیزش برام جذاب بود. لباسهای یاسمین، چهره جذاب پلین، وقار و متانت طبع چیچک، صبوری یاسمین و آستانه شکیبایی و استقامتش در برابر مشکلات،اقتدار و آتوریته موجود در عمل و رفتار شاهنور خانم، رفتار صمیمانه و پر از احساس و عاطفه ساواش با یاسمین و. آن زمان بود که فیدان نقش یک مادر واقعی را بازی کرد و بیتوجه به آبروی خانوادگی همسر خائنش، شروع کرد به داد و فریاد و بیقراری برای فرزندش که هم مدرسه را ترک کرده بود هم خانه را&...