SABA-SALEHI.BLOGFA.COM

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - سراب

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-40.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. دیدم نشسته ای،معصوم و بی صدا ،در گوشه ای غریب. در قلب کوچکت، غم لانه کرده بود. بغضت دل مرا ویرانه کرده بود. کردی به من نظر،گفتی که خسته ام،. با خود مرا ببر. من مات جلوه ات، بر دوش بردمت ،تا آفتاب صبح،. گفتی که همرهی با من در این سفر تا واپسین نفس. افسوس و صد دریغ ،ای نیمه ره رفیق. تنهادروغ بود، آن وعده های پوچ،. رفتی چو صبح شد ،با تک اشاره ای ،اندر پی هوس. من در تمام راه سرمست بودم از عطر حضور تو. خرم ز بودنت،روشن ز نور تو. هفته دوم مهر ۱۳...

mehdisadri.blogfa.com

یلدا -

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-53.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. و چه آرام آرام، گذر ثانیهها ما را برد. ما همه سرگردان، در پی ثانیههایی هستیم. که هزاران سال از رفتنشان میگذرد. در پی ثانیههای مرده. و به لطف این تکاپوی عبث. حال هم خواهد رفت. همه بودنمان ماضی استمراریست. نوشته شده توسط محمد مهدی صدری در دوشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۹ و ساعت 12:23. اینجا نه شعر می بینی نه نوشته ادبی و نه داستان چون من نه شاعرم نه نویسنده! آخرین ساعت درس ادبیاتمم حداقل ده سال پیش بوده، از ارکان شعر و شاعری و نویسندگی.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - دعای دل شد بی اثر

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-27.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. دعای دل شد بی اثر. دست مرا گرفت و دل پر کشید. تا خود عرش کبریا سر کشید. سجده به درگاه خداوند کرد ش. هر پر از شربت و از قند کرد. مست شد از مستی چشمان او. شعله شد از سرخی لبهای او. لیک برفت و من و دل خوار کرد. یار دگر جست و مرا زار کرد. دست تمنا به سوی خدا. کای تو رفیقم کنم اینک دعا. باز ستان یار مرا از رقیب. باش دل خسته من را طبیب. وه که دعایم همه بر آب رفت. نوبت ما گشت و خدا خواب رفت. خیس شد از اشک محراب من. پاره شد هر شب ز غمش خواب من.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - با توام بی احساس !

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-4.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. با توام بی احساس! با توام بی احساس! آه من می شنوی؟ نام من رفت ز یادت ، هیچ با خود گفتی که فلانی به کجا رفت و چه آمد سر او؟ من خودم می گویم ،. خانه ام شد غربت، پیشه ام شد محنت ، کار من شد زاری، با تو بودن در خواب ، آه در بیداری . من هنرمند شدم ، می کشم نقش بر این کاغذ بی خط، نقش یک گل ، گل میخک ، می زنم رنگ به آن. نیمی از آنرا سرخ ، که حکایت کند از قلب پر از خون ،. نیمی از آنرا زرد ، که روایت کند از رنگ رخ و حال درون . و کمی بعد رهایم کردی ،.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - رویا

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-31.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. نفسهای بریده ، عرق سرد بر پیشانی ،دست لرزان ، درد در سینه ، طپش قلب. چه حال خرابی دارم، مثل هر شب،گویی که از جنگ آمده ام. مدتها از رفتنت میگذرد پس چرا رهایم نمی کنی؟ چرا نمیتوانم فراموشت کنم؟ خوابهایم همه آشفته اند. آخرین سیگارم را روشن میکنم ، چشمهایم چقدر میسوزند. نمی دانم ، نمیدانم تو شیرین ترین رویای من هستی یا تلخ ترین، بگذار ساعتی بخوابم. سیگار هم تمام ،. سرم را روی بالش میگذارم ،. حال دلیل سوزش چشمانم را میدانم، بالشم خیس خیس. با کم...

