SIAMSAMAN.BLOGFA.COM

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9212.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. تنها کاری که از دستم برمیاد. دلم می گیرد از این کشتار هر روزه.مگه میشه نشنید؟ بغض گلوم رو می گیره و حس می کنم دیگه نمی تونم نفس بکشم. عده ای بیگناه گروگان گرفته میشن . عده ای بیگناه در بمب گذاری می میرن . عده ای زیر شکنجه جون میدن. عده ای قربانی میشن. نوشته شده توسط مینو سامان در پنجشنبه ۱ اسفند۱۳۹۲ و ساعت 1:41.

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9405.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. خدای محمد، خدای یوسف، موسی،عیسی ،نوح و ابراهیم خدای من هم هست،. خدای،هر بنده شاکر و سپاسگزاری ، خدای من هم هست، خدای من بسیار نزدیک و بسیار عزیز است،. من به آنچه نمی بینم ایمان دارم چون آن را با چشم دل می بینم، خدایم مرا دلخوش می کند، دست بر زخم دلم می کشد، خنده بر لبم می نشاند، خدایم دوست داشتنی و عزیز است،. خدایم از من رسولی ساخت تا از جانب خودش پیامبری به سوی خودم باشم. قلبم را در مجری کهنه ای. در اتاقی که دریچه ای ش نیست.

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9203.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. من به معجزه باور دارم. گاهی معجزاتی رخ می دهد . معجزه برای کسانی مقدس است که به آن باور دارند. حتی گاهی علیرغم دیر باوری امان مجبور می شویم که به آن ایمان بیاوریم چرا که تاثیر آن را در زندگی کسالت بار و ملال آور هر روزه نمی توان انکار کرد. معجزه رسیدن زمین به آسمان نیست معجزه ممکن شدن چیزی است که با تمام وجود بر آن باور داریم و ناممکن بنظر می رسد. من به معجزه باور دارم. آیا در خواب همیشگی ام به دیدارم خواهید آمد؟ از دیدگاه ا...

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9201.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. به تازگی کتابی خواند ه ام از جوزف کمبل بنام قهرمان هزار چهره ،قسمتی از آن را در اینجا نقل می کنم ،(نقل به مضمون):. قهرمان، زن یا مردی است که قادر باشد بر محدودیت های شخصی یا بومی اش فائق آید. از آنها عبور کند و به اشکال مفید و انسانی برسد. سپس زمان عزیمت فرا می رسد اما قهرمان میلی به بازگشت ندارد.از خود می پرسد آیا آنچه من یافته ام قابل انتقال به دیگران هست؟ او مجبور است با اکسیرنجات بخش خود با جامعه روبرو شودو مشکل عدم درک ...

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9404.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. با خودش گفت تحملش می کنم بخاطر دخترم،بخاطر بچه ام،تنها بچه ام،بخاطر همه بچه هایی که ندارم. پری کوچک را دید،زن یعنی تسلیم،زن مورچه کوچکی است که زیر پاهای سنگینی له می شود،صدایی درونش می گفت به دنبال پری کوچکت برو،دنبالش کن ،ردش را بگیر،او راه نجات را بلد است، قبل از تسلیم شدن در برابر نیستی ومرگ خودت را به تماشا بگذار . نوشته شده توسط مینو سامان در چهارشنبه ۳۱ تیر۱۳۹۴ و ساعت 0:59. گوشه ای از زندگی. خسیس میشوی توی خرج کردنش!

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9211.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. برايم بنويس، چه تنت هست؟ برايم بنويس، چطوري ميخوابي؟ برايم بنويس، چه شکلي شده اي؟ هنوز مثل آن وقت ها هستي؟ برايم بنويس، چه کم داري؟ برايم بنويس، حالت چطور است؟ برايم بنويس، آن ها چه مي کنند؟ برايم بنويس، چه کار ميکني؟ برايم بنويس، به چه فکر مي کني؟ مسلما فقط من از تو مي پرسم! و جواب ها را مي شنوم که از دهان و دستت مي افتند. اگر خسته باشي، نمي توانم. باري از دوشت بردارم. اگر گرسنه باشي، چيزي ندارم که بخوري. خواهی بیا ببخشا خو...

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9207.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. صد هزاران فضل داند از علوم جان خود را مینداند آن ظلوم. داند او خاصیت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری. قیمت هر کاله میدانی که چیست قیمت خود را ندانی احمقیست. این چند بیت حکایت احوال علم و دانش ماست .از هر کوفتی سر در می آوریم الا خودمان. داستان در مثنوی قصه کور وکر و لخت وعوری است که همه چیز را می بینند الا احوال خودشان را.حوصله نوشتن ندارم وگرنه کامل می نوشتم. وقت کردید نگاهی بیندازید. زندگی با چراغی روشن. اینجا شبها هم زن...

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9204.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. آدمیان را از روی رؤیاهاشان میتوان شناخت، همچنان که پیامبران را. نوشته شده توسط مینو سامان در یکشنبه ۲۳ تیر۱۳۹۲ و ساعت 2:1. سالها پیش کتابی از هوشنگ گلشیری (اسم نویسنده را مطمئن نیستم )خواندم قصه های کوتاه داشت . یکی از قصه ها ماجرای آدمی بود که هر روزمردی بی هیچ بهانه ای با چتر به سر او می زد یادم می آید که آخر قصه اون آدم به ضربه هایی که هر روز با چتر به سرش می خورد عادت کرده بود و اگر روزی این اتفاق نمی افتاد تعجب می کرد.

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9202.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. باطن پیران سحر خیز. مردان خدا پرده پندار دریدند. یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند. فریاد که در رهگذر عالم خاکی. بسی دانه فشاندند وبسی دام دریدند. همت طلب از باطن پیران سحر خیز. زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند. نوشته شده توسط مینو سامان در پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت۱۳۹۲ و ساعت 20:50. شما هم به ما ملحق شوید. تصور کن که بهشتی نبود راحته اگر که بخوای سعی کنی ( تصور کنی ) جهنم. تصور کن که اینجا کشوری ( حد و مرزی ) وجود نداشت تصور کردن این.

minoosaman.blogfa.com

بی خبر

http://www.minoosaman.blogfa.com/9111.aspx

آن را که را خبر شد خبری باز نیامد. ما دختران زنان مادران. داستان و مطالب متفاوت. سالها پیش معلمی داشتیم که روزی در کلاس برایمان شعر تولد دوباره فروغ را خواند و از ما خواست که این قسمت از شعر را معنی کنیم. سفر حجمي در خط زمان. و به حجمي خط خشک زمان را آبستن کردن. حجمي از تصويري آگاه. که ز مهماني يک آينه بر ميگردد. هيچ صيادي در جوي حقيري که به گودالي ميريزد ، مرواريدي. صيد نخواهد کرد . هیچکدام تقریبا چیزی نفهمیدیم. سفری در مسیر و خط زمان ، سفری که در آن کوله باری داری و خودت می شوی کوله بارت. در هیچ جوی حق...