deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://deyremoghaan.persianblog.ir/archive
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. عناوین مطالب وبلاگ دیرمغان. 1740;کشنبه ۱۱ فروردین ،۱۳۸٧. 1587;هشنبه ٢ بهمن ،۱۳۸٦. 1740;کشنبه ۳٠ دی ،۱۳۸٦. 1587;هشنبه ٢٥ دی ،۱۳۸٦. 1740;کشنبه ۱۱ آذر ،۱۳۸٦. 1580;معه ٩ آذر ،۱۳۸٦. 1580;معه ٢ آذر ،۱۳۸٦. 1580;معه ٢ آذر ،۱۳۸٦. 1670;هارشنبه ۳٠ آبان ،۱۳۸٦. 1587;هشنبه ۱٥ آبان ،۱۳۸٦. 1583;وشنبه ۱٤ آبان ،۱۳۸٦. و هفت شهر عشق. 1588;نبه ۱٢ آبان ،۱۳۸٦. 1740;کشنبه ٢٩ مهر ،۱۳۸٦. زیره به کرمان بردن. چرخ بر هم زنم. خبر يار ما بگو. انا لله و انا اليه راجعون. 1583;...
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://www.deyremoghaan.persianblog.ir/1386/2
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. پلاس داران [و خرقه پوشان] بسیارند،. راستی دل میباید، جامه چه سود کند؟ اگر به پلاس داشتن و جو خوردن مرد توانستی گشتن،. خران بایستی که مرد بودندی،. که همه پلاس دارند و جو خورند. پيام هاي ديگران . 1580;معه ۱٤ اردیبهشت ،۱۳۸٦ - رند.
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://www.deyremoghaan.persianblog.ir/1386/3
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. که مرد افکن بود. پيام هاي ديگران . 1583;وشنبه ۱٤ خرداد ،۱۳۸٦ - رند. با حال. داشتم به این کلمه فکر میکردم، چه کلمه بجایی انتخاب کردن برای این ادمهای با حال! وصف دقیقیست، هر وقت که میبینیشون توی حالن. در لحظه زندگی میکنند و همیشه کیف حال و میبرند. امان از این غصه گذشته و ارزوی اینده که تمام حال مارو تلف میکند. نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف. پيام هاي ديگران .
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://deyremoghaan.persianblog.ir/1385/11
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. خبر يار ما بگو. اخیش، یه خورده راحت شدم، بس که توی این هفته های گذشته فیتیله پیچ شده بودم. از یه ور درس و کار از اون طرف اماده شدن برای مصاحبه ای که برای گرفتن پست جدید سر کار خلاصه از سر کار که میامدم انقدر چیز برای خوندن داشتم که یه یک ساعتی فقط گیج میزدم که از کجا شروع کنم! شرمنده شدم به خدا. ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو. ما محرمان خلوت انسیم، غم مخور با یار اشنا، سخن اشنا بگو. ز بهر خدا بگو. پيام هاي ديگران . بابا صد...
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://www.deyremoghaan.persianblog.ir/1386/4
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. چرخ بر هم زنم. ای دل ریش مرا، با لب تو حق نمک حق نگهدار، که من میروم الله و معک. تویی ان گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک. در خلوص منت ار هست شکی، تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک. گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک. بگشا پسته خندان و شکر ریزی کن خلق را از دهن خویش مینداز بشک. چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک. چو بر حافظ خویشش نگذاری باری.
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://deyremoghaan.persianblog.ir/1386/8
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. تو ز چشم انگشت را بر دار هین! وانگهانی هر چه می خواهی ببین. پيام هاي ديگران . 1670;هارشنبه ۳٠ آبان ،۱۳۸٦ - رند. ریشه های تو از مهلت نور. ادمی زاد-این حجم غمناک-. روز سرشاری حوض را خواب می بیند. پيام هاي ديگران . 1587;هشنبه ۱٥ آبان ،۱۳۸٦ - رند. یک لولیی دیوانه شد. طشتش فتاد از بام ما، نک سوی مجنون خانه شد. زاهد خلوت نشین دوش به میخوانه شد. از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه ش. میگشت گرد حوض او، چون تشنگان در جوست و جو. صوفی مجلس که دی، جام و قدح می شکست.
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://deyremoghaan.persianblog.ir/1386/7
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. ا ما، وقتی هدهد از مشکلات راه و منازل سهمگین ان سخن می گوید خوف و هراسی در دل پرندگان پدید می اید و هر یک خود را به عذری معاف می دارد. یکی چون بلبل پایبند عشق گل است و اواز میخواند که:. در سرم از عشق گل سودا بس است. زانکه مطلوبم گل رعنا بس است. و یکی چون کبک، سوداگر است و در کوه و دشت زر و گوهر میجوید و میگوید:. عشق گوهر اتشی زد در دلم. بس بود این اتش خوش حاصلم. کی بود شیمرغ وا پروای من. بس بود فردوس عالی جای من. در جهان او را طلبکاران بسی است. پر و ب...
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://www.deyremoghaan.persianblog.ir/1385/10
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. میگم این زرق و برق دنیا دلت را میبره هزارتا! دیگه همه چیز یادت میره، از کجا امدی به کجا میخواهی بری؟ یک لحظه که بهش دل بدی دیگه دل کندن ازش کار هر کس نیست. همینطور توش بیشتر و بیشتر غرق میشی. همش دنبال چیزهایی هستی که میگن اگه بدستش بیاری دیگه خوشبتی رو خریدی و تموم ولی همون لحظه که دستت بهش میرسه پوچ بودنش برات معلوم میشه. اخه اصلآ اون چیزی نیست که با ذات ادم ربط داشته باشه. خلاصه اینکه هر روز دنبال یک چیزه جدید میریم و نتیجه همونه! پيام هاي ديگران .
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://www.deyremoghaan.persianblog.ir/1385/9
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. گفت: مادر را چرا کشتی؟ گفت: چیزی دیدم لایق نبود. گفت: ان بیگانه را میبایست کشتن. گفت: هر روز یکی را کشم؟ اکنون هر چه تو را پیش اید، نفس خود را ادب کن تا هر روز با یکی جنگ نباید کردن.اگر گویند. کل من عند الله، گوییم لاجرم عتاب کردن نفس خود و عالمی را رهانیدن هم من عند الله. چنانکه ان یکی بر درخت قمرالدین میوه می ریخت و می خورد. خداوند باغ مطالبه میکرد و می گفت: از خدا نمی ترسی؟ درخت از ان خدا و من بنده خدا، می خورد بنده خدا از مال خدا. پيام هاي ديگران .
deyremoghaan.persianblog.ir
دیرمغان
http://deyremoghaan.persianblog.ir/1385/8
عجم زنده کردم بدین پارسی. داستانهای تخیلی من و اژدها. گفت: پیلی را اوردند بر لب چشمه ای که اب بخورد. خود را در اب میدید و می رمید. او میپنداشت که از دیگری می رمد. نمیدانست که از خود می رمد. از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر چون در توست، نمیرنجی، چون انرا در دیگری میبینی میرمی و میرنجی. مقالات مولانا، فیه ما فیه). پيام هاي ديگران . 1587;هشنبه ۳٠ آبان ،۱۳۸٥ - رند. الان که دارم این مطلب مینویسم شاید حد اکثر یک ساعت از آخرین باری که پیش خودم از یکی ایراد گرفتم و نسبت به کارش غر غر کردم میگذره! 1740;&#...