razmeshab.mihanblog.com

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1390/10

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. شنبه بیست و چهارم دی 1390. یا بهتر است بژرسم از کجا بگویم؟ دیگر عادت کرده ایم که همیشه بغضی در گلو داشته باشیم. این روز ها که میگذرد. این روز ها که میگذرد . جمعه شانزدهم دی 1390. دو دریچه، دو نگاه، دو پنجره دو رفیق، دو همنشین، دو حنجره. دو مسافر تو مسیر زندگی دو عزیز، دو همدم همیشگی. باهم از غروب و سایه رد شدیم قصه عاشقی رو بلد شدیم. فکر می کردیم آخر قصه اینه جز خدا هیچکی ما رو نمی بینه. جمعه نهم دی 1390. Weblog Themes B...

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1391/01

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. پنجشنبه سی و یکم فروردین 1391. خسته شدم از همه چی . حتی از نوشتن هم خسته شدم. اما نه برای کسی. این بار دلم برای خودم تنگ شده. خیلی سخته که آدم اونقدر تغییر کرده باشه که دلش برای گذشتش هم تنگ شده باشه. خیلی سخته که هرکسی ازت یه توقع داشته باشه. دلم خیلی تنگ شده. کاش میشد که آدما اصلا تغییر نکنن. اینجوری دیگه کسی دلتنگ نمیشد. بدوم تا خودم رو پیدا کنم. دوست دارم تنها باشم. آره دوست دارم تنها باشم. برید گمشید. همتون.

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1392/09

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. ر و ز مرگی. جمعه بیست و نهم آذر 1392. چند ماهی بیشتر نگذشته. هنوز با انگشتای یه دست میشه شمردشون. ماه هایی که به خیالمون، خودمون شدیم. خودمون تصمیم میگیریم،خودمون عمل میکنیم،خودمون فکر میکنیم،خومون انتخاب میکنیم و خیلی کارای دیگه. چند وقتیه که فقط میرم جلو. نمیدونم که اصلا مسیر همین بوده یا نه. بعد از سه-چهار ماه تازه فهمیدم که اصلا نمیدونم چی میخوام. الان که چشامو به خیال خودم باز کردم. اصلا نمیدونم چند چندم.

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1391/02

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. شنبه بیست و سوم اردیبهشت 1391. چند وقتیه که نمیدونم چمه. فکر میکنم که یه چیزی خورده تو کلم. کلا چند وقته که بی خیال همه چی شدم! خیلی فاز باحالیه کلا همه چی هماهنگه! یعنی نه این که هماهنگ باشه ها. شد شد ،نشد نشد. این دنیا و هر چی توشه مال خودتون! تو این چند وقت خیلی اذیت شدم و تصمیم گرفتم که بی خیالی طی کنم. پیشنهاد میدم امتحانش کنید. از خستگی خیلی بهتره. جدیدا از خنده خوشم میاد. همه میگن دیوونه شدم. از درس گرفته تا.

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/post/15

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۱. بنا نداشتم این جور بنویسم ولی مرا ببخشید که از دیدگاه شما کمی کلیشه به کار برده ام. میخوام از محله ای بنویسم که حتی برای اهالیش هم غیر قابل تحمل شده بود. از محله ای که سر به زیر که چه عرض کنم می بایست سر در گریبان از کوچه پس کوچه هایش بگذری. ولی بالاخره یه روز رسید که این محله برای چند ساعت قابل تحمل بشه . دیشب این جا ، اتفاقاتی افتاد که شاید همه مثل من ازش خوشحال و البته شرمنده نباشند. Weblog T...

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/post/18

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۱. کلا حال نمی کنی ببینی یه چند وقتی سرمون به کار خودمون باشه ها. اگه یه چند وقت بی خیال من بشی و روم مرض نریزی به خدا کسی نمیگه بلد نیستی. آخه الان وقتش بود؟ مردم هر وقت مشکلی براشون پیش میاد میرن پیش رفقاشون با اونا صحبت می کنن ، رفقای ماهم که دونه دونه دارن میزنن جاده خاکی. آخه خدا. از چی بگم؟ از کسی که تازه ار فکرش اومده بودم بیرون و بعد دو، سه سال یهو نمی دونم از کجا پیداش شد؟ ولی به چه قیمتی؟

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1390/12

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. چهارشنبه سوم اسفند 1390. موندم بین دو راهی. خیلی سخته انتخاب کردن. از کسایی که خیلی دوسشون داری.خیلی. خوش اون روزایی که بچه تر بودیم.تا کسی ازمون میپرسید چقدر دوسم داری؟ بهش میگفتیم قدر ستاره های آسمون. کاشکی هنوزم مثل اون موقع میشد یکی رو از ته قلب و به اندازه ی ستاره های آسمون دوست داشت. موندم بین دو راهی رفقا. دوتا راه که تو یکیش کلی آدم منتظر برگشتم هستن . و یه راهی که یه عده که باهاشون بودم کلی ازم فاصله گرفتن.

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1392/08

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. جمعه سوم آبان 1392. ببخشید دوباره دیر شد! ولی بازم 11ماه زودتر از پست قبلی اومدم! این روزایی که گذشت هم در نوع خودش جالب بود! آره دوستان،یهویی مرد شدیم واسه خودمون(به خیال خودمون)! دیگه کلا از بزرگ شدن،پرکار بودن و سر شلوغیش بهمون رسید:). اینقدر سرم شلوغ بود که چند هفته ای میشد که نت نیومده بودم! تو این مدت(از قبولیم تا حالا)از طرف یکی از دوستان دعوت به کار شدم،تو رشته ی تخصصی و مورد علاقه ی خودم،هوافضا.

sade-rah.blogfa.com

سد راه...

http://www.sade-rah.blogfa.com/1391/03

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید. ر و ز مرگی. یک سال گذ شت. شنبه بیست و هفتم خرداد 1391. نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ولی کلا یه ذوق ناشی از دلتنگی درونم ته نشین شده. میدونید. بالاخره امتحانات نهایی سال سوم هم با تمام خوبی ها و بدی هاش. با اشکال تایپی های فراوان عربی، با اون مراقب های . صفت و . بر خورد. با اون مدیر مدرسه ی متشخص که فکر کنم روزی سه چهار ساعت موهاشو اتو می کشید. با اون برو بچه های خلاف که . ولی بالاخره تموم شد. حالا ما موندیم و ده روز. خلا صه الان نمیدونم چمه!