sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9201.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. در آستانۀ رویش بیست و هشتمین لاله. ازپشت پرچین های فروردین می آیم. با نوزادی در آغوش. و دیوانی در دست. به کوچه های تاریک شهری می رسم. در حوض هایشان شراب انبار می کنند. و چشم هایشان/ خمار است و خواب آلود. شهری که سکوتی تلخ. نبض ثانیه هایش را پر می کند. *. دستی باستانی/ با تیشه ای عتیق. نبرد شیرینی را با صخره آغاز کرده است. تا کتیبۀ "داریوش" را جلایی دهد. و دروغ ( گئومات مغ) *. را بر ملا سازد. کاشکی تو ...
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9212.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. آنجا با پیراهنی از میخک ها و یاس ها. وبرف ها بر سفینۀ اسفند. از گرمای نگاهت آب میشود. و در بهاری که خواهد آمد. جای مرا هم سبز کن. نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم اسفند 1392ساعت 4:46 بعد از ظهر توسط مظفری. این شعر ها را چون آینه دان! آخر دانی که آینه را صورتی نیست، در خود. اما هر که نگاه کند، صورت خود تواند دیدن. همچنین می دان که شعر را، در خود، هیچ معنایی نیست! این همچنان است که کسی بگوید:.
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9111.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. سروده ای از "اقبال مظفری". تا سفر عشق سبز پاشنه بر دیار نچرخاند. تا نگذرند سلسله در پای عاشقان تکبیر گوی. تا گل پری نیفشانم. مستانه بر دو شاخۀ پر برگ و بار سوری و "منصور" ی. با این دریچۀ کوچک، همیشه در گذر باد خواهم ماند. بگذار بی بهار بگذرد ایام انتظار. بنمای رخ، قصیدۀ گیسو بیار، چهره برافروز. باغ انار رسیده است. این خوشه های خون دل باغ داغ هاست. این خوشه آبدیدۀ خورشیدهای خیالی است. تا رنگ یک نشانه.
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری " - " دن کیشوت "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/post-176.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. کسی در هیبت دن کیشوت. با شمشیر آخته ی چوبینش. به خواب هایم سرک می کشد. و آسیاب های بادی را به استهزا می گیرد. شبی رابا اعجاز توهم. به شادمانی پیروزی بر آسیاب های بادی. جشن می گیریم و شراب می نوشیم. خسته از تلاشی بیهوده. در سوک خویش می نشینیم. آیینه به من گوش زد نمی کند:. که دچار اسکیزو فرنی شده ام؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم دی 1392ساعت 3:0 بعد از ظهر توسط مظفری. این شعر ها را چون آینه دان!
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9112.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. چند سه گانی موزون. درچار راه گیج شهر آسیمه می چرخد. عالی جناب سرخ پوش قصه ها "فیروز". دارد پیام از رویش "نوروز". برف سپید و یخ زده در قله آب شد. هر چند در ره است گل و سبزه و چمن. بیچاره دل ز رفتن "بهمن" کباب شد! رخت عزا به قامت هر باغ دوختند. سرسبزی و نشاط چه ارزان فروختند. در دل نهاد داغ. ایام شد به کام کلاغان پیر باغ. هر چند ریحانی نمی روید. بر جو کناری و لب رودی. شعری اگر مانده در ته بساطم. نصرت رح...
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9205.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. آن سوی آب ها. پیشکش به پیام سیستانی. ازآن سوی آب ها خبر ندارم. به قیمت قتل عام صد ها درخت سبز می شود. یکی خود را به چلچراغ شب می آویزد. و دیگری دست در گردن زهره. ساز ناسازگاری کوک می کند. از آن سوی آب ها خبر ندارم. همسایه های شمالی خانه ام. جامه ای نو از مصحف می پوشند و. نان به یکدیگر قرض می دهند. همسایگان جنوبی ام اما. بر در نانوایی ها. از بوی نان تازه می انبارند. و نان کسی را هم آجر نمی کنند. به شیر...
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9208.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. از سال های برف و بنفشه. تنها خماری باقی مانده است و. سایه ای از خاطرات. شبانه در اتاقم پرسه می زند. پدرم می گفت :. آل کاپون" هم که باشی. سرو کارت با "آلکاتراز " است. حالا که خوب فکر می کنم. می بینم که از "محلۀ چینی ها". تا همین" کوچه سرخپوست ها" ی خودمان. پدر که نصیحتم می کرد. نمی بر چشمان دریایی اش می نشست. که هیچ تناسبی با تکان شدید شانه هایش نداشت. یک روز در " آخر خط " نازی آباد. در چار راه روزمر گی.
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/9207.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. پاییز از نگاه ، شاعر جوان محمود غیاثی. پاییز دختر بچه پر مهری بود. که هیچکس اورا درمدرسه. و آنقدر زیر زمین از ریشه درخت ها. و رخت چرک های باد راشست. شبیه دوتا خرمالوی کرم خورده. و گوشهایش مثل گردوی. دو نیم شده پوک شد. حالا ته این باغ مسی رنگ. با قلبی از لانه خالی گنجشک ها. روی آواز کلاغ ها میگذارد و. از فکر اینکه حتی گلدوزی هم بلد نیست. زاز زار گریه میکند! بر گرفته از وبلاگ"درختان سیاه" محمود غیاثی.
sherkadehkavir.blogfa.com
کویرستان " محمد جلیل مظفری " - " بهارانه "
http://www.sherkadehkavir.blogfa.com/post-177.aspx
کویرستان محمد جلیل مظفری. اگر در کوی قلاشی مرا یک بار بارستی . مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوار هستی. آنجا با پیراهنی از میخک ها و یاس ها. وبرف ها بر سفینۀ اسفند. از گرمای نگاهت آب میشود. و در بهاری که خواهد آمد. جای مرا هم سبز کن. نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم اسفند 1392ساعت 4:46 بعد از ظهر توسط مظفری. این شعر ها را چون آینه دان! آخر دانی که آینه را صورتی نیست، در خود. اما هر که نگاه کند، صورت خود تواند دیدن. همچنین می دان که شعر را، در خود، هیچ معنایی نیست! این همچنان است که کسی بگوید:.