bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - دارم می گردم
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-355.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. آن طور که من متوجه شده ام، مشاوران و روان شناسان بالینی، بعضی از توصیه های خود را بر اساس دیدگاه ها و عقاید مراجعین خود تعیین می کنند و یک قالب ثابت برای همه ی افراد ندارند، که گرچه حرفه ای هم به نظر نمی آید اگر این گونه باشد. البته از آن جا که در ناامیدی بسی امید است، ناگهان کور سویی از دور پیدا شد، گرچه خیلی ضعیف است اما من به آن امیدوارم و با تصویر سازی و مثبت اندیشی و البته دانه پاشیدن های زنانه سعی در تور زدن مورد مربوطه دارم. چهارشنبه ۲۹ بهمن۱۳۹۳ساعت 12:18 نويسنده.
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - فرهنگ بالکنی!
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-358.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. هر کسی فکر می کند که آدم با شخصیت و متمدن و بافرهنگی ست. اما اوقاتی هم هست که ما با رفتاری خلاف این ادعا را ثابت می کنیم. مثلا من یکی از همین بسیاران هستم، فکر می کنم با فرهنگم. مثلا فرهنگ آپارتمان نشینی را دارم. ساعت 12 شب به بعد بلند حرف نمی زنم، تند راه نمی روم، بپر بپر نمی کنم، موسیقی یا گوش نمی دهم یا با صدای بسیار کم گوش می دهم، در آپارتمان را آرام باز و بسته می کنم و موارد مشابه. لابد می گویید کجای این کارها بی فرهنگی است؟ عید امسال یادتان هست؟ لکن این یکی گرفت. زندگی...
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - موهایم!
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-359.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. از زمانی که یادم می آید، یعنی تقریبا از زمانی که نوجوان بودم، موهای بلندی داشتم. موهای من بسیار لخت و مشکی است، همین دو عامل به سادگی حسادت خیلی ها را بر می انگیخت و دیگرانی هم که حسود نبودند همیشه من را به بلند نگاه داشتن موهایم و پرهیز از کوتاه کردن آن ها تشویق می کردند. گاهی هم جلوی موهایم را چتری می گذاشتم که بسیار دوست داشتم و دیگران هم اذعان می کردند که به من می آید. معدود دفعاتی هم مش و های لایت کردم که از آن ها هم راضی بودم. هیچ وقت فکر کوتاه کردن در سرم نبود! البته ...
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/9211.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. گریه های بی مقدمه و بعضا بی دلیل یا با دلایل مسخره و کودکانه، بی حوصله گی، پوچی، میل به خودکشی و . . تا این که در خرداد ماه 92 با مادرم به این نتیجه رسیدم که باید به روان شناس مراجعه کنم. روان شناس من کارش خوب بود، اما بعد از گذشت حدود 8 جلسه نه من تغییر خاصی در خود حس می کردم و نه دیگران. همچنان گریه های عصبی و نا امیدی ها وجود داشت. پیر بود و گوش هایی سنگین و سمعک داشت و من باید بسیار بلند حرف می زدم. چون تازه از آمریکا برگشته بود هنوز مراجع چندانی نداشت و خودش کلیه ی ...
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - همسایگی های عاشقانه
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-363.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. یک دختر و پسر توی پنجره یکدیگر را بغل کرده بودند و ماجرا را تماشا می کردند، منتها مثل من لباس خواب بر تن نداشتند، پسر لخت بود و تنها شرتی به پا داشت و دختر هم تاپی به تن و پسر دستانش را به دور شانه های دختر انداخته بود و دختر یله کرده بر پسر داشتند ماجرا را نگاه می کردند، علاوه بر این که برق اتاق یا سالن شان هم روشن بود. چهارشنبه ۱۷ تیر۱۳۹۴ساعت 20:14 نويسنده. سیاه و سفید، و یا ابلق، رنگ باشد! لکن این یکی گرفت. ایستاده در رنگین کمان. اتاق تمام فلزی امین. یک پنجره برای پرواز.
