seyba.blogfa.com

love2ir.blogfa.com

عکس های هنرمندان - سری سوم از تصاویر scarllet johanson

http://www.love2ir.blogfa.com/post-52.aspx

سری سوم از تصاویر scarllet johanson. نوشته شده در یکشنبه ۱۱ مهر۱۳۸۹ساعت 1:25 توسط وحید. تا خدا هست امید هست. از خدا نا امیدیم که گرفتاریم. یکی بود.هیچکس نبود. منتظرم که بیایی . چشم سیاه ( رها ). خداو اهل بیت را فراموش نکن. بروزترين سايت اس ام اس عاشقانه.

love2ir.blogfa.com

عکس های هنرمندان

http://www.love2ir.blogfa.com/8907.aspx

سری سوم از تصاویر scarllet johanson. لطفا به ادامه مطلب برید *. نوشته شده در یکشنبه ۱۱ مهر۱۳۸۹ساعت 1:25 توسط وحید. تا خدا هست امید هست. از خدا نا امیدیم که گرفتاریم. یکی بود.هیچکس نبود. منتظرم که بیایی . چشم سیاه ( رها ). خداو اهل بیت را فراموش نکن. بروزترين سايت اس ام اس عاشقانه.

nixon.blogfa.com

چشم های منتظر

http://www.nixon.blogfa.com/8902.aspx

می دانی زندگی یعنی چه؟ زندگی یعنی غرور، زندگی یعنی گذرکردن بی تفاوت، زندگی یعنی خندیدن به صدای شکم گرسنه ای در کنار گذر خیابان. می دانی زندگی یعنی چه؟ زندگی یعنی رها کردن. زندگی یعنی گم شدن. زندگی یعنی جمع شدن در ماشین، روشن کردن یک سیگار برگ و بلند کردن صدای آهنگ مایکل و گذشتن از همه این چیزها. با سرعت. می دانی زندگی یعنی چه؟ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 15:41 توسط سعید. نوشته شده در جمعه سوم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 0:44 توسط سعید. Design By : Night Skin. وتمام پیچکها به پیشوازت آمدند.

love2ir.blogfa.com

عکس های هنرمندان - بابا لالا نکن

http://www.love2ir.blogfa.com/post-53.aspx

سراپا درد افتادم به بستر. تب تلخی به جانم آتش افروخت. دلم، در سینه طبل مرگ می کوفت. تنم، از سوز تب چون کوره می سوخت. ملال از چهره مهتاب می ریخت. شرنگ، از جام جان لبریز می شد. به زیر بال شبکوران شبگرد. سکوت شب، خیال انگیز می شد. چو ره گمکرده ای در ظلمت شب. که زار و خسته واماند ز رفتار. ز پا افتاده بودم، تشنه، بی حال. به چنگ این شب وحشی گرفتار. تبی آنگونه هستی سوز و جانکاه. که مغز استخوان را آب می کرد. صدای دختر نازک خیالم. دل تنگ مرا بی تاب می کرد. نمی دانست بابا نیمه جان است. بهار کوچکم باور نمی کرد.

love2ir.blogfa.com

عکس های هنرمندان - کوچه

http://www.love2ir.blogfa.com/post-51.aspx

بی تو، مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم. شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه ی جانم، گل یاد تو درخشید. باغ صد خاطره خندید. عطر صد خاطره پیچید. یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم. پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم. ساعتی بر لب آن جوی نشستیم. تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت. من همه محو تماشای نگاهت. آسمان صاف و شب آرام. بخت خندان و زمان رام. خوشه ماه فرو ریخته در آب. شاخه ها دست برآورده به مهتاب. شب و صحرا و گل و سنگ.

ghalamesiah.blogfa.com

قلم سیاه

http://www.ghalamesiah.blogfa.com/post-2.aspx

امروز ساعت ۹با پیمان که یکی از دوستان دوران دبیرستانمه قرار داشتم.محل قرار مثل همیشه کناره گل فروشی پارک بود.۵ دقیقه دیر کرد و توی همین مدت کوتاه بسیاری از خاطراتم زنده شد.این قدر خاطره ی شیرین از اون دوران دارم که تو چند تا کتاب هم جا نمی شه. حتی اسم احمدی هم دیگه ناراحتی نمیاره.بچه ها معمولا ازناظم ها دل خوشی ندارند وعادلانه در موردشون قضاوت نمی کنند.بلاخره معلم بد هم پیدا می شه.درسته که معلم شمع فروزان زندگی است اما بعضی از این شمع ها شعلشون زیادی داغه. البته من نه ها آقا ناظمه. می دونید بیشتر معلم ها...

abi02.blogfa.com

حس آبی - یک داستان زیبا (دوست قدیمی)

http://www.abi02.blogfa.com/post-21.aspx

یک داستان زیبا (دوست قدیمی). جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی، تمام دنیا رو گرفته بود. یکی از سربازان به محض اینکه دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند. مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی که این کار ارزشش را دارد یا نه؟ دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی! حرف های مافوق اثری نداشت . سرباز به نجات دوستش رفت .

sanayiomid.blogfa.com

عشق و تفکر انسانی - چی می شد اگه ....

http://www.sanayiomid.blogfa.com/post-24.aspx

عشق و تفکر انسانی. عشق چیه و اندیشه به چه دردی میخوره. چی می شد اگه . چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده چرا که دیروز ما وقت نکردیم ازش تشکر کنیم . چی می شد دیگه هرگز شکو فا شدن گلی رو نمی دیدیم چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم . چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم. چی می شد اگه خدا امروز به حرفهامون گوش نمی داد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم . چی می شد اگه خدا خواسته هامونو بی پاسخ می گذاشت چون فراموشش کردیم .

ghalamesiah.blogfa.com

قلم سیاه

http://www.ghalamesiah.blogfa.com/post-14.aspx

دوستان آمده ام باز که این دفتر ممتاز ، کنم باز و شوم قافیه پرداز. خدا رو شکر می کنم به خاطر بارونی که دیروز و دیشب اومد.بارون هم گرد و غباره شهر رو با خودش برد وهم دل تنگیه دل ما رو.حبیب نزدیکای غروب تلفن کرد : پسر تو نپوسیدی تو این خونه؟ بزن بریم زیر بارون. رفتم ، نفس کشیدم ، تازه شدم ، خودم رو دوباره پیدا کردم.پارک خیلی قشنگیه توی دامنه ی یه کوه جوون.ساکت ، آروم ، سبز. می خوام چه کار کنم با این نوشتنم؟ می دونید این سوال ها نشونه ی چیه؟ این طرز تفکر خونه نشینم کرد اونم کی رو؟ پنجشنبه شب جشن عروسیه یکی ا...