qaribeye-ashna.blogfa.com

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - مرداب

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/89/مرداب

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. امروز صبح مثل تمام صبح های ۲۰ سال گذشته ، من و بغض کهنه ام خیابان های این شهر غمزده را گز می کردیم و من از خودم می پرسیدم که تا کی به دنبال کسی که شاید فقط کمی. شبیه به تو باشد به هر دری چنگ خواهم زد. تا کی؟ نمی دانم عاقبتم چه خواهد شد؟ عاقبت من و این تنهایی عمیق! تویی که هر چه تنهایی ، هر چه غم ، هرچه بی کسی دارم از توست. از رفتنت که بی من بود. کاشکی عشقمان به تقدسی که داشت نبود هرگز! ای بودن چه دردی است.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - تردید

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/86/تردید

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. واژه ها را می پیچم. طغیان می کنم هذیانی دیگر. و باز گره می زنم. که گذر کنی سویم. درهم روند حتی بی ثمر. سالهاست هر گرهی که باز می کنی. هرچه می توانست شکوفه زند. و قسم که درد. و گره می زنم ،. و باز گرهی دیگر. پر تردید می نگرم. هیچ اتفاقی نیفتاده است! پی نوشت : پاسخی از دوست عزیزم "رویا" به نوشته زیبای" استاد محتشم ". نوشته شده در سه شنبه ۲۲ اسفند۱۳۹۱ساعت 15:35 توسط آرزو. Design By : Mihantheme.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - زمان

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/87/زمان

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. تو را آنطور که من زندگی کردم ندید . روزها یکی پس از دیگری خط خورد. برگه های تقویم روی دیوار اتاقم، ریختند یکی یکی. تند تر از برگ های درخت توت حیاط قدیمی تان حتی! 20 بهار برای همه ،. 20 پائیز برای من . زمان برای همه گذشت . روزی که تو رفتی از قصه انتظار من . در آینه نگاهی می کنم ، زیر چشمی ، به چهره ام. شاید کمی چروک خورده خط لبخندم. کاری نمی شود کرد! اما تارهای سفید موهایم را باید کاری کرد. رنگ می کنم گاهی.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - دیر

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/93/جهنم

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. دیر رسیده ام انگار. همیشه لحظه های آبستن عشق چه دیر میمانند! امشب تمام تو را با دلم لمس کردم. با چشمهای بسته گناهی نیست! همیشه چشمها گنه کارند و دلها به بهشت میروند! خودم را به تو نخواهم رساند که طعم مست لبانت را از یاد نبرم هرگز. عشق در نرسیدن ابدی میشود و تو زیباترین تعبیر عشق و شور و مستی من شدی . تو پایان دفتر عشق در من شدی تا ابد و من در ابدیت تو به سوی زندگی میروم . چه دردناک میمیرند چه طولانی! قالب ...

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - بارون

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/91/بارون

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. دلم به اندازه دوووونه دونۀ بارونی که داره می باره برات تنگ شده. باور کنم که تو حس نمی کنی؟ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ آبان۱۳۹۲ساعت 8:59 توسط آرزو. Design By : Mihantheme. گاهی ندانسته از چراها، ناامید از فرداها، خسته از تمام نامردمیها، هیچ نمی یابم که مرهمی بر دردهای کهنه ام باشد. هیچ محرمی نه و هیچ مرهمی. از کودکی های دور آموختم که تنها محرمم خدا باشد و تنها مرهمم قلم. عشق هرگز نمی میرد! هرگز فنا نمی شود!

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - ?why me

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/94/قربانی

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. ای قلم، ای تنها همدم تنهایی های بی پایان من، ای تنها محرم دردهای نا گفتنی ام، بیشتر از هر وقتی شاید اینک به تو محتاجم. آنقدر که تنهایم امروز آنقدر که ناچارم. نمی دانم کجا هستم! نمی دانم اینجا چه می کنم؟ نمی دانم گم شده ام یا گمم کرده اند؟ قلم ای خوب من ، تنهایم امروز . دستم را تو بگیر. صدای خفه شده در گلویم را برسان به خدایی که می گویند در همین نزدیکی است. بگو که " من"خیلی تنها است. نوشته شده در چهارشنبه ۱...

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - 30 سالگی !

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/88/30-سالگی-

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. از بچگیام می ترسیدم از ۳۰سالگی. اینکه وقتی ۳۰ سالم بشه کجای زندگیم؟ اینکه چی ها رو از دست دادم؟ چی ها رو بدست آوردم. یه وحشت خفه شده بود توی عمیق ترین جای ذهنم. حالا ۳۰ و سه سالمه و اصلا نمی دونم کجام؟ یه جای بلند می خواد که واستم و از اون بالا خوووب خودمو نگاه کنم. یه ترازو می خواد که دقیق اندازه بگیره ببینه که اونایی که به دست آوردم می ارزیده به از دست داده هام؟ حالا که آب از سرم گذشته، دیگه نمی ترسم.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - فال آخر

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/90/فال-آخر

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. شاد می شود دلم بعد از این آیا؟ نه نمی شود بی تو ، نمی شود حاشا! از یاد برده این دل خسته. روزگاری که شاد بود و بی پروا. چند عکس پاره از تو دردستم. قاب عکسی شکسته و تنها. کوچه هایی پر از برگ ریزان. و اتاقی به رنگ خاطره ها. این تمام حال من است بی تو. گرد پیری نشسته بر دیوار. و خالی نمانده جای شادبودن. آنقدر غصه بر دلم شده آوار. فال سیگار می گیرم از امشب. که نشد گفته های قهوه و تالوت. شاید این فال آخر من ، شد.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی -

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/92/خیال-تکراری

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. های آرزوهای بر مرکب بادنشسته! های امیدهای زیر آوار جدایی مانده! دستهایم از تجسم خیال فشردن دستهایی دور. چشمهایم از تجسم خیال هر جا دیدنش خسته اند,. خسته ام از تجسم این زندگی خیالی. دل زده ام از این همه دوست داشتن تکراری. دل زده ام از خیال 20 سال زندگی با خیالی که سایه نداشت. از این همه قهر و آشتی خیالی از این زندگی پر هیاهوی بی صدا! طلاق می خواهد دلم،. می خواهد خیانت کند به تکرار پرعذاب 20 سال تجسم.

hamch0baran.blogfa.com

...کاشکی تو خواننده شعرم باشی - صعود بی بازگشت

http://www.hamch0baran.blogfa.com/post/95/فصل-مرگ

کاشکی تو خواننده شعرم باشی. من برای دلم می نویسم تو برای دلت می خوانی و افسوس که او هرگز نمی خواند. دلم برای آواز حکایتهای ناگفته عشقی کهنه ، از لبان مردی خسته از های و هوی زندگی ، که تمام راهها را قدم به قدم از بر است و جای پای قدمهایش امن ترین نقطه قدمهاهایم باشد ، تنگ است. دلم برای همنوردی که با نگاهش امید خستگی ناپذیری در رگم جاری ک ن د ،تنگ است. دلم تنگ است که کسی " نفس کشیدن. را از نو برایم معنی کند. " قدم برداشتن. را حتی، انگار که هر گز به دنیا نیامده ام! انگار که " می شود دوباره به دنیا آمد.