riyazy89.blogfa.com

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - من بهار میشوم تو تنم را پر از شکوفه کن

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-198.aspx

من بهار میشوم تو تنم را پر از شکوفه کن. نوبهار آمد وچون عهدبتان توبه شکست. فصل گل دامن ساقی نتوان داد زدست. کاسه وکوزه ایمان که نمودند درست. دیدم آن کاسه به تنگ آمد و آن کوزه شکست. بهار میتونه دلیل خوبی باشه برای من که بعد از مدت ها بیام سراغ وبلاگم . به آرامش رسیده ام , بعد که بهش فکر میکنم میبینم هیچ دلیل خاصی ندارم جز اینکه بگم من این آرامشو مدیوون دیوونگی هامم . نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۰۲ساعت 17:22 توسط مریم. شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم.

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - هر روز پاییزه , هر هفته پاییزه , هر ماه پاییزه , هر سال پاییزه

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-162.aspx

هر روز پاییزه , هر هفته پاییزه , هر ماه پاییزه , هر سال پاییزه. تمام خنده هایم را نذر کرده ام. تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا. دلتنگی ام را به باد می سپارد. یه تعدادی هم هستن که این روزها همش میپرسن , خب تو الان خونه چیکار میکنی . اینقدر حس خوبیه بی دغدغه و راحت هر وقت هر کاری رو که دلت میخواد انجام بدی . دوچرخه .فیلم .ژله های رنگی . جدای اینها, کلی کار عقب مونده دارم که توی این بیکاری میتونم بهشون برسم اما بازم وقت کم میارم . نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۹/۱۱ساعت 20:33 توسط مریم. غریبه ای در غزل.

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - مسئولیت از رویا آغاز می‌شود

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-201.aspx

مسئولیت از رویا آغاز میشود. گرچه این کتاب رو با ناطور دشت سالینجر مقایسه میکنن اما ناطور به پای یک برگ این هم نمیرسه , تنها وجه اشتراکشون اون پسر پانزده ساله فراریه . باید کتاب رو خوند باید عاشق سوررئال بود تا فهمید که چی میگم . این کتاب منو یاد همون شخصیت دختری میندازه که توی دو صفحه وارد میشه و با دو تا جمله باری از مفهوم های درون این کتاب رو به دوش میکشه . خلاصه که بشین کتابو بخون و لذتشو ببر, مثل اینکه یک شب با معشوقت خوابیدی . منظورت از ذوب چیست؟ در واقع داري به يك حقيقت استعاري نزديك ميشوي؟ اگه نذا...

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - من آوازم که میروم به سینه ی قبیله ای *

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-194.aspx

من آوازم که میروم به سینه ی قبیله ای *. در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست. می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست. می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی. چای می ریزم برایت ، توی فنجانی که نیست. باز می خندی و می پرسی که : حالت بهتر است؟ باز می خندم که : " خیلی " . گرچه . می دانی که نیست! بی تا امیری نژاد ". گرچه شعری برای آدمی با حس و حال من نیست اما تکرار این همه نیست نیست نیست . دنیا مذخرف نیست , فقط عدالتی وجود نداره! نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۱/۰۱ساعت 21:51 توسط مریم. باغ موهات پر گل دختر.

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - مگذار درد دل کنم و دردسر شود

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-200.aspx

مگذار درد دل کنم و دردسر شود. شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت. دوباره صورتی صورتی است باغ تنت. دوباره خواب مرا می برد که تا ببرد. به روز صورتی ات - رنگ مهربان شدنت. چه روزی ، آه چه روزی! که هر نسیم وزید. گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت. چه روزی ، آه چه روزی! که هر پرنده رسید. ن کی به پنجره زد پیش باز در زدنت. تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو. شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت. درخت شکل تو بود و تو مثل آینه اش. شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت. و از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ. شکوفه ای زده بودی به موی پرشکنت. دوستم ب...

