playscoff.blogfa.com

ghasem41.blogfa.com

گزاره های نمایشی و داستانی

http://www.ghasem41.blogfa.com/1392/09

گزاره های نمایشی و داستانی. نگارش سریالی فیلم نامه،رمان و.پاورقی های وبلاگی. با چشم های ننه گلنار(7/3). گذشته در پیش، قدم به سرداب زمان گذاشتم. بین نماز مغرب و عشا بار دیگر به عزم گفت و گو با یل گوشی تلفن را برداشتم. آه باز هم تویی؟ میان خنده ای عصبی پرسیدم:. از کی تا حالا مرغ مقلد به تلفن جواب می دهد؟ از وقتی که میمون ها تلفن می کنند! او به کوری چشم تو سر و مر گنده همین جا نشسته. اما دیگر نمی خواهد تو را ببیند یا صدایت را بشنود. خودت فریاد بکش تا بشنود. از صدای من نمی توانی مایه بگذاری! آخ و زهر سوسک!

ghasem41.blogfa.com

گزاره های نمایشی و داستانی

http://www.ghasem41.blogfa.com/1392/08

گزاره های نمایشی و داستانی. نگارش سریالی فیلم نامه،رمان و.پاورقی های وبلاگی. با چشم های ننه گلنار(4). با اشاره به بارانی ام افزود:. پیش از آن که پاسخی فراخور حال او از دهانم خارج شود به حضور خواهرش در خودرو پی بردم.درست پشت سر او نشسته و با جثه کوچکش کاملا نامرئی شده بود.یل از سکوت ناگهانی ام بهره جست:. در سمت راست را از داخل باز کرد و آمرانه گفت:. سوار شو ج ع ل! رودونا را سر کوچه دبیرستانش پیاده می کنم بعد با هم می رویم سر گور اجدادت! رودونا با صدای بم خود فریاد زد:. نجابت همان ابلهی است؟ این از بدبختی ...

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین

http://www.dordanetanz.blogfa.com/1393/06

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. یکی از جوان های رعنای فامیل نزد ما آمد و گفت من و دو رأس! از رفقا سه تایی به سفر شمال رفتیم و خیلی حال کردیم. حالا می خواهیم برای نوشتن سفرنامه به ما کمک کنی.ما هم مشروح جریان آن سفر کذایی را از او مطالبه نمودیم و هنگامی که از صورت اعمال این میرملنگ ها آگاه شدیم با متانت تمام فرمودیم:شما باید سه خرنامهبنویسید نه سفرنامه! اما این جواب سربالا مانع از آن نمی شود که برای سفر خودمان به شمال سفرنامه بنویسیم! اما نشانه ی دیگری که از سعادت ملت خداجویمان مشاهده...

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین

http://www.dordanetanz.blogfa.com/1393/04

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. امروز می خواهیم از پیر و مرادمان آقا فتح الله،صحبت کنیم که مختصر و مفید صدایش می. که البته اسم بی مسمایی هم نمی توانست باشد آخر نمی دانید که این. ناف ندوخته چه مؤمن نابی بود! بلایی بود این بشر شیطان کش! حتی برای اقامه ی نماز صبح هم به مسجد محل می رفت. ظهر و شب که مسجد شلوغ. تر بود به موعظه ی خلایق هم می پرداخت. تکیه کلامش این بود: جهنم چه بد جایگاهی. و بهشت برین آرزوی من است! و استدلالش این بود که: بهتر است آدم روزی. شق اول می دید. نمی دانید چه قدر.