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - درد درون

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-1.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. درد تنهایی درونم میگزد. اشک غم بر گونه هایم می خزد. بی تو این غمگین نالان بی نوا ست. سینه ما در فراغت بی هواست. من به یادت می سپارم سر به باد. ای همه هستیم بر باد تو باد. نوشته شده توسط محمد مهدی صدری در چهارشنبه سی ام آبان ۱۳۸۶ و ساعت 22:32. اینجا نه شعر می بینی نه نوشته ادبی و نه داستان چون من نه شاعرم نه نویسنده! آخرین ساعت درس ادبیاتمم حداقل ده سال پیش بوده، از ارکان شعر و شاعری و نویسندگی. هم هیچ اطلاعی ندارم، ادعایی هم ندارم.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - ،،بیچاره دل چه بی صدا شکست زیر پای تو،،

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-8.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. بیچاره دل چه بی صدا شکست زیر پای تو،. لیلای من به دلم دل نبست و رفت. با یک نگاه سرد بلور دلم شکست و رفت. با اشک دیده زدم بند خرده های آن. باز آمد و بند بندش ز هم گسست و رفت. نوشته شده توسط محمد مهدی صدری در یکشنبه دوم دی ۱۳۸۶ و ساعت 21:17. اینجا نه شعر می بینی نه نوشته ادبی و نه داستان چون من نه شاعرم نه نویسنده! آخرین ساعت درس ادبیاتمم حداقل ده سال پیش بوده، از ارکان شعر و شاعری و نویسندگی. هم هیچ اطلاعی ندارم، ادعایی هم ندارم.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - دل خر(یه سبک دیگه ،تلخه یا شیرین؟)

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-29.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. دل خر(یه سبک دیگه ،تلخه یا شیرین؟ دیدی دل ای دل بی پر و بالت کرد. با ناز و عشوه توی گور چالت کرد. یه دست کشید روی سرت خر شدی. خندید و رفت بازم تو پرپر شدی. مشت کوبیدی تو سینه تا نگات کر. آتیش به جونم زدی تا صدات کرد. نشستی هی خیال بافی کردی. سردیهاشو با من تلافی کردی. هی به تو گفتم خودتو نگه دار. دست به کمر زدی شدی طلبکار. گفتی می خوای مجنون رو رسوا کنی. تو شهر لیلی پرهاتو وا کنی. میخوای قمار آخرو نبازی. شیرین نو فرهاد نو بسازی. میشید) و ت...

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - چی بگم؟چی دارم که بگم؟

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-30.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. چی دارم که بگم؟ تعجب نکنین چرا انقدر زود آپ کردم به یه دوست قول داده بودم یه چیزی تو وبلاگم واسش بنویسم ولی مغزم. انقدر درگیره که هیچ. چیز به ذهنم نمیرسه،. کلافه میشم ، بهتر بگم دارم دیوونه میشم ،. شاید بهم بخندین ، نمیدونم شاعرش کیه. هر چی فکر میکنم فقط این تیکه شعر یادم میاد:. چه بگویم به تو ای رفته ز دست. شدم از مستی چشمان تو مست. شده ام سنگ پرست. مرگ بر آنکه دلش را به دل سنگ تو بست. چقدر با حال امشب من جوره این شعر! هفته او ل دی ۱۳۹۱.

mehdisadri.blogfa.com

یلدا - بر سر عشق چه آمد؟

http://www.mehdisadri.blogfa.com/post-33.aspx

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت , دوباره گریه بیطاقتم بهانه گرفت. بر سر عشق چه آمد؟ غروب سرد پاییز ،شبهای بی ستاره. ثانیه های مرده ،چشمهای بی اشاره. سجاده های خالی ، مناجات خیالی. این انتهای عشقه،گریه بی بهانه. درهای قفل و بسته،آینه ها شکسته. انقدر از عشق نوشتیم که دستا پینه بسته. اتاق تنگ و تاریک ، شراب ناب شیراز. زخم عمیق و کهنه، یه سینه پر از راز. دردابدون مرهم ، رازا بدون محرم. مداد نوک شکسته ،فکر و خیال درهم. چی شد کجا رسیدیم؟ از زندگی چی دیدیم؟ چه فایده بال پرواز؟ بوده، شما به بزرگی خودتون ببخشید.