SALADEKALAMAT.BLOGFA.COM

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/9008.aspx

ژورنالی از مردهای ايرانی. مردهای سه تا زير، يکی رو! مردهای با طرح تيغ ماهی. شعله ی بخاری را بالا تر می کشم. روی بهار کوک می کنم! هم اکنون بپرس، هم اکنون بپرس! چنین می گوید شب نم،. و می غلتد و می گذرد. مجله ی ادبی گیور.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/9208.aspx

تاریکی بلعیده بودمان و بدون نشانه ای از روز، صبحگاه با فرود دستی روی شانه ی راستم شروع شده بود. الله اکبرهای سرد 399 سرباز یکسان، از سیم خاردارهای خوابیده روی دیوار سرتاسری دورمان گذشت و ریز ریز ریخت توی گودال های پر آب پیاده رو. میدانستم قیژ قیژ میکروفون و بوق ممتدی که از شقیقه های ۱۲ صف متحدالشکل می گذرد، فرمان"خبردار! تمام مسیر رفته را به عقب پرت شده. ایستاده در چارچوب در، نور گردان اتاق و تخت های دو طبقه را دور زد و تختی را نشانم داد که پایین پایش پتو نبود. پتو کنج محوطه قنداق شده مانده بود. ...صدای ...

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/8910.aspx

خودش هم جلدی پرید آن سمت. زمین گندم را دور زد و جلوی شاهین سبز شد. تا گرفتیمش، سه چهار دفعه ای با صورت افتاده بود. زخم های روی صورتش مال همینند. فقط دو سه تایی جای ناخن های خودمان است. کاش پاهام قلم شده بود و نمی دویدم دنبالش. شاهین به خودش شاشیده بود و تمام لباس هاش پر از کثافت بود. چشم هاش داشت از کاسه می زد بیرون، دو تا تخم کفتر که جفت باشند توی سیاهی لانه. هی درخت های زرشک را نشانمان می داد و گریه می کرد. نمی فهمیدم چه می گوید. خیال کردم زبانش برای همیشه بند آمده. مرسی که به دنیا آمدی.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/8906.aspx

شهریور هم شهریورای قدیم. لااقل بوی مهر نمی دادن! هوای پنج صبح که می خوره به دماغم- مخصوصا اگه شبیه پنج صبحای پاییزی باشه- دلم می خواد پامو با طناب محکم ببندم به خونه تا اگه خوابم برد، جای دوری نتونم برم. سپردم به خدا بگن دیگه نذاره من احمق بشم! دیگه هیچ پنج صبحی ازپنج صبحاش، منو با خرخر لاستیکای چمدون، تو هیچ ترمینالی ول نکنه! گفتم بهش بگن حتی اگه به دست و پاش هم افتادم که این طنابو از دور پام قیچی کنه، اصلا و ابدا تحویل نگیره. مطمئن باشه که فقط دارم زر مفت می زنم. لیلا، محبوبه، من، وحیده. حاجی باقری به ...

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/9004.aspx

صدای تو قندیل این طاق باد! راستش نمی دونم توی بامداد بیست و چندم تیرماه امسال هستم و چند روز گذشته از اولین ساعتی که هوای اینجا، بی هوا ریخت ته حلقت و حسابی شوکه کردت. منو ببخش که خودم رو درگیر اولین های تو نمی کنم. خودت کم کم خواهی فهمید که به خاطر سپردن رقم های سرسام آور اولین ها و آخرین ها کار پوچیه و اینجا اتفاق ها هرگز تمومی ندارن. من هنوز برای اولین بار صدای گریه ی تو رو نشنیدم. هیچ ذهنیتی از تو ندارم. از چشم هات که شبیه کی شده. از دست هات که چه شکلی اند و لب هات که کاشکی زیادی قشنگ باشد. و می غلتد...

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/9007.aspx

شروین شاه وزی پور. هم اکنون بپرس، هم اکنون بپرس! چنین می گوید شب نم،. و می غلتد و می گذرد. مجله ی ادبی گیور.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/8911.aspx

دست می برم سوی سينه ات. سنجاقك سبز بی گاه. شروین شاه وزی پور. هم اکنون بپرس، هم اکنون بپرس! چنین می گوید شب نم،. و می غلتد و می گذرد. مجله ی ادبی گیور.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/8912.aspx

امسال بیشتر از سال های قبل معنی هشت مارس را می فهمم. از عصر تا حالا به تو فکر کرده ام با زمزمه ی "زنان بیشترین قربانیان همیشه ی تاریخ بوده اند. نها موجوداتی که اسم اعظم عشق را از برند. زیبایی از عشق پدید می آید همان گونه که روز از خورشید. و ما به دست خودمان ابرهای مسموم می سازیم. و به دور از چشم خورشید در سایه باران های مسمومش همه چیز را مغشوش می کنیم.". آخرش هم نفهمیده ام باید برات پیام تسلیت بفرستم؟ از خر شیطان پیاده ات کنم؟ کوچکیت را بزرگ بدارم؟ بزرگیت را گوشزد کنم یا که چی؟ چنین می گوید شب نم،.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/8907.aspx

حرفی به ارزش یک لیوان آب خنک. به دست دلی نمی رسد. باید به جایی برگردیم که رنگ دامنه هایش. تسکین بخش اندوه بی پایانمان باشد. هم اکنون بپرس، هم اکنون بپرس! چنین می گوید شب نم،. و می غلتد و می گذرد. مجله ی ادبی گیور.

glibenclamide.blogfa.com

گلیبنکلامیدم

http://glibenclamide.blogfa.com/9003.aspx

تاپستری" نوعی از بافت است که در تار و پود آن علاوه بر پشم و نخ، متریال هایی مثل فلز، چوب، شیشه و. مورد استفاده قرار می گیرد. هنری چیده مانی که تلفیقی هنرمندانه از بافت، گرافیک، هنرهای دستی، نقاشی، آینه کاری و. به شمار می آید و. در گستره ی دکوراسیون داخلی اماکن عمومی مثل متروها، فرودگاه ها، هتل ها، برج ها و. علاوه بر حضوری کاربردی، جلوه های زیبا شناختی از هنر تجسمی هر سرزمین را به تصویر می کشد. نمایشگاه دسته جمعی من و همکلاسی هام. هم اکنون بپرس، هم اکنون بپرس! چنین می گوید شب نم،. و می غلتد و می گذرد.