SETARESHABEMAN.BLOGFA.COM

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی -

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/post-70.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. دیدی میخوای نفس بکشی نمیتونی؟ باید زور بزنی تا نفست بره تو؟ دیدی میخوای آب دهنتو قورت بدی نمیتونی؟ دوباره سعی میکنی بازم نمیتونی. یه چیز ی گیر کرده تو گلوت که نمیذاره حرفی از اون تو بیاد بیرون؟ دیدی آدمایی که وقتی باید باشن نیستن؟ دیدی معمولا وقتی دیر شده میان و هستن. و اصلا یادشون میره وقتی که باید میبودن نبودن؟ دیدی یه چیزی رو احساس میکنی که. اصلا نمیتونی بگیه چیه حتی به خودت؟ هرچی که بگی نیست ولی یه چیزی هست به خصوص که خیلی هم چیز گهیه. DESIGN BY : NIGHT SILENCE.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/9202.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. هیچ کس به خوبی اون منو نمیشناخت. خود منو ، خود واقعیم رو . که الکی قشنگ نبود. که الکی پررنگ نبود ، خود خوبمو ، خود تلخمو . منو دوست داشت. همونی که بودم خیلیام رو هم ندیده بود ولی منو دیده بود منو دوست داشت. آروم بود. واقعی بود. قصهی ما به سر رسید . نوشته شده در یکشنبه ۱۵ اردیبهشت۱۳۹۲ 11:52 توسط دختر خوشبخت. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. از آن سوی دریچه به من گفت. حق با کسیست که میبیند. من مثل حس گمشدگی وحشت آورم. ایا چگونه می شود از من ترسید؟ من من که هیچگاه.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی -

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/post-75.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. من میخوام بزنمت، خوب؟ ولی اگه تو توی چشمای من نگاه کنی همینجوری که من نمیتونم بزنمت که آخه. تو زمینو نگاه می کنی. تو میری میشینی اون گوشه، هیچی هم نمیگی، منو هم نگاه نمی کنی،. اگه هم داری گریه می کنی باید بی صدا گریه کنی، صورتتو هم یه جوری بگیری که من اشکاتو نبینم، وگرنه که من نمیتونم بزنمت. همونجوری هم که دارم میزنم آروم آروم گریه می کنم. تو هم داری آروم آروم گریه می کنی. حالا من محکمتر میزنم. تو توی خودت جمع میشی، مچاله میشی، خیلی محکم. حالا من با صدا گریه می کنم.

saamehjoon.persianblog.ir

زندگي پر از معماست

http://saamehjoon.persianblog.ir/archive

زندگي پر از معماست. عناوین مطالب وبلاگ "زندگي پر از معماست". درباره : من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم . البته دریا نشدم اما به دریا خیلی نزدیکم. پروفایل مدیر : سامه. زندگی از نگاه عشق. یادداشتهای تنهایی یه مامان. قبولم كن و جانم بستان. هفت قدم تا تو. گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. يادداشتهای يک کمونيست پای چوبه دار. زندگی پر از معماست. من و نا گفته هايم. علی احمد نيا- خبر نگار. دست نوشته های یک فلفل کوچولوی شیرین. قلبي هست براي تپيدن. نگاری که به مکتب نرفت و خط ننوشت. دست نوشته های یک نقش پوش.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/9107.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. شب گریه م میومد خیلی گریه م میومد. تنهایی دوس نداشتم گریه کنم، نشستم با خودم فکر کردم که تو هستی. که واقعی بغلم میکنی که من واقعی گرمای آدمی که بغلم کرده رو. همه اینا تو خیال بود خب؟ بعد واقعی گریه کردم، توی واقعیت. بعد حرف زدم، چشامو بستم فکرکردم که مثلا یکی هست که. میشنوه من چی میگم. که نشسته جلومو داره نگاه میکنه، بعد حرف زدم یه عالمه یه ساعت. دو ساعت سه ساعت. خیلی. وسطاش دلم برای خودم میسوخت گریه م میگرفت. نه اینکه اونجوری که میشینی گریه میکنی ها،.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی - تو که خوبم بودی ... تو که خوبم بودی

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/post-74.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. تو که خوبم بودی . تو که خوبم بودی. یکی بود. یکی نبود. غیر از خدای مهربون، تو آسمون قصه مون، هیچکس نبود. یه گوزنی بود، با پوست آهویی روشن و شاخهای کلفت قهوه ای، با یه بلوز صورتی که سرآستین و یقه ی این بلوزش قرمز بود، آره، قرمزه قرمز، درست رنگ لبهای تو بعد از خوردن یه بستنی یخی شاتوتی. این گوزن قصه ی ما یه صاحبی هم داشت، یه صاحبی که البته اون دیگه گوزن نبود، یه آدم بود، یه آدم واقعیه راست راستکی، یه گوشه ای ازین دنیای خدا. ولی حیف که پسره قصه مون ازین عاشقیش خبر ندا...

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/9311.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. واااای چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود. باورم نمیشه این همه وقت نیومدم. دلم برای اون سال ها تنگ شده. حس خوبی دارم این روزا.بی تو. کاش این حس موندگار باشه. نوشته شده در یکشنبه ۵ بهمن۱۳۹۳ 0:20 توسط دختر خوشبخت. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. از آن سوی دریچه به من گفت. حق با کسیست که میبیند. من مثل حس گمشدگی وحشت آورم. ایا چگونه می شود از من ترسید؟ من من که هیچگاه. جز بادبادکی سبک و ولگرد. بر پشت بامهای مه آلود آسمان. و عشق و میل و نفرت و دردم را. در غربت شبانه قبرستان.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی - منو بشناس

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/post-78.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. واااای چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود. باورم نمیشه این همه وقت نیومدم. دلم برای اون سال ها تنگ شده. حس خوبی دارم این روزا.بی تو. کاش این حس موندگار باشه. نوشته شده در یکشنبه 5 بهمن1393 0:20 توسط دختر خوشبخت. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. از آن سوی دریچه به من گفت. حق با کسیست که میبیند. من مثل حس گمشدگی وحشت آورم. ایا چگونه می شود از من ترسید؟ من من که هیچگاه. جز بادبادکی سبک و ولگرد. بر پشت بامهای مه آلود آسمان. و عشق و میل و نفرت و دردم را. در غربت شبانه قبرستان.

baadmara-khahadbord.blogfa.com

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی

http://www.baadmara-khahadbord.blogfa.com/9006.aspx

من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی. نوشته شده در پنجشنبه 24 شهریور1390 19:33 توسط دختر خوشبخت. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. از آن سوی دریچه به من گفت. حق با کسیست که میبیند. من مثل حس گمشدگی وحشت آورم. ایا چگونه می شود از من ترسید؟ من من که هیچگاه. جز بادبادکی سبک و ولگرد. بر پشت بامهای مه آلود آسمان. و عشق و میل و نفرت و دردم را. در غربت شبانه قبرستان. موشی به نام مرگ جویده است. کاش فردا را کسی پنهان کند.