SANGESABOOREGHARIB.PERSIANBLOG.IR

nobody-n.persianblog.ir

عيد آمد و عيد آمد .. - زده‌ام فالي و فريادرسي مي‌آيد

http://nobody-n.persianblog.ir/post/95

زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. عيد آمد و عيد آمد . 1580;معه ٢٠ مهر ،۱۳۸٦. روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست. می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست. نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت. وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست. ما نه رندان ریائیم و حریفان نفاق. آن که او عالم س ر است بدین حال گواست. به مناسبت روز عید و روز بزرگداشت حضرت حافظ. روح رويايي عشق ،. از بر چرخ بلند ،. جلوهاي كرد و گذشت ،. شور در عالم هستي افكند . شوق ، در قلب زمان موجزنان ،. جان ذرات جهان در هيجان ،. ماه و خورشيد ، دو چشم نگران ،. فاش گويد...

fahimah.persianblog.ir

نوروز - sabr

http://fahimah.persianblog.ir/post/331

دلها به هوای روز نو باز تپيد. نوروز و بهار و بزم ياران خوش باد. در خاك وطن ، نه در ديار تبعيد. خوش آمدی صفا آورد. غمزخم فراق را دوا آوردی. همراه تو باز اشك ما نيز دميد. بويی مگر از ميهن ما آوردی. بر سفرهی هفت سين نشستن نيكوست. هم سنبل و سيب و دود ك ندر خوشبوست. افسوس كه هر سفره كنارش خالی ست. از پاره دلی گمشده يا همدم و دوست. هر چند زمان بزم و نوش آمده است ،. بلبل به خروش و گل به جوش آمده است ،. با چند بهار ، لالهی خفته به خاك ،. نوروز كبود و لاله پوش آمده است. نوروز رسيد و ما همان در ديروز. تگ ها : وبلاگ.

naghmehyeasheghi.persianblog.ir

نغمه عاشقی

http://naghmehyeasheghi.persianblog.ir/1386/3

اضافه به علاقمندی ها. زده ام فالی و فریاد رسی می آید. نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی. بوی جوی موليان . شاید علت اینکه امروز دوباره مطلبی نوشتم این باشه که داستان زیر را خواندم. به شما هم پیشنهاد می کنم که حتما بخوانیدش. مطمئنا دنیای دیگری هم هست که می توانم در آن. آواز بخوانم و بسیاری از حرفهای دلم را بزنم. وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم . هنوز. جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم. و شماره تلفن هر کسی را به سرعت پیدا میکرد .

naghmehyeasheghi.persianblog.ir

نغمه عاشقی

http://naghmehyeasheghi.persianblog.ir/1385/8

اضافه به علاقمندی ها. زده ام فالی و فریاد رسی می آید. نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی. سهم تو و من از عشق. آخرين دوستت دارم . تمام اولين ها براي تو بود. و تمام آخرين ها براي من. نوشته ی مهدی علی پور در ساعت ۱۱:٤٤ ‎ب.ظ در ۱۳۸٥/۸/۳٠. عشق هايش را به رخم کشيد. گوئي در خود شکستنم را نديد. آخر به گمانش تلافي بود. او که درد و غم تنهايي نچشيد. جز من ، يار ديگري بود. اينگونه بود که دل از من بريد. گفتا که دگر نمي شود. با تو طعم عشق را چشيد. با ديگران به ز با من بود. در مقابل من ناز ديگران خريد. اگر مولوي با آتش د...

naghmehyeasheghi.persianblog.ir

نغمه عاشقی

http://naghmehyeasheghi.persianblog.ir/1386/1

اضافه به علاقمندی ها. زده ام فالی و فریاد رسی می آید. نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی. شانه هایم لرزید. اولین بوسه تو زیر درخت هلو. امروز در باغ قدم می زدم و خاطرات سالی را که گذشت مرور می کردم. شاید اگر به یاد خاطراتمان زیر درخت هلوی باغ نمی افتادم جرات نوشتن این نامه را پیدا نمی کردم . یاد روزهای با تو بودن. یادش بخیر ، یاد آن اولین بوسه تو در آن کوچه خلوت زیر درخت هلو. دلم گرفت. نمی دانم کجایی. چه می کنی؟ چرا از من اینقدر دور شدی؟ تنها میان کوچه باغ ها. دور از چشم آن همه کلاغ ها. با خاطراتت گریه کردم.

