nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1390/02/02/post-90
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. جمعه 2 اردیبهشت 1390. باز هم ساعت هفت. با امروز هفت ماه است. یک سبد گل سرخ. برای دختر همسایه هدیه می آورد. که هنوز بعد ماه ها. گلها را نثار پلکان خانه همسایه می کند و آرام. رهگذری که شعر می خواند و خیس از هجوم اشک هایش. و هنوز نمی داند. دختر زیبای همسایه در ایوان پشتی خانه. برای کودکش لالایی می خواند. ردپاهای به جا مانده از. رد پاهای شما [6].
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1389/08/23/post-86
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. یکشنبه 23 آبان 1389. شهریار کوچولو گفت : بیا با من بازی کن نمیدانی چقدر دلم گرفته. روباه گفت :نمیتوانم باهات بازی کنم .هنوز اهلیم نکرده اند آخر. شهریار کوچولو پرسید : اهلی کردن یعنی چه؟ روباه گفت : چیزی است که پاک فراموش شده.معنیش ایجاد علاقه کردن است! و این قسمت را دوباره و دوباره می خواندم. روباه گفت : هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد! فرق می کرد . چقدر ا...
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1390/12/18/post-91
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. پنجشنبه 18 اسفند 1390. لطفا خودتو به مردن نزن! شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. نرمش کن. بدو. کم غذا بخور. زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن. هرچندوقت یک بار نقاشی بکش. در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن. سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن. بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن. شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس. به دوست های قدیمیت تلفن بزن. آنقدر صبور...
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1392/12/18/post-92
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. یکشنبه 18 اسفند 1392. یک هفته به عید،. یه چیزی توی این سینه چنگ می زنه. تو این سالهایی که بی تو گذشت، دارم با خودم از تو حرف می زنم. یه مشت گل میارم سر خاک تو، که تو حس کنی دنیا تو مشتمه. دوباره به خوابم بیا تا منم حس کنم وجودت عینه کوه پشتمه. ردپاهای به جا مانده از. رد پاهای شما [0].
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1389/07/27/post-83
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. سهشنبه 27 مهر 1389. به تو دل می بندد. و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض. تا بیاید از راه ، از خم پیچک نیلوفرها. روی موهای سرت بنشیند. یا که از قطره آب کف دستت بخورد. همه معنی یک زندگی است. نسیم اینجا رو کلیک کن. فقط یه کم صبر کن). پن: چون این وبلاگ رو دوست داری، برات اینجا تولد گرفتم .خیلی. امیدوارم سال دیگه که برگشتی بازهم تولدت رو باهم جشن بگیریم.
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1389/07/24/post-82
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. شنبه 24 مهر 1389. پی نوشت: پر از پی نوشتم. ردپاهای به جا مانده از. رد پاهای شما [2].
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1388/11/15/post-81
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. پنجشنبه 15 بهمن 1388. آشنایی من و تو یک شراره ی مختصر بود. که در تکاتک، ثانیه شمار ساعت تو. به گذشته ها پیوست. آشنایی من و تو. یکی ترانه ی دلنشین بود. که در کوتاهترین صفحه مدور. به خش خش خوره وار تنهایی. آشنایی من و تو. یکی باران اندک بود. که خواب پنجره ی اتاق. هیچ شاعری را نیافت. آشنایی من و تو. یکی پرنده ی کور بود. که هی به در و دیورا می خورد. آشنایی من و تو.
nesfe.blogsky.com
* همه چیز از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادته*
http://nesfe.blogsky.com/1388/10/08/post-80
کبوتری به دنبال معشوق. پسری با کفش های کتانی. سهم من از بوسه ی باد. قاصدک و حکایتی دیگر. جاده اش یکطرفه است. دغدغه های ثبت شده. حتی اگر بهار نیاید. سهشنبه 8 دی 1388. تو را نمی دانم. اما اولین نگاه من به تو. نه از سر مهر بود. و نه در زیر ماهتاب،. و روزگار بارها و بارها. نگاه ما را در هم آمیخت. تا به تو بیاندیشم. از سر اندیشه و عشق تو را نگریستم. هر چند که دیگران. معنی این نگاه را نفهمیدند. امروز مرور می کنم آن روزها را. و یقین دارم بسیاری همچون من. نیازمند این نگاه به زندگی هستند. ردپاهای به جا مانده از.