SHEGEFTIHAYEHASTI.BLOGFA.COM

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - مادر مهربان

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/73

داستان های کوتاه و جملات شیرین. ساعت 3 شب بود كه صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار كرد. پشت خط. مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار كردی؟ مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار كردی؟ خواستم بگویم تولدت مبارك. پسر از اینكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح. خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت. میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت. ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . نوشته شده در یکشنبه نهم مهر ۱۳۹۱ساعت 19:39 توسط مهرناز و انیس.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر

http://www.bedahegooy.blogfa.com/1391/07

داستان های کوتاه و جملات شیرین. می خواهم بگویم فقر همه جا سر می کشد. فقر گرسنگی نیست، عریانی هم نیست. فقر چیزی را نداشتن است اما آن چیز پول نیست. طلا و غذا هم نیست. فقر همان گرد و خاکی است که بر روی کتاب های فروش نیافته ی یک کتاب. فقر تیغه های برنده ی ماشین بازیافت استف که روزنامه های برگشتی را خرد. فقر کتیبه ی سه هزار ساله ایست که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود. فقر همه جا سر می کشد. فقر شب را بی غذا سر کردن نیست. خدا و پرنده ی کوچک . ساعت 3 ...

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - خدا و پرنده ی کوچک .

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/72

داستان های کوتاه و جملات شیرین. خدا و پرنده ی کوچک . پرنده کوچک به خدا گفت :. از تمام دنیاتنها یک لانه کوچک داشتم . کجای دنیای بزرگت را. گرفته بود که آن رانابود کردی؟ در لانه ات ماری در کمینت بود . لانه ات را ویران کردم تا تو پرواز. کنی و از دام بلا به دور شوی. در تمام لحظات عمرت از سر. مهر و محبتم تو را از بلاها به دور کردم و تو هر بار پنداشتی از. خشم است و به دشمنی با من برخواستی! نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 10:0 توسط مهرناز و انیس. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ. طراحی قالب : بهاربيست.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر

http://www.bedahegooy.blogfa.com/author/bedahegooy

داستان های کوتاه و جملات شیرین. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم تیر 1391ساعت 10:11 توسط مهرناز و انیس. وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید. می ماند،ولی قلبش سیاه میشود. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم آبان 1391ساعت 14:9 توسط مهرناز و انیس. پسر کوچکی برای مادر بزرگش توضیح میداد که چگونه همه چیز ایراد دارد . مدرسه، خانواده، دوستان و غیره. مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. و حالا دو تا تخم مرغ. از آرد خوشت میآید؟

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - آرزوی دانه

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/70

داستان های کوتاه و جملات شیرین. دانه کوچک بود و کسی او را نمیدید. سالهای سال گذشته بود و او هنوز همان. دانه کوچک بود.دانه دلش میخواست به چشم بیاید، اما. گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشمها میگذشت. گاهی. زمینه روشن برگها میانداخت و گاهی فریاد میزد و میگفت:. هستم، تماشایم کنید . اما هیچکس جز پرندههایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشرههایی که به. چشم آذوقه زمستان به او نگاه میکردند، به او توجهی نمیکرد.دانه خسته بود. از این زندگی از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و. نمیآیم. کاشکی کمی.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - ارزوی دو همسر 60 ساله.

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/71

داستان های کوتاه و جملات شیرین. ارزوی دو همسر 60 ساله. یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و. پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن ناگهان یک پری کوچولو. قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی. هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین هر کدومتون می تونین یک آرزو. بکنین خانم گفت: اووووووووووووووووه! من می خوام به همراه همسر عزیزم. دور دنیا سفر کنم پری چوب جادووییش رو تکون داد و .اجی مجی لا ترجی. بنابر این خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - فقر

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/76

داستان های کوتاه و جملات شیرین. می خواهم بگویم فقر همه جا سر می کشد. فقر گرسنگی نیست، عریانی هم نیست. فقر چیزی را نداشتن است اما آن چیز پول نیست. طلا و غذا هم نیست. فقر همان گرد و خاکی است که بر روی کتاب های فروش نیافته ی یک کتاب. فقر تیغه های برنده ی ماشین بازیافت استف که روزنامه های برگشتی را خرد. فقر کتیبه ی سه هزار ساله ایست که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود. فقر همه جا سر می کشد. فقر شب را بی غذا سر کردن نیست. قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر - کیک مادربزرگ

http://www.bedahegooy.blogfa.com/post/77

داستان های کوتاه و جملات شیرین. پسر کوچکی برای مادر بزرگش توضیح میداد که چگونه همه چیز ایراد دارد . مدرسه، خانواده، دوستان و غیره. مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. و حالا دو تا تخم مرغ. از آرد خوشت میآید؟ جوش شیرین چه طور؟ حالم از همهشان به هم می خورد. بله، همه این چیزها به تنهایی بد به نظر میرسند، اما وقتی به درستی با هم. مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود. منبع(داستان های جذاب و خواندنی). قالب وبلاگ : قالب وبلاگ.

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر

http://www.bedahegooy.blogfa.com/1391/04

داستان های کوتاه و جملات شیرین. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم تیر 1391ساعت 10:11 توسط مهرناز و انیس. انسانیت ساده یا پیچیده! چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود. میز گذاشته بود برای مشتریها.افراد زیادی اونجا نبودن . ۳نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا. ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان. نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه. گوشیش زنگ خورد .البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن. و باز هم با تعجب...

bedahegooy.blogfa.com

داستان های برتر

http://www.bedahegooy.blogfa.com/1391/05

داستان های کوتاه و جملات شیرین. عاشق به غیر نظر نمی کند. دختری به کورش کبیر گفت:. من عاشق شما هستم. کورش به او گفت:. لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است و پشت سرت ایستاده است. دختر برگشت و کسی را پشت سر خود ندید. کورش به او گفت :. عاشق به غیر نظر نمی کند. نوشته شده در دوشنبه سی ام مرداد 1391ساعت 12:41 توسط مهرناز و انیس. لوئيز رفدفن ، زني بود با لباسهاي كهنه و مندرس ، و نگاهي مغموم . وارد. خواربار فروشي محله شد و با فروتني از صاحب مغازه خواست كمي خواروبار. بچهشان بي غذا ماندهاند. آن چه نوشته است.