SAMII87.WORDPRESS.COM

mahshidyassaei.wordpress.com

دسامبر 2013 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2013/12

ریشه ها و پرواز. دسامبر 12, 2013. مرا نام تو کفایت می کند. رفته ام شهر کتاب و بین آنهمه فقط سه کتاب شعر از احمدرضا احمدی برداشته ام. حجم تصویرها و یادها حمله می کند…این قطعه را توی یکی از کتاب ها دیدم. با این برف محض. رو به رو شوم. با آن عشق محض. رو به رو شوم. این مرغان خفته در لعاب کاشی ها. به ما اعلام می کنند. برف محض آب می شود. چقدر قشنگ که این مرغان خفته در لعاب کاشی ها و نه هیچ استعاره و هیچ نشانه دیگری…همین مرغان خفته در لعاب کاشی هاند که به ما اعلام می کنند این عشق محض در آن برف محض آب می شود.

mahshidyassaei.wordpress.com

آوریل 2015 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2015/04

ریشه ها و پرواز. آوریل 21, 2015. دایی اکبرت آمد. رفت پشت بلندگو گفت ممنون است که تشریف آورده ایم. گفت تو زندگی زیبایی داشته ای و چیزهای دیگری گفت که یادم نیست. بلند شو بازی را تمام کن. ما هم روزی خسته می شویم و برمی گردیم پی زندگیمان….حوصله مان که سر برود…. کاملا خصوصی وارد نشوید. از هر دری سخنی. زمزمه های زیر لب. شما که غریبه نیستید. وبنوشت روی وردپرس.کام. پوسته: Misty Lake کاری از WordPress.com. ریشه ها و پرواز. وبنوشت روی وردپرس.کام.

mahshidyassaei.wordpress.com

اوت 2014 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2014/08

ریشه ها و پرواز. اوت 23, 2014. طولانی، آنقدر که خواننده از درد به خودش بپیچد و به جد و آباد نویسنده فحش بدهد. دکتر تازه ساعت ۱۰ می رسید. ساعت ۸:۳۰ خودم را رساندم به درمانگاه که مثلا نوبتم زودتر بیافتد. دیدم آدمها از شش صبح آمده اند نوبت گرفته اند. شرمنده شدم. نفر هفتم هشتم توی صف بودم. حساب کتاب می کردم که اگر هر مریض را ۱۰ دقیقه ببیند کی نوبتم می شود؟ اگر ۱۵ دقیقه ببیند چه؟ چندبارش روی خط مرگ بوده ام که این بار دومش باشد؟ بابا اصلا مگر من چند سالم است؟ رساندمش دم در خانه. قبل از پیاده شدن یک دستبند ...

mahshidyassaei.wordpress.com

نوامبر 2013 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2013/11

ریشه ها و پرواز. نوامبر 9, 2013. دو سه سال است که اشتهای زیادی به رقصیدن پیدا کرده ام. یعنی همان طوری که یک موقع هایی بدن آدم شیرینی می خواهد یا نان می خواهد، احساس می کنم که همه بدنم رقص می خواهد. کاملا خصوصی وارد نشوید. از هر دری سخنی. زمزمه های زیر لب. شما که غریبه نیستید. وبنوشت روی وردپرس.کام. پوسته: Misty Lake کاری از WordPress.com. ریشه ها و پرواز. ساخت یک وبگاه یا وبنوشت رایگان در وردپرس.کام.

mahshidyassaei.wordpress.com

فوریه 2014 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2014/02

ریشه ها و پرواز. فوریه 19, 2014. اون شیکرا همچین هم should نیستن البته. 8211; یه تبلیغی درست شده که توش چند جفت انتخاب مختلف غذایی رو نشون میده که یکی شون چیزیه که می خوای بخوری و یکیشون چیزی که باید (بهتره که) بخوری. مثلا دوتا ظرف غذا نشون میده که تو یکی شون همبرگر با سیب زمینی سرخ کرده است و توی اون یکی همبرگر با سالاد – اگه نمی تونین حدس بزنین از این دوتا کدوم want و کدوم should بوده لازم نیست بقیه متن رو بخونید*. فوریه 3, 2014. ممکنه الان یکی از تو جمع بلند شه بگه هیچم همچین نیست که منم می پذیرم.