naghmehyeasheghi.persianblog.ir

نغمه عاشقی

http://naghmehyeasheghi.persianblog.ir/1386/2

اضافه به علاقمندی ها. زده ام فالی و فریاد رسی می آید. نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی. بيا دست قشنگ مهربانت را عصايي کن که برخيزم. آلود به دامان شقايقها بياويزم. بدزدم تيشه فرهاد عاشق را و بي پروا چنان رعدي. بناي سنگي غم را فرو ريزم بسازم کلبه عشقي. بسازم کلبه عشقي ميان باغ فرداها. و حافظ وار بر بام فلک طرحي دگر از عشق اندازم و نقش ديگري ريزم. لبانم را به تکرار سرود عشق. که من آن مرغ غمگين شب آويزم. چهره ام هرگز پريشاني نداشت. برگهاي آخر تقويم عشق. يک روز باراني نداشت. کاش مي شد راه سخت عشق را. مي نشينم...

fahimah.persianblog.ir

sabr

http://fahimah.persianblog.ir/post/332

ساعت ٢:٤٥ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ٢٢ اسفند ،۱۳۸٥. تگ ها : وبلاگ. پروفایل مدیر : bahar. یکشنبه ۱٢ فروردین ،۱۳۸٦. یکشنبه ۱٢ فروردین ،۱۳۸٦. آره صدای پای عيد شنيده ميشه! سهشنبه ٢٢ اسفند ،۱۳۸٥. سهشنبه ۱ اسفند ،۱۳۸٥. باشگاه دانشجویان و متخصصان. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ. راه اندازی شده است.

nobody-n.persianblog.ir

زده‌ام فالي و فريادرسي مي‌آيد

http://nobody-n.persianblog.ir/1386/9

زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. 1580;معه ٢۳ آذر ،۱۳۸٦. ایام زمانه از کسی دارد ننگ. کو در غم ایام نشیند دلتنگ. این بار دیگه مثل قیصر آخر حرفم و حرف آخرم رو با بغض نمی خورم . اینم حرف آخر :. امشب از اين شب تاريک مجالي خواهم. تا بخوانم تنها ، و بگريم خاموش. تا برآرم فرياد و بگويم افسوس. گرچه دور از تو شدم در قفسي زنداني. قفسي تيره و تار. که ندارد حتي ، روزني راه فرار. و نبارد بر آن قطرهء باراني. يا نگهباني نيست که فريبم او را. و به مرگ خود از اين درد رهايي يابم. و بخندم او را. گرچه يک عمر گذشت. زير لب مي گويم:.

nobody-n.persianblog.ir

زمزمه های پاییزی - زده‌ام فالي و فريادرسي مي‌آيد

http://nobody-n.persianblog.ir/post/93

زدهام فالي و فريادرسي ميآيد. 1740;کشنبه ۱ مهر ،۱۳۸٦. که ایهام خوشی است. از ایهام زمزمه های پاییزی. تا بعد از من. با هم از آنها عبور نخواهیم کرد ! بوي پائيز مي آيد. بوي جدايي برگ از درخت. دلم براي درخت مي سوزد. آن زمانکه مرگ برگ را مي بيند. برگ ، يگانه همدم تنهايي خويش. فصل شور و عشق و حرارت ،. و چه زود رسيد. فصل جدايي ، تنهايي ، حسرت ،. و چه دلسنگ است. آن عابري که پا بر روي برگ مي گذارد. درخت را نمي شنود! من مي دانم ،. که چقدر تنهايي درخت بزرگ است! و اما پنج کتاب من (به دعوت دوستان خوبم عطا و محمدرضای.