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - گفتى اسرار در ميان آور كو ميان؟

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-191.aspx

گفتى اسرار در ميان آور كو ميان؟ مامان اومد بالا و گفت یه کاج خریدم . دویدم پشت پنجره و تو حیاطو نگاه کردم گفتم : این! کوچولوئه , اما سال بعد که بزرگ شد حتما چراغونیش میکنم . امیدوارم زیرش پر بشه از کادو های رنگی رنگی . اون ستاره ها رو میبینین .فقط میخواستم درخته خوشحال باشه . زمانی که خانوم ها لباس های بلند و تور توری میپوشن یا برای آشنا شدن جوان ها با هم مجلس رقص برگزار میکنن و دختر ها ذوق خریدن ربان زیبا برای رقص باله رو دارن و خانوم های جوان حتما باید پیانو زدن رو به عنوان یکی از هنر هاشون بلد باشن .

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - پست موقت

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-166.aspx

وقتی یکی ناشناس میاد نظر خصوصی میذاره و کلی حرف میزنه آدمو به فکر میبره و هی با خودش میگه کاش میتونستم بگم اینجاش منظورم این نبود یا اینکه چه خوب اینو فهمیدی یا . همه ی اینا مثل خوره میمونه واسش که باید گفته شه . فکر میکنم کسایی که این کارو میکنن خودشون وبلاگ ندارن و اگرنه میدونستن صاحب وبلاگ الان چه حسی داره . حرفو باید زد دیگه , اما خوبی گفتن اینها اینه که خیالت راحته گفتنی ها رو گفتی . پس نیاز نداری بهش فکر کنی . نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۱۱/۰۴ساعت 20:31 توسط مریم. اگه نذاری کسی اهلیت کنی تنها میمونی.

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - چقدر شعر بپاشم میان این سطرها؟ وقتی کبوتر های نگاهت اسیرم نمی شوند...

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-161.aspx

چقدر شعر بپاشم میان این سطرها؟ وقتی کبوتر های نگاهت اسیرم نمی شوند. پرمی شود, از داد و فریاد فکرم. آنقدر اوج دارد , صداش. که گوش ,هوای کر شدن به خود میگیرد. و ثانیه های بی پایان. آه چه سخت می شود ,افتادن یک قطره. کجا رفتی کجا گم شدی. میز تحریرم سوت و کور. برگه های نا امید و رنگ باخته. لیوانی پر از خالی, بودن تو. همه تورا می جویند. شعر عنوان از زهرا طراوتی . اینجا تازه برگ ریزون شده و بیرون رفتن مخصوصا جنگل رفتن خیلی آرامش بخشه و من که جز برگ ها زیر پام چیز دیگه ای رو نمیبینم . میگم : دوستیمون دیگه نیست .

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی - ببين بنان چطور با صداي من بغض كرده كه اشك هاي سر شب تازه اول كاره *

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-165.aspx

ببين بنان چطور با صداي من بغض كرده كه اشك هاي سر شب تازه اول كاره *. چقدر خوب که بدون عذاب وجدان میتونم خیلی از کارها رو بکنم , اصلا معنی بی شعوری نمیده . احتمالا این سوال پیش میاد که مگه من چیکار میکنم .هیچی , فقط همون طوری هستم که هستم و باید باشم . تلاش آدمها برای بیرون کشیدن یه حقیقت شیرین چه فایده ای داره , وقتی که همون تلخی خودش باعث شیرینیه! و چقدر خوشحالم که هیچ وقت پیوندمو با همه ی اون چیزایی که تصدیق حالم بود قطع نکردم . خوب نیست در بند خط کشی ها بودن! اصلا خوب نیست . اشکال داره بعد از یه سال آ...

sadsaltanha.blogfa.com

صد سال تنهایی -

http://www.sadsaltanha.blogfa.com/post-192.aspx

کاش واقعا تظاهر به خوشبختی جواب میداد! کاش واقعا همه چی خوب میشد . اما یکهو میبینی طوری غمگین شده ای که نمیدانی منشاش کجاست , بعد اشک هایت را همراه با خنده های از ته دل بدرقه میکنی یعنی اجازه میدهی این اشک ها زمان خنده ات جاری شوند تا کسی شک نکند کم آورده ای . شاید هم نمیخواهی بیشتر از این غصه ات را بخورند . خدایا دنیایت را بزن زیر بغل و با سوگلی هایت برو , برو و ما را تنها بذار . اینکه فکر کنم نباشی خیلی بهتره تا باشی و کاری نکنی . حدودای ساعت 1 شب و همراه با روش های خوف ناک! باغ موهات پر گل دختر.