mahshidyassaei.wordpress.com

ژوئن 2014 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2014/06

ریشه ها و پرواز. ژوئن 27, 2014. زندگی در جریانه. روزها پشت سر هم میان و شب میشن و میگذرن. یه غروب ساده و یکنواخته که تمومی نداره. فکر کن که خورشید بعد از یه روز سخت و طولانی رسیده باشه به پایینا که بره و جاش رو به شب بده، اما همونجا می مونه. دیگه جم نمی خوره. نه شبه نه روزه. یه غروب ثابت همیشگیه. تمومی نداره. کاملا خصوصی وارد نشوید. از هر دری سخنی. زمزمه های زیر لب. شما که غریبه نیستید. وبنوشت روی وردپرس.کام. پوسته: Misty Lake کاری از WordPress.com. ریشه ها و پرواز.

mahshidyassaei.wordpress.com

ژوئن 2015 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2015/06

ریشه ها و پرواز. ژوئن 16, 2015. زمان لعنتی – زمان لعنتی. بروی نانها را بیاوری بگذاری روی بخاری. کم کم پنیر هم بیاوری و همه جمع شویم دورت. باز شوخی کنی که کلاغ از وقتی بچه دار شد…شما که انقدر زیبا بوده ای . انقدر همیشه زیبا بوده ای. چطور با زمان جنگیدی؟ کجای زمان جا ماندی؟ که جدول حل کنیم و ما خنده مان بگیرد که چطور جواب همه سطرها و ستون ها را می دانی. حرص همه را در بیاوری. جز جوانی چه چیز می تواند آنقدر زیبا و با طراوت و دست نیافتی باشد؟ در آینه نگاه کن. زمان را می بینی؟ قالیچه ات کو کنار بخاری؟

mahshidyassaei.wordpress.com

ژوئیه 2014 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2014/07

ریشه ها و پرواز. ژوئیه 30, 2014. یوزپلنگانی که با او دویده اند. گاهی فکر می کنم که بیژن نجدی را هزار سال می شناخته ام و دوباره همین امشب مرده. برای رفتنش دوباره عزادار می شوم. برای رفتن کسی که بیست سال پیش رفته، دوباره و تازه تازه مویه می کنم. Laquo;سماور با سر و صدا در اتاق و بی صدا در آینه می جوشید و با همین ها، طاهر و تصویرش در آینه، هر دو با هم گرم می شدند.». یکی بیاید به من حالی کند که یعنی چه بیژن نجدی دیگر نیست! یعنی چه که بیشتر عمرش را در دنیایی زندگی کرده که من ندیده ام؟ ژوئیه 11, 2014. وقتی که ...

mahshidyassaei.wordpress.com

مه 2015 – ریشه ها و پرواز

https://mahshidyassaei.wordpress.com/2015/05

ریشه ها و پرواز. مه 26, 2015. راه افتاده بودی صبح زودترش از خانه تان که برسیم قبل روشن شدن هوا دم کوهپایه. برای یک ساعت و خورده ای کوهش رفته بودیم و چای خوش طعم لب چشمه. ولی عجب صدایی. انگار کوه خودش بود که آواز می خواند. یعنی کوه همانطور استوار و تودار یک روز ناگهان زده بود زیر آواز. صدا صدای آدم نبود صدای کوه بود. آقای عزیز با هر قدم آن روز حیرت کردیم از این صدا که صدای کوه بود صدای آدم نبود. که از همه جا بود و هیج جا نبود. انگار هر تکه سنگ سر راه آواز می خواند و نمی خواند. کاملا خصوصی وارد نشوید.

mahshidyassaei.wordpress.com

ریشه ها و پرواز – صفحهٔ 2

https://mahshidyassaei.wordpress.com/page/2

ریشه ها و پرواز. اوت 23, 2014. طولانی، آنقدر که خواننده از درد به خودش بپیچد و به جد و آباد نویسنده فحش بدهد. دکتر تازه ساعت ۱۰ می رسید. ساعت ۸:۳۰ خودم را رساندم به درمانگاه که مثلا نوبتم زودتر بیافتد. دیدم آدمها از شش صبح آمده اند نوبت گرفته اند. شرمنده شدم. نفر هفتم هشتم توی صف بودم. حساب کتاب می کردم که اگر هر مریض را ۱۰ دقیقه ببیند کی نوبتم می شود؟ اگر ۱۵ دقیقه ببیند چه؟ چندبارش روی خط مرگ بوده ام که این بار دومش باشد؟ بابا اصلا مگر من چند سالم است؟ رساندمش دم در خانه. قبل از پیاده شدن یک دستبند ...