naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - تنهایی
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-48.aspx
تنها بیدار باید بود. گاهی تنها باید بود. گاهی که قلب پروانه بر برگهای سوزنی کاج آرام می نشیند. آرام باید بود./. تاريخ یکشنبه دهم دی ۱۳۹۱ساعت نويسنده مهتاب. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم. که گل در عقد زنبور است ولی . ولی سودای بلبل دارد. و پروانه را هم دوست می دارد.
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - روز پدر
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-53.aspx
دستان خشن پدرم به لطافت باران بود. و قلب مهربانش به گرمی آفتاب. اما چه سود که دیگر بارانی بر سرم نمی بارد و آفتابی وجود سردم را گرما نمی بخشد. این روزها عجیب دلم تنگ شده است. بغضم با تلنگری میشکند. فقط یاد است و خاطره . هیچ هدیه ای نیست که تقدیمت کنم. تاريخ پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت نويسنده مهتاب. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم. که گل در عقد زنبور است ولی . ولی سودای بلبل دارد. و پروانه را هم دوست می دارد.
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - نیستها و هستها
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-43.aspx
خدا یا چه می توان کرد وقتی که نه نیستهای ما آنچنانند که باید و نه هست های ما. کاش روزی به نام روز مبادا در تقویممان بود، بی تو هر روز ، روز مبادا است. بی تو نه بوی خاک نجاتم داد ، نه شمارش ستاره ها تسکینم . چرا مرا از خواب کودکیم صدا کردی. کاش زبانم زندانی عقلی نبود که درک نمی کند زمانهای بی قراریم را . کاش دلم زندانی سینه ای نمی شد که هیچگاه تو را نمی فهمد. و ای کاش خودم هیچگاه به تو دل نمی بستم . دیروز می خواستم بگذرم از تو ، از هر چیز که تو را به یادم می آورد ، ولی نشد. که بمانیم و عذاب بکشیم .
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - دنیا ؟؟؟
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-45.aspx
وقتی سر از خاک بیرون آوردم آنقدر حیرت زده بودم که حتی نمی دانستم راه را چگونه طی کرده ام ، در گوشم فقط صدای تو را شنیدم ، که بلند شو . پاهایم سست و نا توان بود و من زندگی را شروع کردم. چیزی درون سینه ام بود . می تپید. صدای قلبم بود که هر روز تندتر و تندتر می شد. هر روز دلم بلندتر از روز گذشته تنهایی را فریاد می زد. عشق هر روز با من بزرگ می شد و دلهره و اضطراب هر روزه با من بود. دلم زندانی عشق غریبی بود ، عشقی که نمی دانم کی دلم را تسخیر کرد و به اسارت برد. تا اینکه خودم را هم گم کردم. کجا بودم نمی دانم!
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - من آن قدر ...
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-42.aspx
من آن قدر . نمی دانستم که برای دوست داشتن دانایی. باید رو به دعای آیینه یا امید آب. آهسته از تشنگی این ت نگ شکسته سخن گفت. یک جای خیلی دور. دریای داغدار مرغان مهاجری است. که همین نزدیکی ها. رو به امید آب و دعای آیینه رفتند و. دیگر باز نیامدن . دارم با شما از احتمال حادثه ها سخن می گویم. شما ماهیان کوچک دریا ندیده نمی دانید. این خانه ، این کوچه ، این جهان بی جواب. حتی دست کمی از دل تنگ این ت نگ تشنه ندارد . و حالا می گویید چه کنیم؟ راه بیفتیم و از داغ دریا. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم.
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - یافتن
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-44.aspx
به دنبال واژه ها نباش. کلمات فریبمان می دهند. وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود. فاتحه کلمات را باید خواند. تاريخ چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۱ساعت نويسنده مهتاب. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم. که گل در عقد زنبور است ولی . ولی سودای بلبل دارد. و پروانه را هم دوست می دارد.
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی -
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-55.aspx
پدرم بارش باران خدا بود. /. تاريخ جمعه سی ام آبان ۱۳۹۳ساعت نويسنده مهتاب. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم. که گل در عقد زنبور است ولی . ولی سودای بلبل دارد. و پروانه را هم دوست می دارد.
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/9404.aspx
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﻠﺐ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ . ﻣﺸﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ . ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺎﻧﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺎﺩﻭﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻧ ﺤﯿﻒ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﻠﺒﻢ! ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﺤﯿﻒ! ﮐﻪ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ! ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻭﺯﻡ! وقتی ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ . ﭼﻨﮓ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻪ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ . ﻣﻮﺝ ﻣﻮﺝ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ . ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﺤﯿﻒ. تاريخ جمعه بیست و ششم تیر ۱۳۹۴ساعت نويسنده مهتاب. خبر از دلهره هایم داری؟
naghmeyesharghi.blogfa.com
نغمه ی شرقی - نگفتمت اصلا
http://www.naghmeyesharghi.blogfa.com/post-47.aspx
لزومی ندارد چیزی از چراغ و ستاره پنهان کنی. برو پیاله ات را پیدا کن. می گویند قرار است سهمی از سایه روشن رود را به خانه بیاورند. یعنی به اینجا . اینجا خانه ی شما نیست؟ تاريخ دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱ساعت نويسنده مهتاب. زمین جای قشنگی نیست. من اهل زمینم خوب می دانم. که گل در عقد زنبور است ولی . ولی سودای بلبل دارد. و پروانه را هم دوست می دارد.