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین

http://www.dordanetanz.blogfa.com/1392/12

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. یک سفر درون شهری! صبح زود با این هول و ولا که مبادا سر وقت به پایانه ی مسافربری نرسم بسم ا. گویان از خانه زدم بیرون.مثل همیشه در ایستگاه مثلا مبدأ فقط یک اتوبوس ایستاده بود.صف حلقوی مسافران معلوم نمی کرد سر و تهش کجاست.بالاخره باید یک جایی نگین این حلقه می شدم! و آماده شنیدن اعتراض با ادبیات های متنوع هم بودم! اما انگار کسی زیاد حال غرغر نداشت! آقا برو ته صف! آقا ته بدم خدمتتون؟ جایی برای بند شدن پیدا نمی کردم.همه عقب و جلوی خود را می شناختند! رفته رفت...

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین

http://www.dordanetanz.blogfa.com/1393/05

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. نشانه ی لزوم تفکیک جنسیتی در خلقت آدم. این روزها عده ای بی خبر از خدا و پیغمبر به مسئولان غیرتمندمان گیر سه پیچ می دهند که. چرا طرح اسلامی تفکیک جنسیتی را در نهادهای ماتحت مدیریت شان اعمال می کنند.این افراد. مغرض غافلند از این که خداوند حکیم در ساختار بدن ما هم این استراتژی غیرتمندانه را به عنوان. شاهد صحیح بودن آن پیاده نموده است! ما در دست هایمان انگشتی داریم به نام شست که به. بزرگ این طور معرفی می کرد:کلیجه،مامان کلیجه،خانوم درازه! حالا این درست که.

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین - گرفتار

http://www.dordanetanz.blogfa.com/post/84

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. خیال کرده اید ملا شعر گفتن بلد نیست؟ من به تب خال تو با بوس گرفتار شدم. دست بیکار تو را دیدم و بیعار شدم! خشک شد غنچه ی لب های من از آتش تب. جای آن دک و دهن صاحب منقار شدم! در مقام پک و پوز و-لب و لوچه نوک و نیش. یحتمل بنده به شمپانزه بدهکار شدم! بس که ترسیدم از آن پوز به هنگام فرار. بی خیال کت و پیراهن و شلوار شدم! من که خط کش شده بودم به خیابان و گذر. دور میدان خودم یکسره پرگار شدم. تو چرا گاز گرفتی لپ گلگون مرا؟ به گمانم پس از آن بود که من هار شدم!

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین - لاطائلات فی تأیید الخزعبلات!

http://www.dordanetanz.blogfa.com/post/82

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. لاطائلات فی تأیید الخزعبلات! ملاجان حکایت جوجه های یک روزه را که به زور هورمون یک شبه مرغ و خروس می شوند شنیده ای؟ یا م ث ل معروف غوره نشده مویز شدن را؟ معلوم است که شنیده ایم! خب این حکایت کودکان معصوم ما هم هست که هنوز با محتوای انسانی خود آشنا نشده از حیث عواطف مذهبی سلمان و ابوذر می شوند در حالی که بنیه ی بینشی آن ها چیزی در حد بوق النصر حکیم است! اصول دین که هیچ از فروع دین هم به ضرب عادت، نماز را مثل بلبل که نه طوطی می خوانند! نه ملا جان نگرفتی!

dordanetanz.blogfa.com

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین

http://www.dordanetanz.blogfa.com/1392/11

کارگاه خندان سازی ملاطنزالدین. طنز دردانه ی درد است. جوانی پریشان و جویای کار. گرفتار اندوه و تحت فشار. کمی مانده تا فکر کبریت و نفت. به یک باغ وحش از سر یأس رفت. و با گردنی کج پر از رنج و درد. به مسئول آن جا سؤال عرض کرد:. که ای صاحب جاه و پست ومقام! ندارید دستور استخ. د .دام؟ جوانمرد پرسید از او این سؤال:. بگو مدرکت چیست صاحب جمال؟ جوان گفت: لیسانس دارم عزیز. و هستم به دنبال کاری تمیز! به اوگفت مسئول دل سوخته:. برایت خدا کیسه ای دوخته! برای تو در جمع ما کار هست. برای تو شغلی سزاوار هست! ول در چمن نکن ز...