SAG-ANDELOWSI.PERSIANBLOG.IR

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند

http://www.wec2.blogfa.com/8904.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. و من به التماس او اهمیت ندادم. و من دو هزار تومن از کیف بیرون کشیدم. و من بی توجه به گریه ی او. رو به مرد فروشنده گفتم:. آقا یه بسته سیگار کمل آبی بده". و کودک مثل همیشه شکست خورد. پپسی و پاستیل میخواهد. اما من میل شدیدی به سیگار دارم. تاريخ یکشنبه بیستم تیر 1389ساعت 19:55 نويسنده ایمان فرهودی. در یک نگاه آلوده به جنون. به س خره گرفته شده است. به امید روزی که دیوار ها باردار شوند . بچه های هنر همیشه تنهان. مالیخولیا در جستجوی هیچ مطلق. دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند - 8

http://www.wec2.blogfa.com/post-8.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. بر روي پاکت سيگار پالمال روي ميز. در زير دو عکس ش ش. خودتان قضاوت کنید زندگی مرگ". و بر روي تخته وایتبورد ديوار کافه وينو. آري، آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه ناپيداست". و نگاهم بين اين دو جمله. سيگار به روي تخته ی وایتبورد. و از روی تخته ی وایتبورد به روی. به سبک یک روشنفکرنما. در جست و جوي کشف ارتباطي ميان اين دو جمله ام. با آنکه ميدانم هيچي ربطي به هم ندارند. من، روزي ربطي بين اين دو جمله پیدا خواهم کرد. و این ربط را. تنها به یک پاکت خالی سيگار پالمال خواهم گفت.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند - 4

http://www.wec2.blogfa.com/post-4.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. زیر سقف خانه ای که دستگاه قهوه جوشش ازآن من نیست. طعم گس خرمالو را تداعی میکند. زیر سقف خانه ای که زیر سیگاریهایش را دیگری خریده است. که طعم مضحک سردخانه میدهند. زیر سقف خانه ای که سقفش نیمه سنگین است. طعم تکه های سیاه نرم موز را میدهد. و یادآور تنهایی فاحشه هاست. در بستر آغوشهای گرم بی اشتیاق. پن: حس انگل بودن دارم. تاريخ جمعه هفتم خرداد ۱۳۸۹ساعت 19:2 نويسنده ایمان فرهودی. در یک نگاه آلوده به جنون. به س خره گرفته شده است. به امید روزی که دیوار ها باردار شوند .

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند - 6

http://www.wec2.blogfa.com/post-6.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. و من به التماس او اهمیت ندادم. و من دو هزار تومن از کیف بیرون کشیدم. و من بی توجه به گریه ی او. رو به مرد فروشنده گفتم:. آقا یه بسته سیگار کمل آبی بده". و کودک مثل همیشه شکست خورد. پپسی و پاستیل میخواهد. اما من میل شدیدی به سیگار دارم. تاريخ یکشنبه بیستم تیر ۱۳۸۹ساعت 19:55 نويسنده ایمان فرهودی. در یک نگاه آلوده به جنون. به س خره گرفته شده است. به امید روزی که دیوار ها باردار شوند . بچه های هنر همیشه تنهان. مالیخولیا در جستجوی هیچ مطلق. دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند - 2

http://www.wec2.blogfa.com/post-2.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. دیوار کلاغی استمنا میکند. و کمی آن سو تر. بچه های کوچه ی انزجار. در زیر نور مرده ی آسمان. در چهار گوشه ی صفحه ی مبهم بازی مار و پله. بر روی زمین سرد و بی صدا نشسته اند. چند دقیقه ای گذشت. در گوشه صحنه ی مضحک و بی انتهای ما. کلاغ، غرق در لذت شهوانی یک توهم است. و بچه ای آن سو تر. خسته از تکرار نیش های ممتد مار. خسته از تکرار 1 و 2 و 3 و 5 و چهار. طاس را درون قلاب تیر و کمان غروبی اش گذاشت. و از زیر روشنایی آبی بطن آسمان. به سیاهی مطلق ناچیز. به یکرنگی سترگ کلاغ.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند

http://www.wec2.blogfa.com/author-eiman.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. بر روي پاکت سيگار پالمال روي ميز. در زير دو عکس ش ش. خودتان قضاوت کنید زندگی مرگ". و بر روي تخته وایتبورد ديوار کافه وينو. آري، آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه ناپيداست". و نگاهم بين اين دو جمله. سيگار به روي تخته ی وایتبورد. و از روی تخته ی وایتبورد به روی. به سبک یک روشنفکرنما. در جست و جوي کشف ارتباطي ميان اين دو جمله ام. با آنکه ميدانم هيچي ربطي به هم ندارند. من، روزي ربطي بين اين دو جمله پیدا خواهم کرد. و این ربط را. تنها به یک پاکت خالی سيگار پالمال خواهم گفت.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند - 7

http://www.wec2.blogfa.com/post-7.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. خودآ نگاه کردن کافی است وقتش رسیده که بیرون بکشی. یالا شلوارت را در بیار. من آماده ام که آلتت را ببلعم. من حاضرم که امشب به حجله ات بیایم و جای مریم را بگیرم. چیزی کم نخواهم گذاشت. به روی خودم نمی آورم که تا امشب چه ها کرده ای با من و دنیایم. قسم میخورم نام فرزندم را عیسی نگذارم. نوزاد مرده ام را بی اسم رها میکنم. خودآ اااااااااا بیرون بکش. خودآ ااااااااا به خوردم بده. من سخت آماده ام. برای بار دار شدن از تمام دروغ هایی که تا امروز بافته ای. و از همه فریبهایی که دادیمان.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند

http://www.wec2.blogfa.com/8903.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. به فنجانی که میان پنج هایت می فشاری خوب خیره شو. این ماده ی غلیظ و سیاه عصاره ی تمام شب های فاحشگی من است. عصاره ی تمامی آن آغوش های سرد. عصاره ی تمام آن گریه های بی دلیلم در آغوش یک غریبه است. یک جرعه بنوش مزه ی غربت لمس دستان یک فاحشه. هنگام نوازش اندام مردی که متعلق به او نیست را میدهد. خوب مزه مزه کن. مزه ی شوری اشکهایم را حس میکنی؟ تمام شب های فاحشگی ام معجونی شد در دستان جادوگری. که به زن همان مردان فروخت! مردانی که با من خوابیده بودند. و زن ساده لوحانه باور کرد.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند

http://www.wec2.blogfa.com/author-wec2.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. خودآ نگاه کردن کافی است وقتش رسیده که بیرون بکشی. یالا شلوارت را در بیار. من آماده ام که آلتت را ببلعم. من حاضرم که امشب به حجله ات بیایم و جای مریم را بگیرم. چیزی کم نخواهم گذاشت. به روی خودم نمی آورم که تا امشب چه ها کرده ای با من و دنیایم. قسم میخورم نام فرزندم را عیسی نگذارم. نوزاد مرده ام را بی اسم رها میکنم. خودآ اااااااااا بیرون بکش. خودآ ااااااااا به خوردم بده. من سخت آماده ام. برای بار دار شدن از تمام دروغ هایی که تا امروز بافته ای. و از همه فریبهایی که دادیمان.

wec2.blogfa.com

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند

http://www.wec2.blogfa.com/8902.aspx

بر روی دیوار، کلاغی استمنا میکند. آرایش از دیشب مانده را با رد تنی که بوی آن هم از دیشب به تنم مانده بود. مخلوط کردم و خلطی سنگین درست کردم. به کتابی که می خواندم فکر کردم و کودکانی که در معدن ذغال جان باخته اند. عصبی شدم و خلطم را تف کردم روی خودم و روی این زندگیه فاحشه وار نکبتی ام. به راستی آیا می شود گفت که من آدمم؟ و سخت درگیر افکارم میشوم که از سویی به سوی دیگر کشیده میشود. و به این می اندیشم که فرق میان ایهات و هیهات چه می تواند باشد. یا فرق میان من و آن کودکی که در معدن مرد؟ به راستی آنها همه.