sawyerevil-666.blogsky.com

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها - میترسم ...

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/post-12.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. چه طور میتونم قوی باشم؟ چه طور میتونم عاشق شم؟ که دوباره تنها شم. ولی نمیتونم هیچ کاری نکنم. قدم قدم نزدیک میشم. هرروز منتطرت می مونم. نترس من دوستت دارم. اجازه نمیدم کسی تو رو از من بگیره. من باور دارم یک روز دوباره پیدات می کنم. من قلبم رو برات میارم. نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ساعت 12:50 توسط Nasim. Design By : Night Melody. میخوام براتون قصه بگم. قصه های تلخ و شیرین. از اسمونای بی ابر و افتابی.

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/9007.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. بیاین این جا کنار من. گیتارو بدین به من. به چشمای من نگا کنین. شمارو به جاهایی میبرم که تا حالا نرفتین. با لالایی ها , افسانه ها و دروغ ها. شاید ناراحتتون کنم . شاید شاد. شاید هم اشکتونو در بیارم. اما همین که رفتم میگین کاش اینجا بود. یه اواز میخونم و بعد میرم. لالایی ها . افسانه ها و دروغ ها. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم مهر 1390ساعت 22:58 توسط Nasim. Design By : Night Melody.

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها - بهشت

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/post-7.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. امروز یه ذره حرفام با روزای دیگه فرق داره . بیشتر حالت داستانه :. دختری مردی را که در خیابان بود صدا زد :. ببخشید میتونید به من کمک کنید؟ هوا سرده و من جایی برای خوابیدن ندارم. جایی هست که بتونید بگید؟ مرد به راه رفتن ادامه میده. حتی پشتشو هم نگاه نمی. وانمود می کنه چیزی نشنیده. شروع می کنه به سوت زدن. به نظر می رسه از این وضعیت خوشش نمیاد. آه فکر کنم این دومین روزه که من و تو در بهشتیم. یه نفر دیگه رو صدا میزنه.

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها - یه خاطره از من و دوستام !

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/post-10.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. یه خاطره از من و دوستام! این داستان تا مقدار زیادیش واقعیه و یکی از خاطره های من و دوستامه! این داستانو تو دو قسمت مینویسم. در حال قدم زدن تو پارک بودم. ساعت حدودا ۷ بود. سر راه دوستانم یعنی سحر سحل و مارال رو دیدم. که با مامانشون اومده بودند. مارال کتاب ترسناک زیاد میخوند. اومده بودیم یه سری به خانه ی متروکه ای که هر روز بعد از مدرسه. البته اینو به مامانامون نگفته بودیم. ولی خیلی اسرار کردند. سحر هم ترسیده بود.

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/9011.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. اینو نوشتم که بگم یه مدتی نمیتونم بیام بنویسم. چون درسا زیاد شده خودتون میدونین. بعدشم این خبرو بدم که ما اساس کشی داریم. و من از همه کسایی که لینکن میخوام منو ببخشن. تا یه مدت نمیام ولی بعدش که اومدم به همتون میگم. برا همین اول می خوام ولنتاین رو به همه تبریک بگم. و البته کادو های دوستامو بهشون بدم. اولی مال سحر جونم :. دومی مال شیما جونم :. سومی مال فاطمه جونم :. و چهارمی و اخریش مال ساحل جونم :. و درخت خوشحال بود.

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها - یه خاطره از من و دوستام ! (2)

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/post-11.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. یه خاطره از من و دوستام! خب اینم شانس من بود حداقل با بقیه فرق داشت. بیاین از اینجا بریم . مالار ( مارال ) گفت :. نخیر چرا این تابوت خالیه؟ هه هه هه هه هه میخوای جای مرده بری توش؟ راستش ساحل یه ذره مسخره حرف میزنه. اخه این چه حرفیه؟ یه دفه یه صدایی اومد. بعد از چند دقیقه دوباره رفتیم تو. در تابوت بسته بود! احساس کردم صدای پا میاد . دوستامو کشیدم اونور بعد همه پریدیم تو کمد قایم شدیم. و چند نفر اومدند تو. دختری از ج...

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها - درخت بخشنده

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/post-13.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. این داستانو از برای عمو شلبی جونم همون شل سیلوراستاین گذاشتم نویسنده. داستان ها و شعر هایی که من عاشقشونم :. و او عاشق یک پسر کوچیک بود. هر روز اون پسر میومد. و برگ هایش را جمع می کرد. و از انها تاج می ساخت. و نقش شاه جنگل رو بازی می کرد. از نته درخت بالا می رفت. از شاخه هایش تاب می خورد. و سیب ها را می خورد. و باهم قایم موشک بازی می کردند. زمانی که خسته می شد زیر سایه اش می خوابید. و پسر عاشق درخت بود. و درخت خوشح...

dokhtarekhialbaf.blogfa.com

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها

http://www.dokhtarekhialbaf.blogfa.com/9009.aspx

لالایی ها,افسانه ها و دروغ ها. میخوام اواز بخونم از روزای افتابی,شبای مهتابی,اسمونای ابری. هیچ وقت یادم نمی ره. ون روزاهایی که با هم بود ی. اون چشمانت را . و اشک هایت را. جایی نداشت . جز شانه هایم را. با ذوستانت می خندیدی. با همه خوشحال بودی. اما فقط اشک هایت را با من تقسیم می کردی. من چه گناهی داشتم؟ اما هنوز هم حاضرم دنیایم را بدهم. تا اشک هایت را با من تقسیم کنی. اما دیگر دیر است. دیگر تو را نخواهم دید. ولی یک چیز در دنیاست که مرا شاد کند. خرسی که به من هدیه دادی. ان را مانند تو دوست دارم. نوشته شده د...