SAHRABANOO.BLOGFA.COM

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن - شب آرزوها

http://www.diyarekohan.blogfa.com/post-9.aspx

کسي را که قسمت کس ديگريست، سر راهمان قرار نده! تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد ، و روزهاي خوشش براي ديگري ! نوشته شده در جمعه بیستم خرداد ۱۳۹۰ساعت 0:20 توسط پیام ابوالحسنی. شهربانو در فراسوی شب.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن - تشنگی

http://www.diyarekohan.blogfa.com/post-15.aspx

چندین روزه صدای نوحه به گوش نمیرسه و اثری از هیئت محلمون نیست. این نشون میده که ایام سوگواری تکنواز ماندگارترین آوای عشق, یکه تاز مردانگی و رشادت, سالار شهیدان. و یاران با وفایش تموم شده. خیلی سعی کردم تو دهه. امروز مطلبی کوتاه در مورد حسین (ع). خوندم و تا به اسم مبارکشون رسیدم دلم لرزید, فهمیدم دل باید از حسین بگه نه ذهن! از حسین گفتن دل می خواد, از حسین گفتن عشق می خواد. از حسین گفتن اشک میخواد ولی نه اشک ماتم, اشک دلتنگی. در جواب فقط به یک کلمه میرسم;. عشق ناب و حقیقی, عشق به خدا. حسین تشنه بود ولی نه...

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن -

http://www.diyarekohan.blogfa.com/post-11.aspx

سلام به همه دوستان خوب و مهربون. نمیدونم چجوری میتونم این مدتو تحمل کنم. آخه بد جوری به این دنیای مجازی که از واقعیت زیاد هم دور نیست عادت کردم. من فردا صبح برای انجام یه پروژه به دیلمان سفر میکنم و بین یک ماه تا ۴۵ روز اونجا هستم. بعید میدونم اونجا بتونم به اینترنت دسترسی داشته باشم. بازم مثل همیشه بهم لطف کنین و برام نظر بزارین تا وقتی برگشتم بجای همه این روزها کیف کنم. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۰ساعت 2:26 توسط پیام ابوالحسنی. شهربانو در فراسوی شب.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن

http://www.diyarekohan.blogfa.com/9102.aspx

ای کاش میتونستم بنویسم. ای کاش بهانه ای برای نوشتن داشتم. میخوام بنویسم ولی از چی؟ از دلم بنویسم که این روزا جوابی برای دلتنگیهاش ندارم و باهام قهر کرده؟ از عشق بنویسم که اونم از دستم خسته شده و فراریه؟ از خدا که نمیدونم چرا جواب فریادهای سکوتم. ای خدا چی بگم؟ فقط اینو میتونم بگم که دلم خیلی گرفته. نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت 1391ساعت 23:58 توسط پیام ابوالحسنی. شهربانو در فراسوی شب.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن - شوق مدرسه قسمت دوم

http://www.diyarekohan.blogfa.com/post-10.aspx

شوق مدرسه قسمت دوم. خلاصه جانم واسنتان بگه تا اینه ره بگوتم ننم مثه لبو سرخ گدی, بگوت غلط مینی مگه دست خودت دره, با یه چو دنبالم کود, من بدوو او بدو. دست و پامه با زندایی بگیتن و منه لنگ و پاچه زنان تا میان حیاط مدرسه همراهی کودن و دسه ننهء مدرسه بسپاردن, چند دیقه بیشتر طول نکشی که اونه دی سرش به کاراش گرم گدی منم از دره پشت مدرسه فرار کودم هوا خانه. گاه گاهی به هر جان بکندنی بو از بیخ دست و پا آقام در میشوم تا بتانم لنگه کفش پاشنه دار آبیمه که از پام در میامبوو پرت میگدی یه طرفی ره وگیرم مبادا گم گده.

yekfenjan.blogfa.com

یک فنجان قهوه

http://www.yekfenjan.blogfa.com/9006.aspx

حوصله ی هیچی و ندارم.حتی خودمو.خسته ام.خسته از همه ی نامردی هایی که دیدم.از همه ی خاطراتی که روزی چند بار مرورشون میکنم.از یادآوری همه ی اشتباهاتی که مرتکب شدم.خدایا من بهت اعتماد کرده بودم . من به تو هم اعتماد کرده بودم.نمی دونم . شاید خدا هم فکر نمی کرد که انقدر نامرد باشی. دلم گفت : همونطور که گفتم فعلا حوصله ندارم. ساحل گفت: یک فنجان قهوه تعطیل . پن:به دوستام سر می زنم. نوشته شده در ساعت توسط ساحل. رفتی بی آنکه مرا به خدا بسپاری نمیدانم خدا را از یاد برده بودی یا مرا؟ خفته در خاک غریب*کلاغ سیاه*.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن

http://www.diyarekohan.blogfa.com/9006.aspx

مردها را با سبیل هایشان میشناسند, با قطر بازوهایشان, با کلفتی صدایشان. با جیبهای خالی یا پرشان. با کفشهای کهنه یا اتومبیل آخرین مدلشان! اما, اما کسی مردها را با قلبشان. قلبی که پشت غرور. مردانگی شان پنهان شده,. قلبی که بزرگتر از قلب کوچک شماست,. قلبی که می افتد. آرام و بی صدا! پشت صدای مردانه شان به گوش هیچ ظریفی نمی رسد! نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم شهریور 1390ساعت 15:49 توسط پیام ابوالحسنی. شهربانو در فراسوی شب.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن

http://www.diyarekohan.blogfa.com/9012.aspx

امروز یه اتفاق خیلی خیلی مهم برای سینمای ایران افتاد. امروز سینمای ایران برای اولین بار با فیلم زیبای اصغر فرهادی. عزیز موفق به کسب اسکار. خیلی خوشحالم و این موفقیت رو به اصغر فرهادی و تمامی عوامل ساخت این فیلم و همچنین خانواده بزرگ سینما تبریک میگم. خانواده ای که این روزها از هر طرف تیرهای اتهام, بی امان بسمتش شلیک میشن. و فیلم جدای نادر از سیمین. با صدایی بلند فریاد زد که ما. و صداش رو به گوش تمام دنیا رسوند. نوشته شده در سه شنبه نهم اسفند 1390ساعت 0:19 توسط پیام ابوالحسنی. شهربانو در فراسوی شب.

diyarekohan.blogfa.com

دیار کهن - هدف

http://www.diyarekohan.blogfa.com/post-13.aspx

امشب می خوام بنویسم. چند ماهی میگذره که چیزی ننوشتم. دیگه واژه ها به کمکم نمیان ونمیدونم چه جوری شروع کنم. میخوام از خودم بگم برای خودم. از این بگم که امشب یه تصمیم جدید گرفتم. تصمیم به کاری که انجامش ساده نیست, تصمیم به تغییر یا شاید اینجوری بهتر باشه (برگشتن دوباره به خود). چند سالی گذشت و من تو مسیر یادگیری و پیشرفت همچنان با سرعت پیش میرفتم تا روزی نوبت به خونه دل من رسید و صداش تموم وجودم رو لرزوند. این همون چیزی بود که به پیشرفت تو کارکمکم نمکیرد ولی نتونستم از فکرم بیرونش کنم. شهربانو در فراسوی شب.