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/9312.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. Just A one night stand. برای گفتن این حرف ها هیچ ترسی ندارم، جز دوستانم که من را از نزدیک می شناسند و می خوانند. مدتی بود که در پی برقراری ارتباط با او بودم، پسر خوش قیافه و خوش تیپی بود، متاسفانه می دانید که همین ها برای من کافی است. بالاخره شماره ها را رد و بدل کردیم و با من تماس گرفت. به او پیشنهاد دوستی دادم، نپذیرفت، گفت فقط تمایل به سک.س دارد و دوست دارد این رابطه را با من تجربه کند. شب حوصله ی برگشتن نداشتم، همان جا خوابیدم و صبح برگشتم. نه حرفی بین مان رد و بدل ش...
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/9311.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. آن طور که من متوجه شده ام، مشاوران و روان شناسان بالینی، بعضی از توصیه های خود را بر اساس دیدگاه ها و عقاید مراجعین خود تعیین می کنند و یک قالب ثابت برای همه ی افراد ندارند، که گرچه حرفه ای هم به نظر نمی آید اگر این گونه باشد. البته از آن جا که در ناامیدی بسی امید است، ناگهان کور سویی از دور پیدا شد، گرچه خیلی ضعیف است اما من به آن امیدوارم و با تصویر سازی و مثبت اندیشی و البته دانه پاشیدن های زنانه سعی در تور زدن مورد مربوطه دارم. چهارشنبه ۲۹ بهمن۱۳۹۳ساعت 12:18 نويسنده.
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/9402.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. چه کسی صدا زد بیل را؟ این عکس را ببینید، احتمالا آن هایی که در فیس بوک هستند و صفحه و نوشته های "آیدا احدیانی" را دنبال می کنند این عکس را دیده اند. اولین چیزی که با دیدن این عکس به ذهن شما خطور می کند چیست؟ کفش های پاشنه بلند؟ و یا یک شی بلند کله قرمز که احتمالا اولش متوجه چیستی آن نشده اید؟ در فرم گمرک که خواهند پرسید از بورلیهیلز چی خریدی پاسخ خواهم داد فقط یک بیل. (کلنگش رو هم ضمنا جا چون نشد وقف آرنولد کردیم) ". شاید بد نباشد این چند خط. در راستای معرفی همسایه هایم:.
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - همسایه ها (3)
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-360.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. در راستای معرفی همسایه هایم:. مردی جوان در یکی از طبقات ساکن است، چیزی که در این مرد، نظر من را به خود جلب کرده است ظاهر تقریبا یکسان اوست وقتی که او را می بینم. در طی این 5-4 سال هر وقت که این مرد را دیدم، بدون استثنا! تاکید می کنم، بدون استثنا در حال حرف زدن با موبایل و سیگار کشیدن بود. حتی گاهی که از پنجره نگاه می کنم و مثلا 7 صبح است و دارد با آن کیف چرم قهوه ای کهنه به سر کار می رود باز سیگار به لب و موبایل به گوش است. یکشنبه ۶ اردیبهشت۱۳۹۴ساعت 11:57 نويسنده.
bad-dar-sepidarha.blogfa.com
سپيدار - خواب زده
http://www.bad-dar-sepidarha.blogfa.com/post-354.aspx
نشسته در سایه به تماشای دنیا. خواب دیدن های من هم داستان عجیبی شده است، حتی برای روان پزشک هم و گاهی از من می خواهد آخرین خوابی را که دیده ام برایش تعریف کنم. چیزی که در خواب های من جالب و برای خودم اندکی غم بار است این است که در گذشته سیر می کنم، با آدم های قدیمی و مکان های قدیمی. آن هم، نه همه ی مکان ها و تنها برخی از آن ها. حتی اگر خواب آدم های جدید هم باشد آن ها را در مکان های قدیمی است که می بینم. جای دیگر دو کوچه ای ست که خانه ی مادربزرگ و پدر بزرگ و یکی از عمه هایم آن جاست. شکی در آن نیست که ب...