sadatema.blogfa.com

umaa.blogfa.com

یوما - تو بخند تا سراسیمه شود بوی بهار!

http://www.umaa.blogfa.com/post/51

تو بخند تا سراسیمه شود بوی بهار! سال پیش این موقع ها، چند روزی بود مامان بزرگها و بقیه، خانواده ی سه نفریما رو سپردن به خدا و رفتن سر خونه زندگی خودشون! حال جسمیم خوب نبود! بعد از دوهفته از عمل هنوز هم به سختی حرکت می کردم و دچار ضعف بودم اما روحم سبک بود و پر از شوق دلم مادر بودن ات رو می خواست. حالا بعد از یک سال تو اون موجود زیر سه کیلویی نیستی که اگه رو تخت میذاشتمت و میرفتم حتی نمیتونستی دستا تو تکون بدی به آسونی! تو اما، گوهرشاد خونه ی ما، معجزه ی هر روز پیش چشمای مایی، خدا کنه حواسمون بهت باشه.

mm1387.blogfa.com

مسافری از بهشت - زینت ما

http://www.mm1387.blogfa.com/post/84

خاطرات بالندگی پسرم محمدمهدی و دخترم زهرا. برای سید و سیده های مان. ما همیشه با تو بوده ایم. مادرانه ، پدرانه ، صادقانه. تولدت مبارک سه ساله دخترم! نامه ای به خدا. به یمن میلاد مبارک پیامبر مهربانی و امام خوبیها (علیهم السلام)، گوشهای دختر نازنین ما، به زینتی طلایی مزین شد . باشد که وجود پر مهر خودش، زینت دنیا و آخرت ما باشد ان شالله. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص). This Template By : Theme-Designer.Com. خداراشکر می کنم که برمن منت نهاد ومرا لایق مادرشدن دانست.

mm1387.blogfa.com

مسافری از بهشت - کوه نوردی

http://www.mm1387.blogfa.com/post/85

خاطرات بالندگی پسرم محمدمهدی و دخترم زهرا. برای سید و سیده های مان. ما همیشه با تو بوده ایم. مادرانه ، پدرانه ، صادقانه. تولدت مبارک سه ساله دخترم! نامه ای به خدا. This Template By : Theme-Designer.Com. خداراشکر می کنم که برمن منت نهاد ومرا لایق مادرشدن دانست. مهربانم، مرا در امانت داری آنچه به من امانت سپرده ای موفق بدار. تولد محمد مهدی: 15/5/1387 مصادف با تولد امام حسین (ع). تولد امیرحسین:95/2/95مصادف با شب مبعث پیامبررحمت(ص).

umaa.blogfa.com

یوما - طفل معصوم

http://www.umaa.blogfa.com/post/54

تبلت رو که می بینه شروع می کنه به سینه زدن! یعنی که مداحی بذاریم و دو یا سه نفری سینه بزنیم حسین حسین گویان! به برکت وجودش هر روز سینه زن حسینیم. چهارشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۴. زمینی به وسعت آسمان. خاله ریزه ی مامان و بابا.

umaa.blogfa.com

یوما

http://www.umaa.blogfa.com/1393/02

شبی که تو را خواستیم و خواستند برای ما. امروز برای اولین بار نوزادی کوچیکتر از گوهرشاد رو بغل کردم و قندها در دلم آب شد! قبلتر ها حتی وقتی که باردار بودم انقدر دلم غنج نمی رفت برای نوزادها، اصلا اعتراف می کنم حسی به نوزاد نداشتم! بنظرم بچه باید دو سه ساله می بود که بشه سر به سرش گذاشت و تفریح کرد! امروز اما با هر حرکت لب و چشم و دست و پای این سید حسین کوچولو جایی توی دلم حالی به حالی می شد! جایی که 9ماه امانت دار دخترکی بود که هدیه ی ماه رجب سال پیش بود به ما. جمعه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۳.

umaa.blogfa.com

یوما

http://www.umaa.blogfa.com/1393/11

ماسه خور یک ساله ی ما. یک سالگی جای عجیبی ست! ترکیبی از نرمی و سرکشی، خنده های بی دلیل و سرخوشانه و جیییغ های پشت سر هم، تا به حال اما من نمیدونستم یکسالگی اینطور جاییه، دوستش دارم و وقتی شبها دخترک میخوابه قبل از اینکه برم به خیل کارهای شخصی و خونه برسم که به صف منتظرن، چند دیقه ای فقط نگاهش میکنم، بی این که بدونم دقیقا چرا این کار رو می کنم. هنوز هم برای جشن گرفتن بعد از برگشت تصمیمی نگرفتیم. یکشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۳. کوچک من، تو تب می کنی یا خونه یا من؟ دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۳. تو جان جان جانی.

umaa.blogfa.com

یوما

http://www.umaa.blogfa.com/1393/10

امروز با دخترک یک ساعتی رو تو مسجد جامع اصفهان گذروندیم، بی خیال تمیزی لباس ها و نگاه های عاقل اندر سفیه پیرزن پیرمردای اصفهانی گذاشتیم کلی چهار دست و پا تو حیاط مسجد رفت، کلی شاد شده بود، مخصوصا از رفتن به سمت کبوترا و فرار کبوترا به آسمون و چرخیدنشون تو آسمون آبی زمستونی. ضمنا: سفر و گردش با بچه واقعا لذت بخشه! و چه حیف که بیشتر بچه دارها این لذت رو از خودشون و بچه شون دریغ می کنن! سه شنبه سی ام دی ۱۳۹۳. اولین روز 26سالگی خود را چگونه گذراندید؟ فهمیدم بالاخره بعد ده ماه ونیم تصمیم گرفته دندون درآره!

umaa.blogfa.com

یوما - آب آب آب آب ...

http://www.umaa.blogfa.com/post/55

آب آب آب آب . چون شبها دو سه ساعتی زودتر از ما میخوابه صبح با کوچکترین صدایی از جاش میپره، چند روزی اون صدا، صدای آماده شدن بابا برای بیرون رفتن از خونه ست، پا میشه، یه لنگه جوراب یا کفش یا یه تیکه لباس از سر راه برمیداره و میره سمت در که جا نمونه! امروز مجبور شدم برای اینکه بی خیال باباش بشه باهاش برم تا سر کوچه، نون خریدیم و خامه عسلی و نشستیم تو حیاط صبونه ی مادر دختری خوردیم تو هوای بهاری. پنج سالی هست تو این خونه ایم اما اولین بار بود تو حیاط صبحانه خوردم! خیلی هم عالی و دلچسب! زمینی به وسعت آسمان.

umaa.blogfa.com

یوما - به وقت اول باهار

http://www.umaa.blogfa.com/post/53

به وقت اول باهار. نشسته ایم وسط شلوغی بازار، روبروی شمس العماره، بابا با حباب ساز چینی حباب می سازه و بچه ها دورش جمع شدن به حباب ترکوندن و دختر شاد بخشنده ی من به بابا و بچه ها نگاه می کنه و از شادی شون غرق ذوق و شوق میشه! این که اینجور شاد بودن و شاد کردن آدمها خوشحالش میکنه برام خیلی عزیزه. ضمنا: واقعا لذت دیدن خنده ی بچه ها و ذوق کردنشون کجا برابری میکنه با دیدن بازار و حتی بناهای تاریخی! ضمنا2: انقدر خوب بابایی میکنه بابای گوهرشاد بانو که قندها در دل ما آب.دعاش کنید و دعامون کنید! زمینی به وسعت آسمان.